يکشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۰۸:۳۵
«مثل همیشه دستان مادرم را می‌بوسید و می‌گفت: «ارزش و اهمیت مقاومت شما از رزم و جنگیدن ما روبروی دشمن خیلی بیشتر و بالاتر است. مادر! جبهه ی واقعی همینجاست! توی شهر و زیر همین موشک باران‌ها...» در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان برادرش در نوید شاهد بخوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید «نصرالله طحان پسران دزفولی» سی و يكم شهريور 1341، در شهرستان دزفول به دنيا آمد. پدرش هادی، عكاس بود و مادرش سكينه نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. او نيز عكاس بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. در دوم فروردين 1361، در دشت عباس توسط نيروهای عراقی بر اثر اصابت تركش خمپاره به شهادت رسيد.

متن خاطره شهید نصرالله طحان:

توی شناسنامه اسمش نصرالله بود اما بین خانواده و رفقای صمیمی‌اش، صدایش می‌زدند: «هَدات یعنی «هدایت» به گویش دزفولی پسر بزرگ خانواده بود و قاعدتاً باید برای پدر نقش عصای دست را ایفا می‌کرد. همین هم بود. کار پدرم عکاسی بود و هدات هم کمک دست بابا و خداییش هم کار عکاسی را خیلی خوب و حرفه‌ای یاد گرفته بود و برای خودش عکاس هنرمند و ماهری بود.

هر بار که از جبهه بر می‌گشت، با وجود اینکه خستگی از سر و رویش می‌بارید اما شب را تا صبح پای کارهای عقب افتاده مغازه عکاسی بابا، بیدار می‌ماند. می‌گفت: «حالا که کنار شما هستم قدری کمک بابا باشم تا دست تنها نباشد.»

بقیه وقتش را هم برای بازی با ما و مشغول کردن خواهر و برادرهای کوچک‌ترش می‌گذاشت. هر وقت که به مرخصی می آمد مادرم از او چشم بر نمی داشت و هر زمان که متوجه می شد وقت رفتن و جدایی است، بی تابی می کرد و هدات برای آرام کردن مادرم می گفت: «مادر! کار شمایی که زیر این همه موشک و توپ و راکت توی شهر مانده اید از مایی که توی جبهه می جنگیم، خیلی سخت تر است...»

و مثل همیشه دستان مادرم را می بوسید و ادامه داد: «ارزش و اهمیت مقاومت شما از رزم و جنگیدن ما روبروی دشمن خیلی بیشتر و بالاتر است. مادر! جبهه ی واقعی همینجاست! توی شهر و زیر همین موشک باران ها...»

و در نهایت مثل همیشه مادرم راضی می شد و کاسه آب و قرآن او را راهی می کرد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده