يکشنبه, ۱۵ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۲۶
«علی، جان بیا و با خدا معامله کن از خدا هم کم نخواهید زیاد بخواهید. مثلاً شما ریشت را نزن و از خدا شهادت بخواهید یا هر چیزی که دوست دارید...»در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان همرزمانش در نوید شاهد بخوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید مدافع حرم علی حسینی کاهکش در سی امین روز شهریور ماه سال 1363 در یک خانواده مذهبی و متوسط در شهرستان امیدیه دیده به جهان گشود. پدرش محمد مراد کارمند شرکت نفت بود و مادرش ماه پری خانه دار بود. دانشجوی رشته برق قدرت در دانشگاه آزاد بود و از طریق بسیج شرکت نفت به عنوان تک تیرانداز به جبهه‌های سوریه اعزام شد و سرانجام در 12 بهمن ماه سال 1394 در عملیات آزادسازی شهرهای شیعه نشین نبل و الزهرا به فیض شهادت نائل شد.

متن خاطره شهید علی حسینی کاهکش:

شهید علی حسینی کاهکش جوان امروزی بود با آن موقعیت شغلی و محیط کار و زندگی سبک زندگیش و نحوه اصلاح صورتش به اصطلاح جوان های امروزی شش تیغ شده بود. سریع صورتش را مثل آینه با تیغ صاف می کرد.

یک روز من وسط گروهان مشفقانه با علی صحبت کردم و مرحوم برادر شهربانوزاده هم کنارمان بود. برادرانه و پدرانه او را نصیحت کردیم که ریشت را نزن.

من گفتم:«علی، جان بیا و با خدا معامله کن از خدا هم کم نخواهید زیاد بخواهید. مثلاً شما ریشت را نزن و از خدا شهادت بخواهید یا هر چیزی که دوست دارید.»

چند روزی دست به ریشش نزد گویا واقعاً با خدا معامله کرد و خدا هم خوب معامله گری است که هیچ برای خود نمی خواهد و به شهادت رسید.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده