«بعد از چند دقیقه پيراهن خاكي رنگ بسيجي اش را بالا زد و سکوتش را شکست و گفت:«اين جاي عمل كليه من است مدتي پيش يك كليه ام را بيرون آوردند و پزشك معالج من سفارش كرده است که با اين يك كليه كه براي تو مي ماند به هيچ وجه حتي براي چند دقيقه در آب سرد بماني.»لباسش را درست کرد و ادامه داد:«ولي چه كنم كه اين جنگ، آزمايش و تكليف است.» در ادامه متن خاطره این شهید والامقام را از زبان همرزمش در نوید شاهد بخوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید حمید محمود نژاد چهارم شهريور 1339، در شهرستان دزفول به دنيا آمد. پدرش محمود، ارتشي بود و مادرش طيبه نام داشت. دانشجوي دوره كارشناسي در رشته الهيات بود. از سوي بسيج در جبهه حضور يافت. بيست و يكم بهمن 1364، در فاو عراق بر اثر اصابت تركش به سينه ، شهيد شد. مزار او در بهشت علي زادگاهش واقع است.

متن خاطره:

قبل از عمليات والفجر 8 نیروهای غواص تمرینات بسیار سخت و طولانی باید انجام می دادند بعضی از بچه ها بسیار خسته می شدند و کم می آوردند و فرمانده شهيد عبدالحميد محمود نژاد فرمانده دلير گروهان غواص، نظاره گر این صحنه ها بود.

یک روز صبح قبل از تمرین همه بچه ها را جمع كرد و با حالت تواضع و فروتني گفت:«بچه ها! مي دانم بعضي از شماها به علت بيكاري يا به هر علت ديگر نمي توانيد تمرين هاي مشكل غواصي را كه ساعتها بايد در آب سرد فين بزنيد و شنا كنيد تحمل كنيد و برايتان بسيار مشكل است، اما تكليف است و همه ما مكلف به اين كار هستيم.»

چند لحظه ایی سکوت کرد گویی می خواست حرفی بزند که برایش دشوار بود بعد از چند دقیقه پيراهن خاكي رنگ بسيجي اش را بالا زد و سکوتش را شکست و گفت:«اين جاي عمل كليه من است مدتي پيش يك كليه ام را بيرون آوردند و پزشك معالج من سفارش كرده است که با اين يك كليه كه براي تو مي ماند به هيچ وجه حتي براي چند دقيقه در آب سرد بماني.»

لباسش را درست کرد و ادامه داد:«ولي چه كنم كه اين جنگ، آزمايش و تكليف است.»

همه بچه ها كه آن روز به ايثار و اخلاص او پي برده بودند به يقين می گفتند:«حمید رفتنی است» و عاقبت نیز همین شد او چند روز بعد در عمليان والفجر8 آسمانی شد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده