دوشنبه, ۱۳ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۴۸
«در شب عملیات والفجر ۸ بعد از عبور از خط دشمن و در حال پاکسازی سنگر‌های پشت خط بودیم. حمید حویزی که از جلوداران بود را دیدم که در تاریکی شب بر روی زمین افتاده بود. پرسیدم شهید شده است؟ با ناله ای ضعیف به من فهماند که نه من زنده ام... » در ادامه خاطره این شهید بزرگوار را از زبان همرزمش در نوید شاهد بخوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید علیرضا حویزی یکم اسفند 1341، در شهرستان دزفول ديده به جهان گشود. پدرش حسين، فروشنده بود و مادرش گوهر نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و ديپلم گرفت. به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت. وی در عملياتهای متعددی شركت كرد و جراحات و صدمات زیادی دید اما جبهه را ترک نکرد وی شهادت در خاک دشمن برای دفاع از اسلام را تکلیفی بر خود می‌دانست و سرانجام سوم اسفند 1364، در فاو عراق بر اثر اصابت تركش به سر و صورت، شهيد شد. مزار وی در در شهيدآباد زادگاهش واقع است.

خاطرات/ پرواز

متن خاطره؛

به خوبی در خاطر دارم که در شب عملیات والفجر هشت بعد از عبور از خط دشمن، در حال پاکسازی سنگر‌های پشت خط بودیم. بعد از عبور از یک پل چوبی که روی یک نهر بزرگ وجود داشت. حمید حویزی که از جلوداران بود را دیدم که در تاریکی شب بر روی زمین افتاده بود.

البته ناگفته نماند که اول نفهمیدم چه کسی است بعد که پرسیدم گفتند که حمید است. پرسیدم: «شهید شده است؟!»

دیدم خودش با ناله‌ای ضعیف به من فهماند که نه من زنده‌ام.

کنارش رفتم و پرسیدم: «حمید چطوری؟؟»

او نمی توانست جواب بدهد. در تاریکی شب و به دلیل تعجیل و لزوم پاکسازی سنگر‌ها متوجه نشدم کجایش تیر و ترکش خورده است.

همچنان به مسیرم ادامه دادم. حمید جایی افتاده بود که شهید مسعود شاحیدر نیز افتاده بود و معلوم بود که با هم مجروح شده اند.

حمید را فردا ظهر به عقب منتقل کردند و به بیمارستان شیراز اعزام کردند. اما یک هفته بعد در بیمارستان در اثر خونریزی داخلی به شهادت رسید.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده