خاطره‌ای به روایت خواهر شهید؛
شهید «علی فتح» از مدرسه که به خانه می‌آمد مستقیم می‌رفت در زمین کشاورزی و به پدرم کمک می‌کرد. مادرم می‌گفت: «پسرم روزه ای بیا یکم استراحت کن هوا خیلی گرم است پدرت هم راضی نیست در این هوای گرم با زبان روزه این قدر کار کنی..» ادامه خاطرات شهید فتح علی خادمی را از زبان خواهرش در نوید شاهد بخوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید «علی فتح خادمی‌» دوم دی‌ماه سال ۱۳۴۸ در روستای تیله کوه در کنار حرم مطهر حضرت بی بی حکیمه(س) ديده به جهان گشود. دوران کودکی به خاطر آنکه وضعیت مالی خوب و مناسبی نداشتند، به پدر و مادر خود در تامین معیشت خانواده کمک می‌کرد. وی عاشق امام حسین(ع) و دلداده رهبر انقلاب امام خمینی (ره) بود و بر خود تکلیف دانست که برای دفاع از خاک و ناموس به میدان جنگ برود. وی سرانجام در عملیات کربلای ۵ در شلمچه در بیست و هشتم دی‌ماه ۱۳۶۵ در اثر بمباران‌های شیمیایی و جراحات شدید عاشقانه به دیدار مولایش امام حسین(ع) نائل شد و در جوار حضرت بی بی حکیمه (س) به خاک سپرده شد.

زبان روزه

متن خاطره:

علی فتح پسر بزرگ خانواده بود. وی ۱۶ سال سن داشت اما از همان دوران بچگی اهل نماز، روزه و مسجد بود. وی بسیار مهربان، فهیم و اهل کمالات بود. پدر و مادرم را خیلی دوست داشت و احترام زیادی برایشان قائل بود.

به خوبی به‌خاطر دارم که در ماه رمضان سال 1365 بود. علی فتح از مدرسه که به خانه می آمد. مستقیم می‌رفت در زمین کشاورزی و به پدرم کمک می‌کرد.

مادرم که همیشه نگران او بود می‌گفت: «پسرم روزه‌ای بیا یکم استراحت کن هوا خیلی گرم است پدرت هم راضی نیست در این هوای گرم با زبان روزه این قدر کار کنی.»

می گفت: «نه مادر جان پدرم تنهاست می خواهم کمکش باشم و از شما خواهش می کنم برای افطار به خاطر من به خودت زحمت نده خودم می‌آیم کمکت می‌کنم.» 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده