«موقعی که علی برای خداحافظی آمد من را در آغوش گرفت و گفت: «آن روز در مشهد از امام رضا(ع) خواستم تا گره گشای مشکلم باشد و پدر و مادرم راضی بشوند که من برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به سوریه بروم و اگر خدا بخواهد و لیاقت داشته باشم شهید می شوم...» در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان پدرش «محمد مراد حسینی کاهکش» در نوید شاهد بخوانید.

یه گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید مدافع حرم علی حسینی کاهکش در سی امین روز شهریور ماه سال 1363 در یک خانواده مذهبی و متوسط در شهرستان امیدیه دیده به جهان گشود. پدرش محمد مراد کارمند شرکت نفت بود و مادرش  ماه پری خانه‌دار بود. دانشجوی رشته برق قدرت در دانشگاه آزاد بود و از طریق بسیج شرکت نفت به عنوان تک تیرانداز به  جبهه‌های سوریه اعزام شد و سرانجام در 12 بهمن ماه سال 1394 در عملیات آزادسازی شهرهای شیعه نشین نبل و الزهرا به فیض شهادت نائل شد.

متن خاطره:

شهید مدافع حرم علی حسینی‌کاهکش از آن دست جوان‌های دهه شصتی بود که در عین برخورداری از مواهب دنیایی، قدم در مسیری گذاشت که شهادت جزء جدایی‌ناپذیر آن است. علی جوانی بود که به گفته پدرش سراسر شور زندگی بود، اما از همه تعلقات دنیایی گذشت تا به دفاع از حریم اسلام و اهل‌بیت برود.

 محمدمراد حسینی‌کاهکش پدر این شهید مدافع حرم در توصیف علی می گوید:«علی علاقه زیادی به امام خامنه‌ای داشت و این موضوع را بارها به زبان آورد که رهبر را حتی از پدر و مادرم بیشتر دوست دارم.

علی  آنقدر دوست داشت برای دفاع از حرم به سوریه برود که هیچ کس جلودارش نبود و برای رفتن تلاش‌های زیادی کرد. یک سال قبل از شهادت علی، به زیارت امام رضا(ع) رفتیم. ضریح خیلی شلوغ بود و ما نتوانستیم برای زیارت حتی نزدیک ضریح بشویم. علی گفت:«شما اینجا باشید من به زیارت می روم و برای شما هم دعا می کنم.»

من از دور نظاره‌گر علی بودم او زیر لب با امام رضا(ع) درد دل می کرد. وقتی علی پیش ما برگشت به او گفتم: «چه خواسته‌ای از آقا داشتی؟»

علی گفت: «سر فرصت برایتان می گویم...»

موقعی که علی برای خداحافظی آمد من را در آغوش گرفت و گفت: «آن روز در مشهد از امام رضا(ع) خواستم تا گره گشای مشکلم باشد و پدر و مادرم راضی بشوند که من برای دفاع از حرم حضرت زینب (س ) به سوریه بروم و اگر خدا بخواهد و لیاقت داشته باشم شهید می شوم. تنها راه محافظت از کشورمان جانفشانی است و باید از خودمان مایه بگذاریم. ما جوانان باید برای دفاع از مسمانان بی گناه در مقابل دشمنان سینه سپر کنیم...»

علی مهندس برق قدرت و شاغل در شرکت نفت بود و کار برایش به نسبت علاقه قلبی اش به دفاع از حرم حضرت زینب(س) ارزش چندانی نداشت، اما همیشه می گفت:«علاقه قلبی من به نظام جمهوری اسلامی و پیروی از دستورات رهبر انقلاب  و دفاع از مردم بی گناه سوریه ارزش بیشتری دارد. هر زمان هم درباره ازدواج با او صحبت می‌کردیم می‌گفت وقتی از سوریه برگشتم ازدواج می‌کنم. علی سال ۹۴ رفت و این رفتن آخرین خداحافظیش شد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده