خاطرهای از شهید «عباس دهقانی نخلی»
پدر شهید تعریف میکند: وقتی از جبهه به مرخصی آمد، برایم از آنجا تعریف میکرد. گفت؛ بابا، بنشین تا برایت از جبهه بگویم. اگر توانش را داری، تو هم بیا. شبها دعای کمیل و دعای ندبه میخوانند و با دوستان، از سرِ عشق و اخلاص کنار هم هستیم. فکر میکنم بوی بهشت در جبهه پیچیده است.