خاطرات/
چهارشنبه, ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۱۰
«سرها پایین بود. سکوت بچه‌ها که چند روز بود در برابر پاتک‌های دشمن مقاومت کرده بودند، دل‌ها را نگران می‌کرد اما ناگهان فریادی سکوت را شکست. "بیشتر از این نیست که می‌میریم. همین جا می مانیم تا همگی کشته شویم" این جمله را شهید مرتضی سعیدی‌نیا معروف به «خالو مرتضی» با حرارت خاصی در پاسخ عبدالحسین بر زبان راند.» در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان دوست و همرزمش در نوید شاهد بخوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید مرتضی سعیدی‌نیا در بيستم آبان 1337، در شهرستان دزفول به دنيا آمد. پدرش عبدالرضا و مادرش طوبا نام داشت. تا پايان دوره راهنمايی درس خواند. شاغل در شركت كشاورزی بود. به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت. بيستم خرداد 1365، در فاو عراق بر اثر اصابت تركش به سر، شهيد شد.

متن خاطره شهید مرتضی سعیدی‌نیا:

غروب یکی از روزهای اسفند ۱۳۶۳ نیروهای گروهان فتح گردان بلال از لشکر۷ حضرت ولی عصر(عج) پس از نبردی سنگین با دشمن در عملیات بدر، به اشاره معاون گروهان در پشت خاکریز جمع شده بودند. از ۶۷ نفر گروهان در صبح آن روز، فقط ۱۹ نفر باقی مانده بود. شهید «عبدالحسین صحتی» نگاهی به نیروها کرد و آرام گفت: «خودتان وضعیت را می بینید؛ چه می کنید؟ می‌مانید یا می‌روید؟»

سرها پایین بود. سکوت بچه‌ها که چند روز بود در برابر پاتک‌‎های دشمن مقاومت کرده بودند، دل‌ها را نگران می‌کرد اما ناگهان فریادی سکوت را شکست.

«بیشتر از این نیست که می‌میریم. همین جا می‌مانیم تا همگی کشته شویم» این جمله را شهید مرتضی سعیدی نیا معروف به «خالو مرتضی» با حرارت خاصی در پاسخ عبدالحسین بر زبان راند.

هیچکس حرفی روی حرف خالو مرتضی نمی زد و همین، فرمانده را دلگرم می کرد. آن روز مقاومت ادامه یافت تا آنکه با پیوستن گردانی تازه نفس از لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب – علیه السلام- روزنه های مقاومت، را مستحکم تر کرد و بچه ها با دلگرمی بیشتری به مقاومت پرداختند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده