نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - کتاب شناسی
چشمانم را می بندم/ خاك خاکریزها روي پلک هایم سنگینی می کند/ به خوابی عمیق می روم/ و از آن سوي نخل هاي سوخته
کد خبر: ۴۶۵۹۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۴

تقویم روي فصل خزان ایستاد است/ گویی پس از تو نبض زمان ایستاده است / حس می کنم که پشت همین چشم هاي شاد / مردي همیشه دل نگران ایستاده است
کد خبر: ۴۶۵۹۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۸

کتاب «تالیان قرآن 3» گوشه هایی از شخصیت و زندگی شهدای قرآنی است که توسط "اعظم جمالی گشتی" و پژوهش میدانی "حسین مشفق قاسم آباد" در 227 صفحه نگارش و تدوین شده است.
کد خبر: ۴۶۵۹۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۲

کتاب شعر "دریا لباس خاکی من بود" به قلم حسن یعقوبی منتشر شد.
کد خبر: ۴۶۵۹۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۲

شهيد نوجوان صفر جعفرى در عمليات پدافندى جزيره مجنون توفيق شهادت نائل گرديد، ولى هم رزمان موفق به بازگرداندن بدن مطهرش نشدند و مفقود الاثر گرديد و پس از قريب ده سال، استخوان هاى متبركش باز گردانيده شد.
کد خبر: ۴۶۵۹۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۱

آخرين باري كه آمد تب داشت، منتظرش نبوديم، بنا نبود بيايد مرخصي،رفته بوديم منزل پدرم. روي پله ها بودم كه ديدم حسن آمد، لباس كرم رنگ ارتشي پوشيده بود، از خوشحالي به هوا پريدم و صورتش را بوسيدم، ته ريش داشت ،داغ بود ولي از خوشحالي نفهميدم،گفتم: چطور اومدي؟ با چي اومدي؟ گفت: پريدم پشت وانت و يك راست آمدم خانه.
کد خبر: ۴۶۵۹۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۶

سرهنگ به صورت استخواني و پوست تيره اش خيره شد.چشمانش درشت و كشيده بود . دستهايش بلند و انگشتانش استخواني و قوي به نظر مي رسيد . ناخودآگاه پرسيد : « قدت چقدر است ؟» حسن براي چند لحظه از افكار عميقش بيرون آمد و سريع جواب داد : « نزديك 190 سانتي متر»
کد خبر: ۴۶۵۸۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۶

کتاب "شبیه مهتاب" به قلم پرویز بهرامی حاوی خاطرات و ۲۷ روایت کوتاه از وجوه ارزشمند و خصال نیکوی پاسدار دلباخته و پاکباخته اسلام "شهید صادق داودی" ، روانه بازار شده است.
کد خبر: ۴۶۵۸۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۰

کتاب "شبیه مهتاب" توسط انتشارات ارمغان کوثر است در سال 1397 نخستین چاپ خود را تجربه کرد.
کد خبر: ۴۶۵۸۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۰

همزمان با برگزاری هفتمین کنگره سراسری «ادبیات پایداری»، نمایشگاه کتاب دفاع مقدس در دانشگاه شهید باهنر کرمان برپا شد.
کد خبر: ۴۶۵۷۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۷

وقتي قرارگاه كميل تشكيل شد (تيمسار صياد شيرازي)، تيمسار عبادت،تيمسار آبشناسان و خيلي ها در آن حضور داشتند) من در كنار شهيد آبشناسان بودم و با هم به شناسايي مي رفتيم.
کد خبر: ۴۶۵۷۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۹

40 كيلومتر پيشروي كرديم. اما سرهنگ بي توجه به اضطراب ما و موقعيت دشمن تا آنجا جلو رفت . طي يك كمين در محور دشت عباس، سه خودروي عراقي را منهدم كرديم و حدود 15 نفر از آنها را اسير كرديم و برگشتيم عقب .
کد خبر: ۴۶۵۷۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۱

«من از سالها پيش افتخار خدمت در محضر ايشان را داشتم و زماني كه ايشان فرماندهي جنگ نامنظم و يگان رنجر مركز پياده شيراز را داشتند در خدمت ايشان بودم .
کد خبر: ۴۶۵۷۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۳

مروری بر کتاب «ناگرا: خاطرات خبرنگار جنگ مجید جیران پورخامنه»
می‌توان گفت که خاطرات مندرج در کتاب «ناگرا» روایت‌هایی سرگردان میان تاریخ شفاهی یا یک متن داستانی هستند. چند اشتباه تاریخی نیز در این کتاب وجود دارد، از جمله نسبت دادن برنامه‌های عمرانی امام موسی صدر در لبنان به شهید چمران.
کد خبر: ۴۶۵۷۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۷

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت»-26
در اوایل سال 1360،یعنی دومین سال اسارت ما در اردوگاه شماره یک موصل، یک روز فرمانده اردوگاه اعلام کرد که هر کسی قالی بافی می داند، خود را به مقر فرماندهی معرفی کند. البته فرمانده اردوگاه – سرهنگ فیصل- از افسران خشن بعثی بود، لذا در چنین مواقعی دستور فرمانده توسط اسرا تجزیه و تحلیل می شد.
کد خبر: ۴۶۵۶۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۶

به درد غربت بی تو مبتلا شده ام/ اسیر وحشت شب هاي بی شما شده ام/ کبوترانه رفتی به سمت آبی عشق/ و من به تیرگی خاك مبتلا شده ام
کد خبر: ۴۶۵۶۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۶

تو نیستی / گنجشک ها هر روز / تک به تک می رسند / می افتند میان دامنم
کد خبر: ۴۶۵۶۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۶

در غم نشست خاطر من از جوانی ات / با یاد لحظه هاي پر از مهربانی ات / در کوچه باغ خاطره ها پرسه می زنم / با یاد روزهاي خوش همزبانی ات
کد خبر: ۴۶۵۶۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۶

در مراسمي از کتاب «اگر دیر آمدم، مجروح بودم... » روایتی از زندگی نامه سرهنگ شهيد حسين بخشنده در یزد رونمايي شد. گزارش تصویری نوید شاهد از این مراسم را ببینید.
کد خبر: ۴۶۵۶۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۶

در مراسمي از کتاب «اگر دیر آمدم، مجروح بودم... » روایتی از زندگی نامه سرهنگ شهيد حسين بخشنده در یزد رونمايي شد.
کد خبر: ۴۶۵۶۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۶