سه‌شنبه, ۳۰ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۰۹:۰۸
«سید دری باز شده است برای شهادت، هشت سال دنبالش بودیم که راهمان بدهند و برویم آن طرف که نشد، الان که می‌شود من باید بروم. نمی‌خواهم این بار جا بمانم خیلی دلتنگ بچه ها هستم» بالاخره راهی منطقه شد و وقتی که می‌خواست به منطقه برود برگشت نگاهی به من انداخت و گفت: «سید من می‌روم و آن قدر می‌مانم تا شهید شوم» سپس کوله بارش را انداخت روی شانه‌اش و رفت. در ادامه خاطره این شهید بزرگوار را از زبان همرزمش در نوید شاهد بخوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، سردار جاویدالاثر شهید «حاج حسین سعادت خواه» در روز سوم خرداد ۱۳۴۳ در خانواده‌ای مذهبی و وارسته در دزفول دیده به جهان گشود. با هجوم دشمنان تکفیری به کشورهای اسلامی به سوریه رفت و پس از رشادت‌ها و دلیرمردی‌های فراوان در راه دفاع از حرم عقیله بنی هاشم(ع) در آخرین روز ماموریت خویش در تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۹۴ در عملیات تسخیر ارتفاعات طاموره به فيض شهادت رسید.

آن قدر می مانم تا شهید شوم

متن خاطره:

حسین بدجوری بیتاب بود. قرار به سینه نداشت. 

به من می‌گفت: «سید دری باز شده است برای شهادت، هشت سال دنبالش بودیم که راهمان بدهند و برویم آن طرف که نشد، الان که می شود من باید بروم. نمی خواهم این بار جا بمانم خیلی دلتنگ بچه ها هستم»

بالاخره راهی منطقه شد و وقتی که می‌خواست به منطقه برودبرگشت نگاهی به من انداخت و گفت: «سید من می روم و آن قدر می مانم تا شهید شوم» سپس کوله بار را انداخت روی شانه اش و رفت.  

برای من عجیب و غریب نبود دل کندن و رفتنش و پشت پا زدنش به دنیایی که سال ها پیش از آن دل کنده بود.

 آن دل بی قرار و آن آتشفشان فرو خفته باید روزی جوشش و غلیان می کرد.

و به قول سید مرتضی آوینی: «حرم عشق کربلاست و چگونه در بند خاک بماند آنکه پرواز آموخته است و راه کربلا می‌شناسد و چگونه از جان نگذرد، آنکس که می‌داند جان بهای دیدار است.»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده