سه‌شنبه, ۱۲ تير ۱۴۰۳ ساعت ۱۳:۲۵
«سیزدهم فروردین ماه 1361، کریم از برادرم که کنار تختش ایستاده است، می پرسد: «ساعت چنده؟!»  برادرم می گوید: «ساعت هفت» با شنیدن ساعت، کریم از برادرم خداحافظی می کند و چشمانش را برای همیشه می بندد، انگار که از ساعت پروازش باخبر بوده باشد...»در ادامه خاطره این شهید والامقام را از دفتر خاطرات خواهر شهید در نوید شاهد بخوانید.

 

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید کریم امیدی در یکم فروردين 1342، در شهرستان دزفول به دنيا آمد. پدرش نادعلی، كشاورزی میکرد و مادرش روبخير نام داشت. دانش آموز چهارم متوسطه در رشته اقتصاد بود. از سوی بسيج در جبهه حضور يافت. پانزدهم فروردين 1361، در كرخه بر اثر اصابت گلوله به شكم، شهيد شد.

متن خاطره شهید کریم امیدی:

کریم حدود ۱۲روز در بیمارستان مشهد بستری بود. با اینکه زخم هایش یکی و دوتا نبود و بدنش هم بوسه باران ده ها ترکش، اما روحیه اش عالی و بی نظیر بود.

لحظه ای دست از ذکر و توسل بر نمی داشت و تمام وجودش را گره زده بود به اهل بیت(ع) تا بتواند آن همه درد را به دوش صبر بکشد و دم نزند.

یک روز در بیمارستان سراغ رفیق و همرزمش کریم عباسی را می گیرد. به او می گویند: «کریم حالش خوب است» در صورتیکه کریم به شهادت رسیده است.

سیزدهم فروردین ماه ۱۳۶۱ ، از برادرم که کنار تختش ایستاده است، می پرسد: «ساعت چنده؟!»

برادرم می گوید: «ساعت هفت» با شنیدن ساعت، کریم از برادرم خداحافظی می کند و چشمانش را برای همیشه می بندد، انگار که از ساعت پروازش باخبر بوده باشد.

تمام وقتی که در بیمارستان مشهد بستری بود، مدام می گفت:«دوست دارم بروم زیارت.» با حسرت خاصی می گفت. اما به دلیل شدت جراحاتش امکان زیارت رفتن حتی با شرایط ویژه هم فراهم نبود.

برای همین گفت:«اگر اینجا شهید شدم، پیکرم رو ببرید زیارت!»

شهید که شد، برادرم وصیتش را انجام داد. او را در مشهد غسل دادند و کفن کردند و نمازش را هم همانجا خواندند و سپس برای تشییع به دزفول آوردند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده