شهید «یدالله صبور» از شهدای دوران دفاع مقدس است. نوید شاهد خوزستان تصویری از اسناد دستنوشته به جا‌مانده از این شهید بزرگوار را منتشر می‌کند.

 

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید یدالله صبور يكم خرداد 1341، در شهرستان دزفول به دنيا آمد. پدرش احمد (فوت 1345) خواربارفروش بود و مادرش معصومه نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و ديپلم گرفت.

اسناد دشت نوشته شهید «یدالله صبور»

وی در سال 1361 ازدواج كرد و صاحب دو پسر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. نوزدهم دی‌ماه 1365، با سمت فرمانده لشكر 42 قدر در شلمچه بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. مزار او در شهيدآباد زادگاهش واقع است.

اسناد

خواب‌های برادران شهیدی که دیده‌ام:

۱ – «دکتر شهید بهشتی»

۲ – دیدن «امام» و «دکتر چمران»: خواب دیدم من و دکتر چمران نشسته بودیم و امام از ته سالن درحالی­که از میان نوری شدید بیرون آمد میان هر دو ما نشست.

حدود ۸ مرتبه امام را خواب دیدم.

۳ – «سعید توتونچی» در حالی که گریه می کرد، من و خضریان منتظر او بودیم تا به جبهه برویم و او گریه می کرد و از خانه بیرون می آمد.

۴- «محمد بهاالدین» گفت: من هر وقت می بینمت خیلی خوشحالم.

۵ – «علی شکوهی راد» در یک زیارتگاه بود، بسیار شلوغ و در حالی که ذکر می گفت و با حالت خندان در حرم قدم می زد. او را دیدم و خندید و قلب او را بوسیدم.

۶- «محمد علی اردلان» در یک میدان بسیار سبز و یک پسربچه در بغل و با یک لباس آبی بسیار زیبا، گفت: سلام برسان.

۷ – «سیف الله صبور» را حدود ۴ مرتبه و یک مرتبه با همدیگر شنا می کردیم و او می خواست مرا از یک ارتفاع که پایین آن «شهید کابلی» و «یوسف شیخ» بودند پرتاب کند و گفت خیلی خوبه. من گفتم نه. چیزهای باارزشی دارم و دفعه دیگر هم مرا از آب نجات داد.

۸- «احمد جلالی» با پدرش بود و حمام کرده بود و خیلی قشنگ

۹ – «عزیز ادیبی» که پهلوی رئوفی بود. او را دیدم خیلی خندان و گفت به او برخیز و اذان بگو.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده