خاطرات/«حالا برو آب بخور»
به گزارش نوید شاهد خوزستان،شهید غلامرضا شریفی در سال 1342 در دشت آزادگان خوزستان به دنیا آمد و در عملیات والفجر مقدماتی و درسال 1361 به درجه شهادت نایل آمدند و در سال 1376 به عنوان شهید گمنام در مزار شهدای همدان خاکسپاری شده که بعد ۴۲ سال انتظار طی آزمایش DNA در روز شنبه 19 خرداد ماه 1403 شناسایی و به خانواده اطلاع رسانی شد.
متن خاطره شهید غلامرضاشریفی:
من از غلامرضا یکسال کوچکتر بودم. با هم همبازی بودیم و وقتی بزرگتر شدیم، او معلم و راهنمای من شد. به خوبی به خاطر دارم نزدیک به ماه مبارک رمضان بودیم و من به سن تکلیف رسیده بودم.
یک روز غلامرضا کنارم نشست و گفت:«تو الان به سن تکلیف رسیدی و 9 ساله شدی می دانی باید احکام و فرایض دینی مان را انجام بدهی»
در جوابش گفتم:«می دانم اما بلد نیستم»
غلامرضا با اینکه خودش هنوز به سن تکلیف نرسیده بود ولی قرآن و نماز را ترک نمی کرد و از آن روز شد معلم قرآن و احکام من.
من همه چیز را از مرتضی یاد گرفتم و وقتی ماه رمضان شروع شد او پا به پای من روزه می گرفت تا من اذیت نشوم. یک روز خیلی تشنه شدم به ساعت که نگاه کردم دو ساعت تا افطار مانده بود. دیگر نمی توانستم تحمل کنم رو به غلامرضا کردم و گفتم:«من دیگر نمی توانم تحمل کنم و می خواهم آب بخورم...»
اما غلامرضا 10 ساله همچون معلمی باهوش با لبخندی معنا داری به من نگاه کرد و گفت:«بیا اینجا من اول یک مطلبی را برایت توضیح بدهم اگر قانع نشدی برو و آب بخور»
من قبول کردم و کنارش نشستم برای من دو ساعت از بهشت و جهنم و مهربانی خدا گفت آنقدر مجذوب حرفهایش شدم که با صدای اذان به خودم آمدم و غلامرضا با صدای بلند خندید و گفت:«حالا برو آب بخور»
غلامرضا قلب بزرگ و رئوفی داشت تو از همان سنین پایین راهش را انتخاب کرده بود و جز راه خدا در هیچ مسیری قدم بر نمی داشت.