شنبه, ۱۲ فروردين ۱۴۰۲ ساعت ۱۴:۵۱
«غلامعلی در عملیات طریق القدس شرکت داشت و از ناحیه پنجه دست چپ مجروح شده بود. من هم که از ناحیه پا مجروح شده بودم به شهرستان یزد اعزام و در آنجا بستری شده بودم. یک روز که در اتاق روی تخت استراحت می کردم، صدای آشنایی به گوشم خورد. از پرستار خواستم آن آقایی که در راهرو بود و داشت صحبت می‌کرد را صدا کرده تا پیش من بیاید. وقتی آمد دیدم غلامعلی قنادان است. کلی خوشحال شدیم. بعد از مسئول بخش خواستیم که ما دو نفر را در یک اتاق قراردهد و خوشبختانه قبول کرد...» در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان همرزم و دوستش در نوید شاهد بخوانید.

خاطرات/

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید غلامعلی قنادان در شانزدهم دی 1341، در شهرستان آبادان به دنیا آمد. پدرش عبدالرحیم و مادرش طاهره نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. در دوم فروردین 1361، در دزفول بر اثر اصابت گلوله به سر شهید شد.

متن خاطره شهید غلامعلی قنادان:

غلامعلی در عملیات طریق القدس شرکت داشت و از ناحیه پنجه دست چپ مجروح شده بود. من هم که از ناحیه پا مجروح شده بودم به شهرستان یزد اعزام و در آنجا بستری شده بودم.

یک روز که در اتاق روی تخت استراحت می کردم، صدای آشنایی به گوشم خورد. از پرستار خواستم آن آقایی که در راهرو بود و داشت صحبت می‌کرد را صدا کرده تا پیش من بیاید. وقتی آمد دیدم غلامعلی قنادان است. کلی خوشحال شدیم. بعد از مسئول بخش خواستیم که ما دو نفر را در یک اتاق قراردهد و خوشبختانه قبول کرد.

چند روزی کنار هم بودیم. او فقط از ناحیه دستش مجروح بود و خدا رو شکر سایر اعضای بدنش سالم بود و می‌توانست به اتاق های دیگر بیمارستان برود. جستجو می‌کردیم ببینیم چه کسان دیگری از خوزستان و دزفول در بیمارستان هستند و متوجه شدیم که علیرضا صلواتی هم(شهید) در بخش ما است.

شهید صلواتی از ناحیه پای چپ به شدت مجروح شده بود. فکر کنم سه تیر به ران پایش خورده بود و استخوان پایش از دو سه جا شکسته بود.

مردم یزد، به ملاقات ما می‌آمدند و برای ما میوه و شیرینی و قطاب یزدی می‌آوردند و از ما می‌خواستند که از عملیات طریق القدس، شرایط و اخبار جبهه برایشان صحبت کنیم.

 بعد از ملاقات ها، موقع میوه و شیرینی خوردن بود. شهید قنادن نمی توانست میوه ها را پوست بگیرد تا بخورد از طرفی من نمی‌توانستم از روی تخت بلند شوم تا میوه ای و شیرینی بیاورم. با هم قرارگذاشته بودیم که غلامعلی میوه ها، بشقاب ها و چاقو را بیاورد پیش من و من میوه ها رو پوست بگیرم و خرد کنم و بعد با هم بخوریم بعد از خوردن هم غلامعلی جمع و جور کند، ظرف ها را ببرد و به پرستارها بدهد.

حدود دوهفته ای بدین منوال گذشت تا اینکه غلامعلی بهبودی نسبی پیداکرد و مرخص شد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده