خاطرهای از شهید «عبدالرضا مریدی»
پدر شهید تعریف میکند: یک بار از ناحیه پا مجروح شده بود و خانواده هیچ اطلاعی از این موضوع نداشتند تا اینکه یکی از دوستان شهید در جمع خانواده، ناگهان حرف از دهانش پریده و میگوید؛ مریدی از ناحیه پا مجروح شده.
کد خبر: ۵۹۲۶۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۲
خاطرهای از شهید «عبدالرضا مریدی»
پدر شهید تعریف میکند: یک بار از ناحیه پا مجروح شده بود و خانواده هیچ اطلاعی از این موضوع نداشتند تا اینکه یکی از دوستان شهید در جمع خانواده، ناگهان حرف از دهانش پریده و میگوید؛ مریدی از ناحیه پا مجروح شده.
کد خبر: ۵۹۲۶۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۲
خاطرهای از شهید «بهزاد پسندیپور»
پدر شهید تعریف میکند: ساعت مچیاش را باز کرد و به من داد. گفتم؛ بهزاد جان! این ساعت را برای خودت نگهدار، به دردت می خورد. گفت؛ عقربههای این ساعت زمانی خوب است که برای جشن بچرخد، تو آن را به یادگار از من نگه دار. هنوز عقربههایش به یاد او میچرخند.
کد خبر: ۵۹۲۵۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۰
خاطرهای از شهید «بهزاد پسندیپور»
پدر شهید تعریف میکند: ساعت مچیاش را باز کرد و به من داد. گفتم؛ بهزاد جان! این ساعت را برای خودت نگهدار، به دردت می خورد. گفت؛ عقربههای این ساعت زمانی خوب است که برای جشن بچرخد، تو آن را به یادگار از من نگه دار. هنوز عقربههایش به یاد او میچرخند.
کد خبر: ۵۹۲۵۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۰
خاطرهای از شهید «عیدی محمودشاهی»
همرزم شهید تعریف میکند: شهید یکی از مسنترین افراد گردان ۴۲۲ بود که همهی بچههای گردان او را پدر صدا میزدند و به او احترام میگذاشتند. تمام رزمندگانی که آنجا بودند همیشه از شجاعت وی میگفتند. ایشان با اینکه سن بالایی داشت ولی آرپیجیزن گردان بود.
کد خبر: ۵۹۲۴۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۰
خاطرهای از شهید «عیدی محمودشاهی»
همرزم شهید تعریف میکند: شهید یکی از مسنترین افراد گردان 422 بود که همهی بچههای گردان او را پدر صدا میزدند و به او احترام میگذاشتند. تمام رزمندگانی که آنجا بودند همیشه از شجاعت وی میگفتند. ایشان با اینکه سن بالایی داشت ولی آرپیجیزن گردان بود.
کد خبر: ۵۹۲۴۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۰
خاطرهای از شهید «عیدی محمودشاهی»
همرزم شهید تعریف میکند: شهید یکی از مسنترین افراد گردان ۴۲۲ بود که همهی بچههای گردان او را پدر صدا میزدند و به او احترام میگذاشتند. تمام رزمندگانی که آنجا بودند همیشه از شجاعت وی میگفتند. ایشان با اینکه سن بالایی داشت ولی آرپیجیزن گردان بود.
کد خبر: ۵۹۲۴۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۰
خاطرهای از شهید «شهسوار بهرامی»
مادر شهید تعریف میکند: شهید همیشه میگفت؛ شهید شدن لیاقت میخواهد، مادر دعا کن لیاقت شهید شدن را داشته باشم، دوست دارم نفس و جانم را فدای اسلام کنم، همان طور که امامم در راه اسلام جنگید.
کد خبر: ۵۹۲۱۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۴
خاطرهای از شهید «شهسوار بهرامی»
مادر شهید تعریف میکند: شهید همیشه میگفت؛ شهید شدن لیاقت میخواهد، مادر دعا کن لیاقت شهید شدن را داشته باشم، دوست دارم نفس و جانم را فدای اسلام کنم، همان طور که امامم در راه اسلام جنگید.
کد خبر: ۵۹۲۱۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۴
خاطرهای از شهید «حبیب ناصری»
مادر شهید تعریف میکند: حبیب پسری بسیار خوش اخلاق و مهربان بود. هر کاری که انجام میداد فقط برای رضای خداوند بود. او داوطلبانه به جبهه رفت و شهید شد.
کد خبر: ۵۹۱۸۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۱
خاطرهای از شهید «حبیب ناصری»
مادر شهید تعریف میکند: حبیب پسری بسیار خوش اخلاق و مهربان بود. هر کاری که انجام میداد فقط برای رضای خداوند بود. او داوطلبانه به جبهه رفت و شهید شد.
کد خبر: ۵۹۱۸۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۱
خاطرهای از شهید «حبیب ناصری»
مادر شهید تعریف میکند: حبیب پسری بسیار خوش اخلاق و مهربان بود. هر کاری که انجام میداد فقط برای رضای خداوند بود. او داوطلبانه به جبهه رفت و شهید شد.
کد خبر: ۵۹۱۸۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۱
خاطرهای از شهید «همتالله شرفعلیپور»
برادر شهید تعریف میکند: وی حامی و تکیهگاه محکم و استواری برای خانواده به حساب میآمد. مادرم از داشتن چنین فرزندی به خود میبالید. وجود همت به عنوان تنها نانآور خانواده خیلی مهم بود و تمام مشکلات خانواده بر دوش او سنگینی میکرد.
کد خبر: ۵۹۱۷۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۰
خاطرهای از شهید «همتالله شرفعلیپور»
برادر شهید تعریف میکند: وی حامی و تکیهگاه محکم و استواری برای خانواده به حساب میآمد. مادرم از داشتن چنین فرزندی به خود میبالید. وجود همت به عنوان تنها نانآور خانواده خیلی مهم بود و تمام مشکلات خانواده بر دوش او سنگینی میکرد.
کد خبر: ۵۹۱۷۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۰
خاطرهای از شهید «عباس کاظمی نازی»
پدر شهید تعریف میکند: به یاد دارم که یک گربه، اینقدر از پسرم مهربانی دیده بود که هر موقع میفهمید او در منزل حضور دارد، سریعاً میآمد و شهید به او غذا میداد. من به شهید میگفتم؛ حیف نیست اینقدر برای این حیوان وقت میگذاری؟ شهید در پاسخ میگفت؛ از کجا معلوم، شاید این گربه برای ما دعا کند.
کد خبر: ۵۹۱۶۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۹
خاطرهای از شهید «عباس کاظمی نازی»
پدر شهید تعریف میکند: به یاد دارم که یک گربه، اینقدر از پسرم مهربانی دیده بود که هر موقع میفهمید او در منزل حضور دارد، سریعاً میآمد و شهید به او غذا میداد. من به شهید میگفتم؛ حیف نیست اینقدر برای این حیوان وقت میگذاری؟ شهید در پاسخ میگفت؛ از کجا معلوم، شاید این گربه برای ما دعا کند.
کد خبر: ۵۹۱۶۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۹
خاطرهای از شهید «موسی احمدی خورگو»
همرزم شهید تعریف میکند: بارها پیش آمده بود که شهید را میدیدم که برای سلامتی امام خمینی (ره) روزه گرفته است و از این موضوع هیچ کس به جز من اطلاع نداشت، وقتی رابطه من با شهید عمیقتر شد فهمیدم این شهید بزرگوار چه نعمتی است و سعی می کردم از وجودش استفاده بیشتری کنم.
کد خبر: ۵۹۱۶۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۹
خاطرهای از شهید «موسی احمدی خورگو»
همرزم شهید تعریف میکند: بارها پیش آمده بود که شهید را میدیدم که برای سلامتی امام خمینی (ره) روزه گرفته است و از این موضوع هیچ کس به جز من اطلاع نداشت، وقتی رابطه من با شهید عمیقتر شد فهمیدم این شهید بزرگوار چه نعمتی است و سعی می کردم از وجودش استفاده بیشتری کنم.
کد خبر: ۵۹۱۶۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۹
خاطرهای از شهید «حیدر حیدری»
عروس شهید تعریف میکند: شهید بسیار خوش اخلاق و مهمان نواز بود. همیشه با دیگران با مهربانی و عطوفت رفتار میکرد و هرگز کاری نمیکرد که دیگران از او رنجیده شوند. همیشه نماز و روزهاش را به موقع انجام میداد و دیگران را نیز به انجام دادن واجبات تشویق میکرد.
کد خبر: ۵۹۱۴۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۷
خاطرهای از شهید «حیدر حیدری»
عروس شهید تعریف میکند: شهید بسیار خوش اخلاق و مهمان نواز بود. همیشه با دیگران با مهربانی و عطوفت رفتار میکرد و هرگز کاری نمیکرد که دیگران از او رنجیده شوند. همیشه نماز و روزهاش را به موقع انجام میداد و دیگران را نیز به انجام دادن واجبات تشویق میکرد.
کد خبر: ۵۹۱۴۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۷