خاطره/مرغ اسیر
به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید توکل قلاوند يازدهم ارديبهشت1340 ، در روستاي قلعه زره از توابع شهرستان انديمشك چشم به جهان گشود. پدرش الله مراد و مادرش قدمخير نام داشت. تا دوم متوسطه در رشته تجربي درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. نهم بهمن 1361 ، با سمت فرمانده واحد اطلاعات - عمليات در فكه توسط نيروهاي عراقي بر اثر اصابت تركش گلوله توپ به شهادت رسيد. پيكر وي را در زادگاهش به خاك سپردند.
متن خاطره:
توکل مرتبا در جبهه بود، از اندیمشک نامهای فرستاده که به وجود ایشان نیاز می باشد و باید سریعا به سپاه برگردد. وقتی به نزدش رفتم بسیار گرفته بود به شوخی گفتم: «توکل چه شده؟شنیده ام که باید به شهر برگردی»
آهی کشید آهی که سوزناک بودنش به من هم رسید با صدایی گرفته و نگران گفت: «من به نماز و نیایش جبهه عادت کرده ام من سجده خاک جبهه را با هیچ چیزی عوض نمی کنم چگونه باید دل بکنم از بهشتی که در آن قرار گرفته ام...»
و من که خود تحت تاثیر او قرار گرفته بودم گفتم: «انشااله هر چه خیر است برایت پیش بیاید.»
همان طور که از او دور می شدم به خود گفتم: «او دنیا را طلاق داده است، او مرد شناسایی و نفوذ در دشمن است، او به چنان درجه ای رسیده بود که خاک پر سنگلاخ جبهه را به رختخواب راحت منزل ترجیح می دهد، چرا با او اینگونه برخورد می کنند؟»
او مدتی طبق دستور از جبهه به شهر رفته بود پس از مدتی برای چند روز استراحت به اندیمشک آمدم پیش خود گفتم بروم سری به توکل بزنم وقتی او را دیدم با تعجب گفتم: «توکل چرا اینقدر از بین رفتی؟»
گفت: «من دارم خودخوری میکنم از این که نمی توانم به جبهه بروم در شهر خودم بسر می برم ولی احساس غربت می کنم، خیابانها و کوچه ها برایم غبارآلود و پراندوه است...»
بالاخره بسیار ناراحت بود آنقدر که پیشقدم شدم و با فرمانده صحبت کردم که چرا اینقدر توکل را آزار می دهند. او مرغ اسیر است که برای رهایی خودش را به میله های قفس می زند و روزی بالاخره خبر خوش به من رسید که توکل دوباره به جبهه برگشته است و در روز نهم بهمن 1361 با سمت فرمانده واحد اطلاعات در عملیات در فکه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به شهادت رسید.