نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

شخصیتها
شخصيت ها / شهدا / ناصر فاضلی شیرازی / متن / خاطره / شهیدی که از شهادت همزمان خودش و بی سیم چی گردان خبر داد

مسئول عمليات لشکر 57 ابوالفضل در زمان دفاع مقدس شهيد ناصر فاضل شيرازي بود كه حقا زحمات طاقت فرسايي در يگان انجام داد، در بين پرسنل يگان ايشان به شوخ طبعي و بذله گويي مشهور بود. به عنوان مثال تكيه كلام ايشان در زمان خستگي مفرط ناشي از كار اين جمله معروف بود كه (الهي تركش قليل و استراحتي كثير).

در عمليات كربلاي 5 سربازي اهل نجف آباد اصفهان به عنوان بي سيم چي محور در سنگر فرماندهي انجام وظيفه مي كرد كه به خاطر اينكه قبلا مجروح شده بود بيش از حد معمول احتياط مي كرد. چنانكه حتي تردد به خارج از سنگر را به ويژه در مقاطع آتش باران به ندرت انجام مي داد. بارها شنيده شده بود كه شهيد فاضل براي روحيه دادن به ايشان تسلي داده بود كه نترس اگر بنا باشد شهيد شويم ما هر دو با هم شهيد مي شويم.

اكثر برادراني كه اين جمله را شنيده بودند بناي شوخ طبعي گذاشته بودند تا روز موعود كه مهمان داشتيم. آقايان حاج اسفنديار پور، نماينده مردم كوهدشت در مجلس شوراي اسلامي و برادران شهيد محمدباقر و دو نفر روحاني به نام حجه الاسلام هادي قبادي، شب را در سنگر محور با شهيد فاضل و بنده پيش هم بوديم. صبح بعد از نماز بنده با مهمانها ديگر نخوابيديم.

متوجه شدم شهيد خيلي به ظاهر خسته به نظر مي رسد. به ايشان گفتم شما اگر خسته اي بخواب كه دوباره گفت: نه حاجي خوابم نمي آيد. نزديكيهاي هشت و نیم يا نه صبح ايشان گفتند چون شهر شلوغ است مي رويم در سنگر كناري كه مربوط به بچه هاي اطلاعات است. كالك را بكشم و به قرارگاه تحويل دهم. بنده هم موافقت كردم.

بعد از صرف صبحانه ما با مهمانان در بيرون از سنگر روي خاكريز نشسته بوديم. بي سيم چي نجف آبادي هم هم مثل سابق داخل سنگر بود كه آتش توپخانه عراق روي محور شروع شد. چون گلوله هاي توپ هر لحظه فاصله اش با سنگر محور نزديك مي شد، ما مجبور شديم لحظه به لحظه به سنگر نزديك و نزديك تر شویم. نهايتاً آتش چنان سنگين و نزديك شد كه ما مجبور شديم سراسيمه به داخل سنگر فرماندهي پناه بگيريم در همين اثنا دو گلوله توپ در كنار و در بين دو سنگر فرماندهي و اطلاعات فرود آمد و متعاقب آن سرباز نجف آبادي با تكبير الله اكبر و صداي بلند، خود را به سنگر فرماندهي رساند و در آستانه درب سنگر افتاد.

ما سراسيمه به سمت ايشان دويديم تا اگر كمكي از دستماي برآيد اقدام نماييم. در بازديد اوليه هيچ آثاري از جراحات نديديم چون بنده سابقه ذهني از ايشان داشتم خيال كردم روحيه اش را از دست داده است و بعد از چند ثانيه تلاش براي به هوش آوردن ايشان انجام شد به اندازه سر سوزني خون از زير پاي چپ ايشان جاري شد. به گونه اي كه حتي لباسش را هم خوني نكرده بود. در همين حين صدايي در محوطه محور به گوش رسيد كه داد مي زد فاضل تركش خورده كمك كنيد. سرباز نجف آبادي در دم شهيد شد و شهيد فاضل كه پايش قطع شده بود به اورژانس عقب سنگر منتقل شد و در بيمارستان تهران به شهادت رسيد.

براي ما گفته شهيد فاضل در خصوص شهادت همزمانش با شهادت سرباز نجف آبادي حيرت برانگيز بود.

راوی: مرتضی کشکولی، فرمانده سپاه حضرت ابوالفضل (ع) استان لرستان