يکشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۸۷ ساعت ۱۰:۱۳
همانطور كه بارها تكرار شده است و ميدانيم جنگ تحميلي عليه ايران به ابتكار آمريكا و توسط عراق آغاز شد. از يك نگاه آمريكا حق داشت همه تلاشخود را براي تغير دوباره حكومت ايران به كار گيرد. آرنولد توينبي ميگويد: بديهي است كه ذهن آدمي از خلاء روحي و معنوي كراهت دارد و اگر بر مردمي يا جامعهاي اين بدبختي فرود آيد كه سرچشمه زلال الهامات و اميدهايي كه زماني بدانها دلبسته بوده است از دست بدهد دير يا زود در صدد تصرف نخستين مائدهاي كه فراراهش قرار گيرد برخواهد آمد و حتي اگر اين مائده خشن و فريبنده باشد تصاحب آن را به محروميت ترجيح خواهد داد.

مقدمه:
همانطور كه بارها تكرار شده است و ميدانيم جنگ تحميلي عليه ايران به ابتكار آمريكا و توسط عراق آغاز شد. از يك نگاه آمريكا حق داشت همه تلاشخود را براي تغير دوباره حكومت ايران به كار گيرد. آرنولد توينبي ميگويد: بديهي است كه ذهن آدمي از خلاء روحي و معنوي كراهت دارد و اگر بر مردمي يا جامعهاي اين بدبختي فرود آيد كه سرچشمه زلال الهامات و اميدهايي كه زماني بدانها دلبسته بوده است از دست بدهد دير يا زود در صدد تصرف نخستين مائدهاي كه فراراهش قرار گيرد برخواهد آمد و حتي اگر اين مائده خشن و فريبنده باشد تصاحب آن را به محروميت ترجيح خواهد داد.
آمريكا نيز حكايت چنين جامعهاي را دارد كه ذكرش در اين جملات ميرود.
اگر آغاز سرمايهگذاري آمريكا در ايران را 28 مرداد 1332 در نظر بگيريم حكومت آمريكا در طي 25 سال با تمام توان و امكانات ايران را و فقط ايران را به عنوان استراتژيكترين نقطه منطقه ـ از نظر نقاط ساحلي در جنوب و شمال و مركزيت در ميان كشورهاي منطقه و مرزهاي طولاني با شوروي و ... تحت پوشش مادي و معنوي قرار داده بود. تمام اميدهاي طولاني مدت خود را به رژيم حاكم بر ايران بسته بود و يكي از پايه هاي اصلي آينده جهاني شدن و نقش آمريكا در تحولات بينالملل را نيز ايران قرار داده بود. حال انقلابي ضد آمريكايي نه تنها همه امكانات مادي را كه براي منظورهاي فوق فراهم شده بود تصاحب كرد بلكه شعار جدي نفي آمريكا در صحنه بينالملل را هم سرلوحه سياست خود قرار داد.
از اين منظر كه به تحولات سالهاي آخر دهه 1970 مينگريم آمريكا بايد به هر طريق ممكن ـ حتي جنگ ـ تا قبل از استقرار كامل انقلاب اسلامي به اين كابوس وحشتناك پايان ميداد. از طرفي هم آمريكا ميدانست كه انقلاب اسلامي از جهات متعدد با ساير نمونههاي مشاهده و مطالعه شده انقلابهاي جهان متفاوت است. بنابراين غيرقابل پيشبيني بودن انقلاب را خطري بزرگتر ارزيابي ميكرد با توجه به اينكه ايران هم هر روز بر آرمانها و اهداف بينالمللي خود تأكيد مينمود.
ريچارد نيكسون سياستمدار كهنهكار آمريكا در مورد انقلاب ايران ميگويد:« افسانهاي كه درباره انقلاب ايران گفته ميشود اين است كه اين انقلاب از فساد شاه و سركوب پليس و فقر تودهها ناشي ميشد اين ديدگاه خطاست. در حكومت شاه وضع ايران از تمام كشورهاي منطقه سواي اسرائيل بهتر بود. جوانان از اين انقلاب حمايت كردند نه براي اينكه خواهان آزادي ، شغل ، مسكن و لباس بهتر بودند چون چيزي را ميخواستند تا به آن بيش از ماديگرايي معتقد باشند. پس از انقلاب مردم ايران همان چيزي را بدست آوردند كه انقلاب قول داده بود. اينكه آنها تصور ميكردند به چه چيزي دست خواهند يافت كاملا روشن نيست اما جاي انكار نيست كه انقلاب اسلامي يك انقلاب واقعي انديشهها را ارايه داد و آنها آن را با عشق و ايمان پذيرفتند». همين نامعلوم بودن خواستهانقلاب ايران براي جهان غرب و اتكاي اركان انقلاب برايمان و قواعد غيرمادي ترس از آنرا بيشتر ميكرد.

2ـ سالهاي آغازين جنگ
اگر به خاطر بياوريم با سپري شدن مدت كوتاهي از جنگ پيش بينيها از پايان خوش هجوم ناگهاني عراق و شكست چند روزه ايران به تلخي يأس براي هم پيمانان صدام بويژه آمريكا مبدل شد. رهبريهاي حضرت امام خميني (ره) باعث شد كه جنگ عامل پيوند و انسجام روزافزون گردد و حلقه اتحاد مردم حول رهبري ايشان روز به روز تنگتر شود تا افرادي كه با اين جريان همسو نبودند در خارج اين دايره قرار گيرند. بنيصدر به عنوان يكي از مهمترين عوامل شكستهاي شش ماهه ايران در فروردين ماه 59 عزل شد و معادلات سياسي و نظامي ايران شكل تازهاي به خود گرفت. عزل بنيصدر ، افشاي توطئهها ، وقايع تكان دهنده پياپي مثل ترورها و بمبگذاريها همه و همه حقانيت خط امام و مظلوميت آنرا اثبات ميكرد . امام نيز بعد از هركدام از وقايع دلخراش در پيامي به مردم آنها را اميدوارتر ميكردند و لزوم خشكاندن ريشه تهاجمات را واجبتر. در يك نگاه آماري به صحيفه امام (ره) حجم بيانات و پيامهاي امام به مردم ايران تا قبل از سال 63 و بخصوص در اولين سالهاي جنگ چندين برابر سالهاي بعد است كه نشان از سياست كنترلي حضرت امام در شرايط بحراني آنروزها دارد.
ساير مسؤولان هم هر روز به مردم گوشزد ميكردند علت اينكه تاكنون نتوانستيم در امر جنگ گشايشي حاصل كنيم كارشكنيها و خيانتهاي بنيصدر بوده و امروز فصل جديدي در اين نبرد آغاز شده است. فضاي فكري كه آن روزها بر ذهن عموم مردم ايران حاكم شده بود علت مضاعفي شد بر مقبوليت خط امام تا مردم را به انسجامي فوقالعاده برساند. در ميان نيروهاي نظامي هم بركناري بنيصدر عاملي شد براي نزديكي سپاه و ارتش در آن مقطع زماني چرا آنها ريشه اختلافات را خشكيده ميديدند و ضرورت وحدت را نيز لازم. همين عوامل براي پيروزيهاي مكرر رزمندگان اسلام كفايت ميكرد.
وقتي امام خميني (ره) در مقام فرماندهي كل قوا بر لزوم شكسته شدن حصر آبادان تأكيد كردند ماشين پيشروي ايران در مسير بازپسگيري مناطق اشغالي شروع به حركت كرد. پس از عمليات ثامنالائمه كه به محاصره آبادان پايان داد در عمليات طريقالقدس رزمندگان اسلام بستان را آزاد كردند. دهلاويه ، غرب شوش و دزفول در عمليات بزرگ فتحالمبين آزاد شد و در نقطه اوج پيروزيها در عمليات بيتالمقدس خرمشهر نيز آزاد گشت. همه اين عملياتها به صورت مشترك و هماهنگ ميان نيروهاي ارتش و سپاه اعم از زميني و هوايي اجرا ميشد.
ضعف تسليحاتي عراق ، نداشتن توقع چنين پيروزيهايي از ايران و حضور گسترده نيروهاي مردمي در جبهه باعث شد كه تنها عكسالعمل عراق در مقابل بازپسگيريهاي مناطق اشغالي توسط ايران تسريع در عقبنشيني و فرار از منطقه باشد. در طول قريب به 9 ماه بدوت حتي يك شكست همه عملياتهاي ايران به پيروزي منجر ميشد و در اين مدت نسبتا طولاني هر روز بر وحدت و انسجام و روحيه ملت ايران افزوده ميگشت و ايمان آنها به رهبري امام و اخلالص مسؤولان هر روز بيشتر از روز قبل ميشد. تصور ميزان پتانسيل قدرت مردم ايران در پايان بهار سال شصت و يك هم اكنون بار يما بسيار دشوار است.

3ـ جنگ يا صلح مسأله پس از فتح خرمشهر
85% از مناطق اشغالي پس از چهار عمليات بزرگي كه ذكر آنها شد آزاد گشت و تها حدود 2500 كيلومتر مربع از خاك ايران كه البته در امتداد خط مرزي واقع شده بود در دست عراق باقي ماند. اين امتداد طولاني كه عمدتا در ارتفاعات بودند و تسلط عراق بر آنها بيچون و چرا بود را نيروهاي ما نتوانستند آزاد كنند و از جهتي هم نقاط مهمي به حساب ميآمدند زيرا نيمي از مرز مشترك دو كشور از قصر شيرين تا چزابه و نيز طلائيه و كوشك تا شلمچه و دو شهر مهران و نفت شهر در اشغال دشمن متجاوز بود.
هر چند به جز نفت شهر كه پايان جنگ در دست عراق باقي ماند رزمندگان اسلام همه مناطق ديگر را در طي سالهاي بعد آزاد كردند ولي اصرار عراق به نگه داشتن اين مناطق بعد از عقبنشينيها يكي از عمده دلايل بدبيني رجال سياسي ايران در سال شصت و يك به مفهوم صلح بود. اما از طرف ديگر فشارهاي بينالمللي براي پذيرش صلح آغاز شد. عراق خود را در همه محافل و مجامع صلحطلب معرفي ميكرد و ايران را گرم كننده آتش جنگ.
حضرت امام در آنروزها به وضوح در باب صلحخواهي ايران اظهار نظر ميكردند. ايشان در موارد متعدد ميفرمودند كه «ما صلح ميخواهيم خيلي هم ميخواهيم» و يا «دنيا بداند كه ما حاضريم صلح كنيم» اما واقعيت اين بود كه ايران ادامه گلولهباران توپخانه عراق و خالي نكردن مناطق اشغالي را نشان فريبكاري آنها رژيم و مغاير با پيشنهاد آتشبس و صلح ميدانست. از طرفي هم متوقف كردن حركت پرشور نيروهاي مردمي به صلاح نبود چرا كه اولا در صورت نياز دوباره بوجود آوردن آمادگي و روحيه موجود غيرممكن بود و ثانيا اينكه اصلا خود مردم و بخصوص رزمندگان هم در شرايط رو به جلو و پيروزيهاي پياپي عزم را جزم يكسره كردن كار جنگ و رژيم عراق كرده بودند و دستور توقف و بدتر از آن صلح بدون در نظر گرفتن آن همه خسارت و شهيد و مجروح و مناطق در دست اشغال از سوي آنها قابل پذيرش نبود و به فرموده امام يك ملت انقلابي را هم نميتوان كنترل كرد و تحمل بعضي رفتارها از هر كه باشد را ندارند. جهتگيري عموم رجال سياسي نظامي نيز همين بود كه تا د رموضع قدرتيم و موتور جنگ بر روي دور پيروزيافتتاده تكليف آنرا معين كنيم.
اما پيروزيها و پيشرويها و بازپسگيري مناطق اشغالي در سال 61 ايران را در موقعيتي قرار داد كه تصميمگيري درباره نحوه ادامه جنگ را دشوار ميكرد. اما دستور داده بودند كه پس از رسيدن به مرزها پيشروي متوقف شود. نيروهاي مردمي زيادي طبق آمار و اطلاعات سپاه از آغاز عملياتهاي چهارگانه تا پايان فتح خرمشهر به منطقه سرازير شدند به صورتي كه منحني جذب نيرو رشد فوقالعادهاي را نشان ميداد فشارهاي بينالمللي هم براي تحميل صلح به ايران هر روز رو به افزايش بود. هنوز بخشي از مناطق كشور در اشغال دشمن بود و بازپسگيري آنها هم غيرممكن و در اين شرايط بود كه عراق پيشنهاد صلح را مطرح ميكرد.
قاعدتا پس از شكستهاي پيدرپي و عقب نشينيها بايد عراق در موضع انفعال و ضعف قرار ميگرفت و به شرايط ايران تن ميداد ولي در پيشنهادهاي صلح اصلا به اين موضوع توجهي نميشد. فقط مقصود آتشبس بود ولاغير . مثل همان هفته دوم جنگ كه عراق درخواست آتشبس ميداد در حالي كه به اندازه يك استان كشور را در تصرف داشت و مقامات ايراني هم گفتند كه تا زماني كه يك سرباز عراقي در خاك ايران باشد فكر كردن به صلح هم بيمعناست و ما از طولاني شدن جنگ هم هراس نداريم. اين بار هم در عموم پيشنهادهاي صلح اكثر شرايط ايران از جمله تعين متجاوز، حالي كردن مناطق اشغالي ، تعيين دقيقمرزها پرداخت غرامت و …. ناديده گرفته ميشد. بنابراين طبيعي بود كه به حكم عقل و منطقل چنين صلحي پذيرفته نشود.
در اين شرايط بودكه حضرت امام ضمن اينكه مثل هميشه بر صلح عادلانه تأكيد كردند بار ديگر پيش شرطهاي ايران براي صلح را اين گونه تعيين كردند، «ما همان مطلبي كه از اول گفتيم، همه دولتمردان ما همان مطلب را ميگويند بايد بيقيد و شرط اينها بيرون بروند … بايد تمام ضررهايي كه به ما وارد كردهاند ما حالا مقدارش را نميدانيم كارشناس بايد بيايد بگردد و مقدارش را معلوم كند كه چقدر مقدارش اس آن هم بايد تحقق پيدا كند و بايد مجرم هم معلوم بشود كه چه كسي است» به اين ترتيب پذيرش صلح از طرف ايران منوط به شرايطي شد كه عراق و جامعه بينالملل به آنها تن نميدادند.
اما نگهداشتن نيروهاي متجاوز عراقي بر سر مرزهاي جنگ براي ايران خالي از ضرر نبود از جمله:
1ـ3) حمله نكردن به دشمن درحالي كه او هم توان هيچگونه تهاجمي را نداشت آرامشي بر منطقه جنگي حاكم ميكرد كه جز ايجاد خستگي و تضعيف روحيه ثمري براي ارتش و سپاه ايران نداشت چرا كه هر روز نيروهاي آماده و پر انرژي ما بايد منتظر مينشستند تا شايد اگر حملهاي شد مقاومت كنند.
2ـ3) عراق فرصت كار و بدست ميآورد تا با استفاده از آرامش حاكم بر ترميم نيروي زميني ازكار افتاده خود بپردازد.
3ـ3) توپخانه دوربرد عراق از نزديكترين نقطه به مرز خاك ايران را هدف قرار ميداد در صورتي كه اگر نيروهاي عراقي كمي عقبتر رانده ميشدند برد توپها كفايت هدفگيري خاك را نميكرد.
4ـ3) باز پسگيري مناطق اشغالي از درون خاك خودمان غيرممكن بود چرا كه نيروهاي عراقي بر ارتفاعات مستقر بودندو هر گونه حمله از طرف ما با شكست مواجه ميشد.
5ـ3) تضميني وجود نداشت كه آينده در موقعيتي بهتر از اين موقعيت قرار گيريم و از نظر نظامي بهترين فرصت بوجود آمده بود. فرماندهان جنگ هر روز دلايل خود را كه بخشي از آنها ذكر شد خدمت امام مطرح ميكردند و مصرانه درخواست داشتند كه ايشان اجازه ورود به خاك عراق را صادر نمايند. پس از چندي كه امام دلايل را كافي و حجت را تمام ديدند مجوز لازم را دادند. به اين ترتيب بود كه تعقيب متجاوز و به موازات آن تلاش براي آزادسازي سومار و مهران آغاز شد.

4ـ پيشروي درخاك عراق
در ابتداي تابستان 61 اول عمليات رمضان طراحي و به اجرا در آمد و به دنبال آن هم عمليات والفجر مقدماتي و والفجر 1 كه در مجموع به موفقيت چنداني هم همراه نبودند. ولي همين نبردهاي ابتداي كه در طول 6 ماه صورت گرفت تغيير شگرفي در مواضع كليه بخشهاي انقلاب اسلامي نسبت به جنگ بوجود آورد. تأثيرگذاري سياست بر جنگ و اختلاف نظر مسؤولان سياسي و فرماندهان نظامي در اين دوره كاملا آشكار است.
در بخش سياسي كشور تأثير مستقيم اين نبردها اين بود كه در تصور آسان بودن پيشروي سريع در خاك عراق ترديدهاي جدي بوجود آورد و مسؤولين كشور كه تنها به انگيزه كسب پيروزيهاي نظامي به منظور دريافت امتيازاتت سياسي با ادامه جنگ موافق بودند از آن پس به هر چه كوتاهتر شدن جنگ و هر چه بيشتر شدن امتيازات دريافتي از عراق ميانديشيدند. در حالي كه عراق جنگ را به عنوان مسأله اصلي خود تلقي ميكرد در ايران نگها به جنگ به چشم واقعهاي موقت و زودگذر بود و تأثير مستقيم اين نگاه اين بودكه استراتژي بزرگ كشور استراتژي نظامي نبود بلكه دنبال كردن راهكارهاي ديپلماتيك براي رسيدن به صلحي شرافتمندانه و در كنار آن دفاع از كشور در حد نياز بود. طولي نكشيد كه يكسري از شخصيتهاي سياسي شروع به بيان حرفهايي مبني بر پايان دادن به جنگ كردند. برخي ميگفتندهمان پس از فتح خرمشهر بهتر بود صلح را ميپذيرفتيم و يكسري ديگري ميگفتند هنوز هم دير نشده و هماكنون زمان مناسبتتر است. اما اين اظهارنظرها در حالي بيان ميشد كه عراق همانطور كه ذكر شد جنگ را در رأس مسايل كشورش قرار داده بود. گلولهباران مناطق مرزي تا حد توان ، تجاوزات هوايي ، مقامات جدي در مناطق اشغال شده خاك ايران و اخبار موثق از تقويت منابع انساني و تجهيزات نظامي همگي مؤيد اين موضوع بودند بنابراين مسلم بود كه پذيرش صلح در قالب قطعنامه 514 سازمان ملل براي ايران چند پيامد داشت:
الف. از دست دادن مناطق اشغالي خاك ايران به بهانه ادعاي عراق در مورد اروند.
ب. مشخص نشدن متجاوز و بالطبع عدم توانايي غرامت خواهي
ج. تجهيز ارتش عراق و حمله مجدد
بر اين اساس بود كه براي مسؤولان كشور مشخص شدكه ادامه جنگ پيشرويهاي بيشتر و تحت فشار گذاشتن عراق و بالطبع جوامع بينالملل از اين طريق تنها راه دادخواهي در دنياي بيرحمي بود كه ايران مظلومترين كشور آن به حساب ميآمد.

5ـ موضع امام در قبال ادامه جنگ
در آستانه عمليات رمضان قطعنامه 514 توسط سازمان ملل تنظيم شد كه در آن موضوع تعيين متجاوز پرداخت غرامت اصلا نيامده بود و فقط كمي به مسايل مرزي پرداخته بودند. دكتر محمدجواد لاريجاني قائم مقام وزير خارجه وقت ميگويد «وقتي با آيتالله خامنهاي و حجتالاسلام هاشمي رفسنجاني و مهندس ميرحسين موسوي به اين نتيجه رسيديم كه سعي كنيم به نوعي آتشبس را بپذيريم خدمت حضرت امام رسيديم ايشان فرمودند آتشبس ضروري است منتهي بايد مسأله مشخص بشود و آن اينكه مسؤول تجاوز معرفي شود. آتشبس كه بد نيست».
مسؤولان درجه يك نظام هم ميدانستند كه اين آتشبس نه دوامي دارد و نه ارزشي اما جو موجود و ترس از پيامدهاي طولاني شدن جنگ نيز آنها را در فضايي پر از شك و ترديد قرار داده بود. اگر به همان ترتيب زمان ميگذشت و مسؤولان در عالم ترديد باقي ميماندند هم دامنه اختلافات بيشتر ميشد و هم اينكه به ازاي هر روز از نظر نظامي به نوعي ايران يك گام از دشمن عقب ميماند.
امام در آن زمان با رهبري قاطع خويش موضع صحيح كه همان بسيج امكانات براي ادامه جنگ تا رسيدن به نتيجهاي قابل قبول بود را تقويت و تثبيت كردند و به اگر و اماها پايان دادند. ايشان باز هم بر موضع هميشگي خويش كه از ابتداي جنگ داشتند تأكيد كردند: «از اول من گفتهام كه ما به شرط اينكه پيروز بشويم به ميدان نيامدهايم ما براي اداي يك وظيفه اسلامي ، وجداني ، ملي وارد شدهايم در اين ميان» اينطور نگاه تكليفي به جنگ باعث مي شود كه افراد هم خود را مكلف ببينند و بعد ارزيابي كنندكه به حكم وظيفه چه نقشي را بايد ايفا نمايند و بالطبع تأثير مثبتي در همكاري و مشاركت مردم در جنگ داشته است. از آنجا كه نمونه آرماني ما شيعيان سيره ائمه (ع) ميباشد امام با مثالي به تعميم سيره عملي امام علي (ع) پرداخته و ميفرمايند: «فرض كنيم كه حضرت امير (ع) امروز د رايران بود و رييس دولت بود وملاحظه ميكرد كه يك جمعيتي صدام و آنهايي كه با او موافقند يعني همه دولتهاي دنيا به استثناي بعضي اين هجوم كرده است به ايران و خرابي كرده است و نفوس مردم را تلف كرده است و آواره كرده است و غارت كرده است…. اميرالمؤمنين با اين كشوري كه در معرض خطر است چه ميكرد؟ همه افراد را ميفرستاد جنگ با فشار اموال اشخاصي كه ثروتمند بودند و اينها را ميگرفت و ميفرستاد و اگر نميرسيد عباي خويش را ميداد، عباي من را هم ميداد ، كلاه شما را هم ميداد براي حفظ كشور اسلام براي حفظ نواميس خود اين مردم». وقتي مردم از زبان مرجعي كه در جايگاه ديني و سياسي حضرت امير (ع) در زمان خود نشسته است اينگونه ميشنوند اگر به آن امام معصوم اعتقاد قلبي و به اين رهبر مشروع التزام عملي داشته باشند ـ كه عموم مردم ايران در آن زمان داشتند. حتما به همه فرامين رهر خويش جامعه عمل خواهند پوشاند.
ايشان در پاسخ به اتهام جنگ طلبي ايران در تشريح اوضاع همه كارها را در راستاي دفاع قلمداد كرده ، ميگويند «براي دفاع از كشور خودمان و دفاع از ملت مظلوم خودمان وارد عراق شديم براي اينكه نگذاريم هر روز آبادان و اهواز و اينجاها مورد حمله آنها واقع بشود و مورد توپهاي دور برد آنها و موشكهاي آنها باشد و ميخواهيم اينها را به حدي برسانيم كه نتوانند اين كار را بكنند».
اما از آنجا كه نميخواستند ـ و به صلاح كشور هم نبودـ كه خللي در انسجام مردم ايجاد شود آنهايي را پس از عزم ملي براي دفاع از كشرو هنوز هم دم از صلح ميزدند به شدت تخطئه كردند. در تاريخ معاصر ايران داستاني كه چندين بار در مقاطع مختلف تكرار شده علم شدن مليگرايي و خلق پرستي در مقابل پرچم اسلام است و متأسفانه در عموم دفعات و با قدرت زياد ضرباتي گاه جبران ناپذير بر جبهه اسلام وارد كرده است. در سالهاي مورد نظر ما هم كساني كه از شجاعت و خطرپذيري كمي برخوردار بودند باز هم از اين حربه استفاده كرده و قرباني شدن ملت و ميهن را مستمسك مخالفت و كارشكني خود قرار دادند. امام نيز كه تفاومت مشهودي با همه رهبران اسلامي در طول تاريخ ايران داشتند به هيچ وجه كوتاه نيامده و در پاسخ راجع به آنها گفتند «آنهايي كه از ما ميخواهند با صدام صلح كنيم و به جنگ ادامه ندهيم آنها صلح آمريكايي ميخواهند بعضي از آنها سر تا قدمشان آمريكايي است و از عمال شاه سابق بودند و حالا اسلامي شدهاند و براي وطنشان و براي حفظ خون مردم وطنشان ناله ميكنند و اشك تمساح ميريزند». در مجموع امام جنگ را مشروعيت ديني بخشيده و بالاتر اينكه تقديس كردند ايشان در همان اوايل بارها و بازها جنگ را رحمتاللهي و عامل رستگاري تشيع معرفي كردند و از حضرت امير نقل ميكردند كه :«ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله الخاصه اوليائه» مردم ايران هم از عمق وجود به كلام امام ايمان داشتند و رزمندگان اسلام بر خود ميباليدند كه امامشان آنها را از مجاهدين ميداند و نه قاعدين.
به اين شكل بودكه امام وحدت و انسجام ملي و احول مسأله جنگ بوجود آوردند و با رهبري ايشان بود كه آن روز عموم مردم ايران پذيرفتند «ما امروز در رأس مسايلمان جنگ است. اگر يك روز غفلت كنيم حمله خواهد كرد» من به ملت ايران عرض ميكنم كه به همه مصمم باشيد و مجهز … براي جنگ بيشتر مهيا شويد كه دفاع از اسلام است ، دفاع از نواميس مسلمين است . دفاع از قرآن كريم است، دفاع از ملت ايران است و ملتهاي ديگر است و ما بايد با قدرت بايستيم و هيچ عقبنشيني نكنيم». تعميم تأثيرات جنگ به ساختار فرهنگي جامعه و در ارتباط مستقيم گذاشتن آن با ارزشهاي حاكم مثل اسلام ، نواميس قرآن ، ملت و …. هنري غيرقابل انكار در رهبري حضرت امام است. چرا كه جريان تبديل شدن ارزش به هنجار و همچنين جريان دروني شدن ارزشها و هنجارها زماني كه آنها با ارزشهاي قديمي و هنجارهاي دروني افراد در ارتباط تنگاتنگ قرار گيرند بسيار كوتاه ميگردد. نتايج تحقيقات مختلف عموما به عنوان تأييدي بر اين نظريه است كه «اهداف سازمان در عمل تنها زماني قابل دستيابي است كه اين اهداف به سطح ساختارهاي كوچك وغيررسمي انتقال داده شود و به ارزشها و ملاكهاي حاصل تغيير شكل يابند». و چيزي كه در رابطه با انتظارات و توافق وكارآيي سازمان ميـوان به نحو مثبت ارزيابي كرد اين است كه «تركيب و ادغام رهبري و رسمي و غيررسمي بهترين نتيجه و ثمره را به بار ميآورد».

6ـ جنگ تبليغاتي
1ـ6) عمليات تبليغاتي عراق عليه ايران
عراق از ابتداي جنگ در مقابل فشار تبليغاتي كه از جانب ايران وارد ميشد و به عتل عمق اثر بخشي كلام امام بر مردم عراق و حتي ارتش آن كشور سعي در مشروعيت بخشيدن به صدام و حزب بعث داشت. آنها براي ملت خويش چهرهاي منفي از ايران ترسيم ميكردند و صدام را ابرمرد و منجي معرفي مينمودند. همه تلاشحزب بعث اين بود كه صدام در مقابل ايدئولوگ و نجات دهنده اعراب معرفي شود. همچنين به موازات اين تلاش مضاعفي را براي تخريب جمهوري اسلامي ايران و مسؤولان آن بويژه حضرت امام مصروف ميداشت. عده محورهاي تبليغات دولت عراق عليه ايران به طور خلاصه به شرح زير ميباشد:
ـ ضد اسلامي بودن ايرانيان و بخصوص دولت ايران
ـ آتشپرست و مجوس بودن مردم ايران
ـ قتل عام اسراي عراقي در ايران
ـ اعزام كودكان 9 ساله به جبهه بدون آموزش و بدون اسلحه
ـ تعطيل كردن مدارس و فرستادن اجباري دانشآموزان به علت كمبود نيرو
ـ استفاده ابزاري از جنگ براي سركوب رقباي داخلي
ـ به خدمت گرفتن اجباري اقوام غيرفارس مثل كرد و ترك و لر
ـ ارتباط با اسرائيل و آمريكا
هرچند عمده اين تبليغات در اثر اغراق زياد خيلي قابل پذيرش نبود ولي در برخي موارد هم فشار تبليغاتي رژيم و عراق براي ايران دردسر زا ميشد حتي مثلا سازمان ملل و سازمان جهاني حقوق بشر و مورد فرستادن كودكان به جنگ كرارا به ايران تذكر ميدادند.

2ـ6) ايران و جنگ تحميلي
امام تا آنجا كه ممكن بود شايعات اساسيتر و حساستر را بيجواب نميگذاشتند مثلا در مورد رابطه ايران با آمريكا و اسرائيل كه به ميزان وسيعي در كل جهان بخصوص منطقه پخش شده بود فرمودند «ما تا آخر ايستادهايم و با آمريكا روابط ايجاد نخواهيم كرد مگر اينكه آدم بشود و از ظلم كردن دست بردارد. ... مع ذالك ميبينيد شياطين ... ميگويند ايران با اسرائيل و آمريكا رابطه دارد» و يا در مورد اسلامخواهي و مسلماني صدام به شهيد كردن علما توسط او اشاره ميكنند و به عنوان يك شاهد عيني از عملكرد او ميگويند «صدام از زماني كه من در نجف تبعيد بودم در بين مردم به عنوان مخالف اسلام و جلادي و خونخواري معروف بود ... وقتي رييس جمهور شد به اسم اينكه ايران و ايرانيها فارس و مجوسند با تحريك آمريكا از زمين و دريا و هوا به ايران حمله كرد»
اما به طور كلي ايران به اندازه عراق در بعد تبليغاتي موفق نبود چون اولا خود ايران هيچ رسانه فعال و بينالمللي نداشت و ثانيا هيج كشوري با اين خصوصيت حامي ايران نبود حجتالاسلام حكيم كه از فضايي خارج از ايران ميتوانست به تحولات بنگرد گفته است « كليه رسانه هاي غربي تلاش ميكنند ايران را به انزوا بكشانند و تا حدودي هم موفق شدهاند ولي متأسفانه ايران در معرفي چهره واقعي انقلاب موفق نبوده است».

7ـ ردپاي آمريكا و مسير ادامه جنگ
گردانندگان سياست آمريكا يا به قول سي.رايت ميلز همان برگزيدگان قدرت آن كشور كه عمدتا صهيونيست هستند پيش از آنكه به منافع حكومت آمريكا درجنگ ايران و عراق فكر كنند با توجه به تأثير مثبت اين منازعه بر حيات سياسي نامشروع رژيم صهيونيستي آتش آنرا بر افروخته و گرم نگه ميداشتند.
اسحاق شامير در همان سالها گفته بود. اين جنگ بايد ادامه پيدا كند زيرا ادامه آن به طولانيتر شدن عمر اسرائيل كمك ميكند». اين اظهارات صريح و بيشرمانه مؤيد تحليل ايران بود كه علت جنگ را ترس از به خطر افتادن منافع اسرائيل در منطقه پس از سقوط حكومت پهلوي ميدانست . تمام تلاش آمريكا اين بود كه جنگ را در حالتي بينابين نگه دارد براي بدست آوردن نتايجي از قبيل اينكه:
ـ بتواند هر روز منطقه را از خطر ايران بترساند تا جمهوري اسلامي روز منزويتر شود
ـ بتواند در گرماگرم جنگ به كشورهاي حوزه خليج فارس اسلحه و ادوات نظامي بفروشد
ـ در سطح جهاني ايران را به جايي برساند كه چاره اي جز دوستي با آمريكا نداشته باشد.
مقامات آمريكايي بنابر اظهارات خودشان ميديدند كه «ايران منابع اندكي در اختيار دارد، از نظر ديپلماتيك منزوي است و از نظر سلاح در مضيقه» كه همه اين شرايط براي منافع آنها ارضا كننده خواهد بود. با نگاه به اين شرايط بودك ه بعدها آمريكاييها اعتراف كردند «ما در ابتدا ميگفتيم بگداريد ايران و عراق هر چه قدر ميخواهند به جان يكديگر بيفتند».
يك نكته مهم را بايد در اينجا مدنظر قرار داد و آن اينكه هدف آمريكا فقط برقراري جنگ بود نه شكست ايران. آمريكا جنگ ايران و عراق را در توازن ميخواست چرا كه از منظر آمريكا سقوط ايران ممكن بود باعث تجربه كشور يا حاكم شدن حزب توده و بالطبع شوروي گردد و از طرفي پيروزي عراق هم مطلوب نبود چرا كه ممكن بود عراق را تبديل به قدرت مطلق منطقه بكند و اين تهديدي براي كشورهاي عربي و بالطبع منافع جهان غرب در اين منطقه بود.

1ـ7) حمايتهاي آمريكا از عراق
پس از پيشرويهاي ايران حفظ توازني كه از آن سخن گفتيم نياز به قدرتمند شدن عراق داشت. در همين راستا آمريكا حمايتهاي آشكار خود از رژيم عراق را آغاز كرد. برژينسكي مشاور امنيتملي كارتر گفت «آمريكا بايد در جهت متوقف كردن انقلاب اسلامي كاملا از رژيم عراق پشتيباني كند و با صدام روابط فوقالعاده برقرار كند، ماسكي وزير امور خارجه آمريكا با ديدار وزير خارجه عراق در نيويورك مذاكراتي انجام داد ، كيسينجر مخفيانه به عراق سفر كرد ، كنگره آمريكا به درخواست دولت ، عراق را از ليست حاميان تروريست حذف كرد تا بتواند سلاح به آن كشور بدهد و تصويب كرد كه 9 ميليارد دلار اعتبار براي عراق طي سالهاي 82 تا 85 اختصاص داده شود. 2/1 ميليارد دلار هم از طرف دولت به شركتهاي خصوصي وام اعطا شد تا خط لوله نفت عراق را از طريق اردن احداث كنند. سيا هم موظف شده بود اطلاعات ماهوارهاي خود را از ايران در اختيار عراق قرار دهد.

2ـ7) جنگ نفتكشها اولين حضور نظامي آمريكا
آغاز اقدامات عملي آمريكا بر ضد ايران جنگ نفتكشها بود كه با يك طراحي حساب شده نتايج بسيار مطلوبي براي آمريكا به بار آورد. جنگ نفتكشها با كمك فرانسه در سال 62 آغاز شد. آنها عراق را با هواپيماهاي سوپر استاندارد فرانسوي تجهيز كردند كه به عراق توانايي ميداد با موشكهاي اگزوسه نفتكشهاي ايران را هدف قرار دهد

1ـ2ـ7) تأثير جنگ نفتكشها بر ايران
الف ـ كاهش توليد و صدور نفت كه چون عمده درآمد ايران از فروش نفت بود باعث كاهش شديد درآمدها ميشد
بـ افزايش هزينههاي توليد و استخراج نفت
ج ـ افزايش هزينههاي صدور به خصوص حق بيمه محمولات و حق سورشارژ كشتيهاي تجاري
دـ افزايش صدور نفت اعراب حوزه خليج فارس و كم رنگ شدن نقش ايران در بازار نفت

2ـ2ـ7) تأثير جنگ نفتكشها بر عراق
الف ـ كاهش قيمت نفت و افزايش هزينهها يصدور كه نتيجهاش كاهش درآمدها بود
ب ـاحتياج بيشتر عراق به كمكهاي آمريكا و حاميان عرب كه خود 3 نتيجه داشت
ج ـ صدام بيشتر تابع آمريكا ميشد
د ـ شيخنشينهاي خليجفارس با افزايش درآمد بيشتر خود را مديون آمريكا ميدانستند
هـ اعراب با كمكهاي خود به عراق هر روز صدام را وامدارتر و دستهاي خود را آلودهتر به جنگ ميكردند
اين برنامه از پيش طراحي شده پس از اجرا علاوه بر همه منافع فوق بهانهاي هم بدست آمريكا داد تا براي كنترل از نزديك جنگ وارد خليجفارس شود و آن بهانه اسكورت كشتيهاي كويتي به درخواست آن كشور با توجه به ناامني خليجفارس بود.

8ـ امام خميني و انديشه اتحاد اسلامي
حضرت امام بر اساس تحليل خود از منطقه ذرهاي اميد به هيچ يك از حكومتهاي اطراف نداشتند. نداي ايشان در عرصه بينالملل فرايد مظلوميت ملت انقلابي ايران بود، ايشان با دلي آكنده از درد ميفرمودند. ما در منطقهاي به زندگي مرگبار خود ادامه ميدهيم كه اكثر حكما آن چشم و گوش بسته تحت فرمان آمريكا به جنايات اسرائيل و حزب بعث عراق مشروعيت ميدهند و يا در جمع مهمانان خارجي دهه فجر فرموده ما كشورمان ، كشوري است كه جز خداوند تبارك و تعالي پناهي ندارد، اين فرياد مظلوميت خود عامل ديگري بر وحدت مردم بود زيرا بر خلاف قبل از انقلاب كه وسعت جنايات آمريكا بواسطه ، رژيم پهلوي نياز به روشنگري رهبران انقلابي داشت اين بار چنگال خونين قدرتهاي ستمگر جهانيرا همه مردم بالاي سر تك تك خودشان احساس ميكردند و هر روز بر حقانيت موضع خودشان كه خط امام بود بيشتر پي ميبردند كه نتيجهاش انسجام مضاعف بود.
امام بارها سران عرب منطقه را نصيحت كرده بودند ولي آنها هر روز از مواضع اسلامي و ضد اسرائيلي خويش عقبنشيني ميكردند. كشورهاي عربي از آنجا كه قدرت خود را بسيار كمتر از آن ارزيابي ميكردند كه بتوانند در مقابل غرب قد علم كنند ـ شايد درسي بود كه از جنگ 6 روزه با اسرائيل گرفتند ـ خود را ناچار ميديدند در زير علم قدرتي بزرگتر باشد. امامدر دفاعات متعدد آنها را به حمايت از ايران و وحدت با ديگر مسلمين دعوت كرده بودند ولي بيش از آنكه به اسلام ايمان داشته باشند از آمريكا ميترسيدند. حتي دولت خودگردان فلسطين كه همان حيات دوباره خود را مديون انقلاب اسلامي ايران بود. از ابتدا جنگ اعلام بيطرفي كرد دولتي كه نه بسط يدي داشت و نه قدرتي.
شيوخ عرب آنقدر مرعوب قدرت آمريكا شده بودند كه هر روز طرحي را براي صلح با اسرائيل دست و پا ميكردند. يك روز معاهده كمپ ديويد در روز ديگر طرح 8 مادهاي فهد. امام خميني پس از فتح خرمشهر با ادبيات سياسي خاصي خطاب به اعراب كه ناشي از نااميدي نسبت به اصلاح آنان بود صريحا آنها را تهديد كردند تا اگر به دامن اسلام پناه نميآورند لااقل با خيال آسوده هم جذب آمريكا نشوند. ايشان در پيامي كه به مناسبت فتح خرمشهر صادر كردند در مورد همان طرحها فرمودند. «ما خطر بزرگ براي كشورهاي اسلامي خصوصا حرمين شريفين ميدانيم. اسلام به ما اجازه سكوت نميدهد. و يا در آستانه حج و زماني كه زمزمههاي ـ مبني بر محروم كردن ايران از آن بود فرمودند «من به حكومتهاي اطراف خليج و به حكومتهاي منطقه هشدار ميدهيم كه دست از مخالفت با ايران و مساعدت با صدام بردارند .... ننشينند در كاخهاي بزرگ خودشان و خيال كنند كه حالا كه در كاخ هستيم پس به ايران هم ميتوانيم چه بكنيم. خدا نكند كه امسال حجاج ايراني نروند به مكه و خدا نكند كه اين اسباب نشوند كه اسلام و مسلمين انفجار در آنها حاصل بشود و ديگر نه شيخي وجود پيدا بشود و نه از بستگان آمريكا»
جهان غرب از اتحاد احتمالي دنياي اسلام هراس داشت امام اين را ميدانستند و مدام تذكر ميدادند. آمريكا ميترسد چنانچه صدام از بين برود .... ملت عراق يك حكومتي خودش تأسيس ميكند موافق ميل خودش اسلامي و اگر ايران و عراق به هم پيوند پيدا كنند و اتصال پيدا كنند ساير اين كشورهاي كوچولويي كه در منطقه هست آن هم به اينها ميپيوندند و آمريكا از اين منطقه ارزخيز كه براي او حاضر است هزاران لشكر خودش را از بين ببرد محروم خواهد شد» با اين تحليل بود كه خطاب به اعراب ميگفتند: «شماها چه داعي داريد كه دايما دم از اين ميزنيد كه ايران خطر است براي ما؟ ايران خطر است براي آمريكا ايران خطر است براي شوروي ، نه براي شما ، ايران رحمت است براي شما»

9ـ شرايط و وقايع سالهاي 62 تا 65
1ـ9) همانطور كه قبلا اشاره شد پيروزيهاي بعد از فتح خرمشهر و پيشرويهاي درون خاكعراق آنقدر چشمگير نبود. طبق اطلاعات و آمار سياه مثلا در يكي از موفقترين عملياتهاي بزرگ يعني خبر حدود 40% از اهداف مورد نظر تأمين شد. بعد از آن هم هر روز به علت تجهيز عراق مقابله دشوارتر ميشد با در نظر گرفتن اينكه ايران هم مجبور بود به جز جبهه غرب و جنوب بخشي از نيروي خود را صرف مقابله جنگ نفتكشها در خليج فارس كند.

2ـ9) آمريكا پس از فتح خرمشهر براي اينكه ايران را دچار تشتت نيرو كند و از قدرت پيشروي ايران در عراق بكاهد توسط اسرائيل حمله به جنوب لبنان را ترتيب داد. توقع هم اين بودكه ايران به خاطر حساسيت خاصي كه روي لبنان دارد بخشي از نيرو و تجهيزات خود را به آنجا منتقل كند. امام هر چند به زعم خودشان دير ولي واقعا خيلي زود اين مسأله را دريافته بودند. ايشان در يك سخنراني فرمودند: «آمريكا ـ يك توطئه ديگري عميقتر اجرا كرده است كه در اين توطئه ما هم يك قدري باز ميخورديم و او اين است كه يك نقطهاي كه پيش ما خيلي بزرگ است و ما نسبت به او حساسيت زياد داريم آن غائله را پيش آورد تا اينكه ملت ما را از آن مطلبي كه در كشور خودش ميگذرد و از آن جنگي كه در كشورخودش ميگذرد غافل كند، قضيه هجوم اسرائيل به لبنان» و بعد به عنوان اينكه تكليف دولت و ملت ايران را در اين زمينه مشخص كرده باشند فرمودند «بايد همه ملت ما و همه دولتمردان ما توجه به اين معنا داشته باشند كه در عين حال كه ما لبنان را با ايران از حيث مصالح و مفاسد جدا نميدانيم لكن نبايد كاري بكنيم كه نتوانيم هم لبنان را و هم ايران را نجات دهيم ... ما راهمان اين است كه بايد از راه شكست عراق دنبال لبنان برويم».
البته از كمكهاي مخفي و موضعگيري صريح نسبت به اين موضوع هيچگاه حكومت ايران و خود حضرت امام غافل نشدند. مثلا در پاسخ به تبليغات حكومت عراق براي صلح ميگفتند «صلحطلبي شما مثل صلحطلبي اسرائيل است ـ يعني واد شده است و شهرهاي لبنان را گرفته است و حالا ميگويد كه با ما بياييد ديگر آتش بس كنيم». و اين نشان ميداد كه هنوز لبنان براي ايران يك دغدغه است.

