«گوشی‌‌شو طوری تنظیم کرده بود که هر ده دقیقه یه بار زنگ می خورد. بیدار می‌شد، گوشیو تنظیم می‌کرد و دوباره می‌خوابید. تا نماز صبح بیست بار گوشیش زنگ خورد. صبح از او پرسیدم:«چرا اینقدر گوشیت زنگ می خورد؟» در جوابم با لبخند گفت: «هم میخواستم استراحت کنم که امروز کارهام را انجام بدهم و هم می ترسیدم خوابم ببرد و نمازم قضا بشه.» در ادامه خاطرات شهید حسین ولایتی فر را از زبان اطرافیانش در نوید شاهد بخوانید.

 

به گزارش نوید شاهدخوزستان، شهید حسین ولایتی‌فر در ششم تیرماه ۱۳۷۵ در شهرستان دزفول دیده به جهان گشود. در سن ۱۷ سالگی به عنوان مسئول جلسات قرآن فعالیت می‌کرد. در ۲۰ سالگی جذب سپاه شد. دوره‌های تکاوری را پشت سر گذاشته بود. محل خدمت ایشان بعد از گذراندن دوره‌های ابتدایی اهواز بود. سرانجام این شهید عزیز در روز ۳۱ شهریور سال ۹۷ و در سن۲۲ سالگی حین حمله تروریست‌ها به مراسم رژه نیروهای مسلح اهواز، به شهادت رسید.

خاطرات/

متن خاطره شهید حسین ولایتی‌فر:

حسین رابطه‌ بسیار خوبی با پدرش داشت. بیشتر با هم شبیه دو تا رفیق بودند تا یه رابطه معمولی پدر و پسری. حسین زیاد دست‌ پدرشو می‌بوسید. برا پدرش احترام زیادی قائل بود. حتی چهارشنبه‌ها دیدار‌ با خانواده شهدا که می‌رفتیم وقتی پذیرایی می‌شد. اگه کیکی یا شیرینی می‌دادن، حسین نمیخورد. سهم خودشو برای پدرش می‌آورد.

سنش که کمتر بود، تو همون ایام کودکی، وقتی بحث کارت سوخت تازه مد شده بود یه سال، روز پدر، یه بیست لیتری بنزین گرفته بود واسه باباش! از اینکارا زیاد می‌کرد. پدرش کارگر بود و حسینم دلش نمیومد از لحاظ اقتصادی فشاری به خانواده تحمیل کنه

یک شب حسین کارش طول کشیده بود. آخر شب به خانه آمد. حوالی دو سه شب. خسته و کوفته. گوشی‌‌شو طوری تنظیم کرده بود که هر ده دقیقه یه بار زنگ می خورد. بیدار می‌شد، گوشیو تنظیم می‌کرد و دوباره می‌خوابید. تا نماز صبح بیست بار گوشیش زنگ خورد. صبح از او پرسیدم:«چرا اینقدر گوشیت زنگ می خورد؟» 

در جوابم با لبخند گفت: «هم میخواستم استراحت کنم که امروز کارهام را انجام بدهم و هم می‌ترسیدم خوابم ببرد و نمازم قضا بشه»

آن شب حسین با تمام خستگی‌اش بخاطر نمازش از خواب عمیق هراس داشت.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده