آخرین اخبار:

شهید امیر طالب

شهید امیر طالب

نام پدر: محمدحسن
تاریخ تولد: 1348/7/1
تاریخ شهادت: 1365/4/11
محل شهادت: ...........
مشاغل: بسیجی
محل تولد: خراسان رضوی - مشهد - مشهد
علت شهادت: ...........
محل دفن: نام گلزار:سمنان امامزاده یحیی شهر:سمنان - سمنان
زندگی نامه

عشق به والدین

 شهید امیر طالب دوم مرداد ۱۳۴۸ در مشهد مقدس به دنیا آمد. پدرش، محمدحسن، کارمند اداره راه و ترابری بود به خاطر شغل پدرش تحصیلات ابتدایی را در کرمانشاه و دوره راهنمایی را در سمنان گذراند. از سن چهارده سالگی و قبل از آنکه به سن تکلیف برسد، نماز میخواند و روزه می‌گرفت. در اکثر برنامه‌های مذهبی از جمله دعای کمیل و نماز جمعه شرکت فعال داشت. علاقه زیادی به پدر و مادرش داشت و احترام خاصی برای آنان قائل بود. در بین دوستان به خوش اخلاقی شهرت داشت.

مادر امیر می‌گوید: شب‌ها برای نماز شب بیدار می‌شد. یک روز گفتم: «مادرجان! یک نیمه شبی مرا هم بیدار کن تا ثوابی ببرم.»

گفت: «مادر! دلم نمی‌آد نیمه شب شما را از خواب بیدار کنم.»

کلاس دوم راهنمایی بود که تصمیم گرفت به جبهه برود ولی به علت کمی سن مانع اعزام او شدند. او نا امید نشد و از طریق جهاد جهت بازسازی و پشتیبانی به مناطق جنگی اعزام شد.

شعله‌های عشق

شعله‌های عشق به اسلام و دفاع از میهن اسلامی در وجودش همچنان شعله‌ور بود. این‌بار از طریق بسیج به آموزش نظامی رفت و بعد از فراگیری آموزش و پایان دوره به جبهه کردستان اعزام شد. او چهار بار به جبهه رفت و در عملیات والفجر هشت مجروح شد. سرانجام در عملیات کربلای یک در یازدهم تیرماه ۱۳۶۵ هنگام اذان صبح، بعد از آنکه چند تانک دشمن را منهدم کرد، با اصابت ترکش به سر به شهادت رسید. او به همراه تعدادی از شهدای گرانقدر در پانزدهم تیر ماه ۱۳۶۵ در سمنان تشییع و در گلزار شهدای امامزاده یحیی آرام گرفت.


خاطرات

در محاصره کومله‌ها

از جبهه سردشت برگشته بود. برایم تعریف می کرد: «سه نفر بودیم که به مقر نیروهای خودی می‌رفتیم. در بین راه به محاصره کومله‌ها و ضدانقلاب درآمدیم. هر کدام از ما به طرفی فرار کرده و در محلی مخفی شدیم. من هم در کنار درختی خودم را مخفی کردم. از جلوی من رد شدند و مرا ندیدند. با خودشان صحبت می‌کردند که اگر ما را بگیرند، سر هر سه نفرمان را از بدن جدا می‌کنند. به هر زحمتی بود خودم را به مقر نیروهای خودی رساندم. به آنها اطلاع دادم که دوستان در کمین ضدانقلاب افتاده‌اند و باید برای نجات آنها کاری بکنیم. وقتی به محل محاصره آمدیم، سر هر دو نفر از دوستانم را بریده بودند و پیکرشان روی زمین بود.»

(به نقل از پدر شهید)


دیگه برنمی‌گردم!

روحیه بسیار خوبی داشت. نورانیت را در چهره اش می‌دیدم. گفتم:«داداش! چقدر خوش سیما شدی؟ صورتت خیلی نورانی شده؟». 

گفت: «نمیدونی که چه خبره؟» گفتم: «چه خبره؟»

گفت: «این بار که برم، دیگه برنمی‌گردم. مرا حلال کنید و برای من از دیگران حلالیت بطلبید. شما هم وقتی خبر شهادت مرا شنیدین مثل حضرت زینب (س) صبور باشین. کاری نکنین دشمنان اسلام خوشحال بشن.»

(به نقل از خواهر شهید)


عطر حضورش، فضای خانه را پُر کرد

مادرش می‌گفت: «خواب امیر را دیدم. به خانه آمد و مرا در آغوش گرفت. آنقدر خوشبو و معطر بود که فضای خانه پر از عطر و بو شده بود.»

صبح روز بعد یکی از همسایه‌ها به خانه ما آمد و به مادر امیر گفت: «چقدر خانه شما بوی عطر و گلاب می‌‌ده؟»

مادرش گفت: «این بوی امیره که دیشب به خوابم آمده‌بود.»

(به نقل از پدر شهید)


تو دیگه دِینت رو ادا کردی

گفتم: «مادرجان! دو سه بار جبهه بودی، دِین خودت رو ادا کردی.»

گفت: «من که از علی اکبر امام حسین (ع) بهتر نیستم. او جانش رو فدای اسلام کرد.»

سپس ادامه داد: «جوابی برای فاطمه زهرا (س) داری؟ اگه من نرم، آدمای بی‌تفاوت و مرفه هم که نمی‌رن، پس کی دشمن رو از این کشور بیرون کنه؟»

(به نقل از مادر شهید)

وصیت نامه

فرازهایی از وصیت‌نامه شهید

به خدا قسم ما چون کوفیان نیستیم و هرگز لباس ذلت بر تن نخواهیم کرد. ما اهل کوفه نیستیم که حسین تنها بماند. مگر امت بمیرد که امام تنها بماند.

تو براى آخرت آفريده شده‌اى نه براى دنيا

بدان كه تو براى آخرت آفريده شده‌اى نه براى دنيا، براى نيستى نه براى هستى و براى مردن نه براى زندگانى، براى رفتن نه براى ماندن، تو در جاى كوچ می‌باشى و در سراى موقت، در راه به سوى آخرت هستى و تو رانده مرگى كه گريزنده از آن رهايى نمی‌يابد و جوينده آن را از دست مى‌دهد و ناچار مرگ تو را در مى يابد، پس بترس از اينكه مرگ تو را دريابد و تو درحال گناه باشى.

ای مادران شهدا خود را برای تحمل سختی‌ها آماده کنید

ای مادران شهیدان و مادران رزمندگان! خود را برای تحمل رنج‌ها، مصيبت‌ها، ناکامی‌ها و ناروایی‌ها آماده سازید و دل قوی دارید که قادر یکتا پشتیبان شماست. این مصیبت‌ها و سختی‌ها زودگذر است و تمام شدنی، ولی به پاداش این فداکاری‌ها، شما عزیزان به نعمت‌های ابدی و بی‌پایان خداوند خواهید رسید و بر سریر کرامتِ بزرگواری، تکیه خواهید زد.

نماز را سبک نشمارید

و اى مردم! خوشا به حال زاهدان در دنيا و راغبان به آخرت. آنانكه زمين را نشيمن و خاك را بستر و آب را نوشابه خود ساخت و كتاب خدا را شعار و دعا را دثار [1] خود قرار دادند و دنيا را از خود قيچى كردند و خود را از دنيا جدا ساختند و همانگونه كه حضرت محمد (ص) به اباذر مى‌گويد: خداوند روشنى چشم مرا در نماز قرار داد و نماز را محبوب من ساخته، همچنان‌که غذاى لذيذ را براى گرسنه و آب گوارا را برای تشنه، كه گرسنه از غذا سير مى‌شود ولى من از نماز سير نمى‌شوم. پس نماز را سبك نشماريد كه خداوند از شما نمى‌گذرد.

اهمیت نماز شب 

خداوند متعال از سه كس به ملائک مى‌بالد: اذان گو در بيابان بى‌آب و علف، نماز شب خوان به تنهايى در حالى كه در سجده به خواب مى‌رود و به مردي‌كه در ميدان جهاد در حالى كه همراهانش رفته‌اند مى‌جنگد تا شهيد شود. پس اى مردم در خواندن نماز شب كوشا باشيد كه خداوند از شما بگذرد و بر سر اين بندگانش در پيش ملائک افتخار كند.

مانند مادر وهب باشید

جبهه‌های جنگ را فراموش نکنید و به هر نحوی که می‌توانید به جبهه‌ها یاری برسانید که خداوند یاور حق باشد و ریشه کفر را از بیخ و بن برکَنَد.

مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه‌ها جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی‌توانید جواب حضرت زینب (س) را بدهید که تحمل ۷۲ تن شهید را نموده، و همه مثل مادر وهب جوانانتان را به جبهه‌های نبرد بفرستید، حتی پیکر او را هم تحویل نگیرید؛ زیرا، مادر وهب فرمود: سری را که در راه خدا داده‌ام پس نمی‌گیرم.

آنقدر به جبهه می‌روم، می‌جنگم و شهید می‌شوم و در راه خدا خون می‌ریزم تا خداوند شفاعتم کند و پیروزی را بر ما عنایت.

والسلام

بنده حقیر خدا: امیر طالب

***************

[1] لباس، روپوش، چادر


چندرسانه‌ای
طراحی و تولید: ایران سامانه