چهارشنبه, ۰۹ فروردين ۱۴۰۲ ساعت ۱۴:۱۰
«بهش گفتم: «مادر! تو بری من تنها میشم! سرش را انداخت پایین و لبخند زیبایی انداخت کنج لبهایش و گفت: شما خدا رو در نظر بگیر! خدا که باشه، تنهایی معنی نداره! سخت بود، اما رضایت دادم که شاخ شمشاد خوش سیمایم راهی جنگ و جهاد شود...» در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان مادرش در نوید شاهد بخوانید

به گزارش نوید شاهد خوزستان ، شهید محمد مهتدی در سال 1350، در شهرستان دزفول چشم به جهان گشود. پدرش علي، بنایی میکرد و مادرش طيبه نام داشت. دانش آموز چهارم ابتدايي بود. سوم ارديبهشت 1360، در حملات موشكي زادگاهش به شهادت رسيد. پيكر وي را در همان شهرستان به خاك سپردند.

متن خاطره شهید محمد مهتدی:

«مادر رو به عکس پسر شهیدش ایستاد و به آرامی گفت: محمد اکثر اوقات جبهه بود. وقتی برای درس و مدرسه رفتن برای خودش نمی گذاشت. اما طی همان چند روزی که می آمد شهر، می چسبید به درس و مشقش و درس ها را امتحان می داد و بهترین نمره را هم می آورد. دیپلمش را همین مدلی گرفت.»

«با قاب عکس شهیدش در کنارمان نشست و ادامه داد: روزی را یاد ندارم که خلاف حرفم، حرفی زده باشد و خلاف نظرم، نظری داده باشد. آن روز که آمد و گفت:«می خواهم جبهه برود»

بهش گفتم: «مادر! تو بری من تنها میشم!»

سرش را انداخت پایین و لبخند زیبایی انداخت کنج لبهایش و گفت: «شما خدا رو در نظر بگیر! خدا که باشه، تنهایی معنی نداره!»

سخت بود، اما رضایت دادم که شاخ شمشاد خوش سیمایم راهی جنگ و جهاد شود.»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده