شهید سعید احمد فخرالدین در خط مقدم جبهه

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید سعید احمد فخرالدین در یکم شهریور ماه سال 1348 در شهرستان اهواز به دنیا آمد پدرش آقا احمد نام داشت  و کارگر کارخانه بود و مادرش زهرا خانم نام داشت و خانه دار بود .

ثبات در دوستی

از همان دوران کودکی پدرش علاقه خاصی به او داشت و همیشه در مجلسی که شرکت می کرد وی را به همراه خود میبرد.بسیار خوش زبان و مودب بود. احترام به والدین و بزرگترها را از کودکی یاد گرفته بود. محرم راز دوستانش بود و در دوستی هایش بسیار ثابت قدم بود و تمام تلاش خود را میکرد تا در کنارش احساس خوبی داشته باشند

شعار مرگ بر شاه

سال 57 هفت ساله بود  که همراه خانواده اش در تظاهراتهای ضد رژیم شرکت می کرد و  هم مانند خانواده شعار مرگ بر شاه می داد و هر گاه عکس امام خمینی را می دید آن را می بوسید ،پس از پیروزی انقلاب وی به درس خود ادامه داد. در دوره راهنمایی علاوه بر مدرسه در مسجد هم بسیار فعال بود. نمازش را به وقت می خواند و تمام تلاشش را می کرد تا خود را به نماز جماعت برساند. در اوقات فراغت  همیشه قرآن تلاوت می کرد. به ورزش نیز علاقه بسیاری داشت و در فعالیتهای ورزشی رزمی  مسجد حضوری فعال داشت.

پیرو رهبر

شجاع و نترس بود. به انقلاب و رهنمودهای امام خمینی توجه میکرد پیرو رهبر بود و به همه دوستانش توصیه میکرد "که از فرامین رهبری سرپیچی نکنید. فقط با رهبری ایشان ما به پیروزی می رسیم "در دوران جنگ تحمیلی دانش آموز سوم راهنمایی بود. درس و مدرسه را رها کرد هر چه خانواده از او خواستند قبول نکرد و گفت فتوای امام خمینی است باید به جبهه ها بروم و از میهن و امام خود دفاع کنم. وی نیز مانند دیگر جوانان ونوجوانان این مرز و بوم به سمت جبهه های حق علیه باطل شتافت و در این راه از هیچ تلاش و کوششی کوتاهی نکرد

در جبهه

در جبهه ابتدا به عنوان  پیک همکاری می کرد. خبرها و هر اموری که  به وی محول می شد به نحو احسنت انجام میداد همه از وی راضی بودند با آنکه سن کمی داشت ولی همه در جبهه قبولش داشتند. با رفتار خوبی که درهمان مدت  کوتاه از خود نشان داد به وی مسئولیت مبارزه درخط مقدم جبهه را بدهند

نماز شب

با تمام نیرو در حفظ ارزشهای نظام جمهوری اسلامی تلاش می کرد. لحظه ای ترس به دل راه نداد. به گفته همرزمانش بسیار شجاع و نترس بود هرگاه از او می پرسیدند اگر در همان پست قبلی بودی راحت تر نبودی اینجا لحظه آرام نداری ،با لبخند می گفت:" من از خدا از این بیشتر خواسته ام". در جبهه نماز شبهایش زبانزد بود حتی شب های عملیات استراحت نمی کرد. و در سرانجام در بیست و دوم اسفند  1363 در  شرق رود دجله عراق در عملیات بدر به شهادت رسید ولی پیکرش به دست خانواده نرسید.