3ـ9) در كنار تحريمهايي كه عليه ايران اجرا ميشد بلوكغرب ميكوشيد تا با در اختيار گذاشتن فنآوريهاي پيشرفته نظامي و سلاحهاي كشتار جمعي عراق را هر چه بيشتر تقويت كند كه در نتيجه بمباران تأسيسات اقتصادي ايران در همين ايام شكل گستردهتري به خود گرفت. به موازات اين حمايتها ابرقدرت شرق هم عملا و به شدت با ايران بر سر دشمني افتاد. شوروي در ابتداي جنگ هر چند حمايتي از ايران نميكرد ولي در فهرست پشتيبانان تمام عيار صدام هم قرار نداشت. چرا كه به عنوان قدتر مقابل آمريكا نميخواست در اين جنگ با او هم پيمان شود. شايد اين تصور را هم روسها داشتند كه در صورت پيروزي ايران از منفع منطقه بينصيب نمانند. اما پس از چندي آشكارا تغيير موضع داده و كمكهاي شاياني به حكومت عراق كردند. اين تغيير موضع چند علت داشت:
الف ـ ايران به خواستهروسها مبني بر حمايت نكردن مجاهدين افغاني تن نداد.
ب ـ شوروي از آمريكا بر سر موضوع افغانستان امتيازاتي گرفت تا يكه تاز آن منطقه باشد و در قبال آن عراق را ياري كند.
جـ انحلال حزب توده در سال 62 و دستگيري سران آن هم براي شوروي بسيار گران تمام شد. زيرا اركان اصلي اين حزب همه جاسوس روسها در ايران بودند و اعترافات و محاكمه آنها نه تنها شوروي را آزاد ميداد بلكه آينده منافع آن دولت در ايران را در پردهاي از ابهام فرو ميبرد.
در مجموع شوروي پس از اين چرخش ابتدا نيروي هوايي عراق را مجهز به ميگهاي 25 كرد كه با آن نيرو قدرت ميداد بالاتر از سقف برد پدافند هوايي ايران پرواز كنند و به سادگي در آسمان شهرهاي ايران خصوصا تهران ظاهر شد، و بمباران نمايند. و در حركت بعد هم ليبي را وادار كرد تا كارشناسان نظامي خود را پس از خرابكاري در سيستم هدايت موشكهاي زمين به زمين اسكاد و موشكهاي زمين به هوايسام از ايران خارج كند كه اولا قدرت مقابله موشكي ايران از بين ميرفت و ثانيا از كار افتادن موشكهاي زمين به هوا پدافند هوايي تهران را بسيار ضعيف كرده بود كه باعث قدرت ميگهاي عراقي ميشد.
البته پس از چندي كارشناسان ايراني در ميان ناباوري همگان اين موشكها را راهاندازي كردند ولي خسارات و تلفات اين دوره بيش از اندازه بود. حكومت عراق هم چون به هيچ مرا ميپايند نبود با بيرحمي تمام اهداف غيرنظامي را تخريب ميكرد. توينبي ميگويد: جنگهاي مليگرايانه بيرحمانهتر از جنگ هاي مذهبي است زيرا موضع يا بهاه دشمنها كمتر معنوي و بيشتر مادي است». بگذريم از اينكه نه تها اهداف عراق مليگرايانه نبود بلكه حزبي و تابع منافع آمريكا بود و بالطبع با وحشيگري تمام به ايران هجوم ميآورد.

10ـ وضعيت داخلي ايران پس از فتح خرمشهر
بعد از حذف بنيصدر ديگر هيچ نظارتي بر عملكردها نبود كه اين دو علت داشت يكي اعتماد مسؤولان رده بالاي نظام به يكديگر و ديگري شرايط بحراني جنگ و لزوم يكدستي فضاي سياسي.
امام با هدف تمركز دادن سياست داخلي بر جگ به عنوان پشتيباني قاطع از اركان نظام فرمودند، من اعلام ميكنم به همه ملت كه امورز مخالفت با دولت ، مخالفت با مجلس ، مخالفت با جمهوري اسلامي، مخالفت با ارگانهايي كه در جمهوري اسلامي است مخالفت با اسلام است و موجب تباهي در اين كشور و اين ملت است.
در اثر اين حمايت بيچون و چرا كمكم تفكري بر كشور حاكم شد كه هرگونه انتقاد و تخرب را عين كفرتلقي ميكرد. بنابراين هيچ ارزيابي از عملكردها ارايه نميشد. از طرف ديگر هر روز مسؤولان و برنامهريزان نظامي عدم توفيقات را به عوامل خارجي نسبت ميدادند و مسؤولان اقتصادي مشكلات را به جنگ، در نتيجه فضايي بوجود آمده بود كه هيچ مسؤول ايراني خطا كار به حساب نميآمد. البته بسته بودن فضاي سياسي لازمه شرايط جنگ بود ولي تعطيلي باب انتقاد آفتي بود در جهت خودمحوري مسؤولان. همگان در طي سالهاي جنگ آنقدر به اين فضا عادت كرده بودند كه مثلا وقتي نخستوزير شنيد كه شايد چند وزيرش را مجلس سوم رأي نگيرند استعفا كرد. البته با تذكر امام كه نظارتهاي قانوني را حق همه و مثبت دانستند مهندس موسوي استسعفايش را پس گرفت ولي توجه به اين مثال به عنوان نمونه، گوشياي از فضاي آن روزها را ترسيم ميكند.
بعد از فرسايشي شدن جنگ كم كم اختلافات بوجود آمد و تقريبا مرزها مشخص بود هر چند كه مرزبنديهاي فكري و اقدامات عملي به صورت زيرزميني شكل ميگرفت. امام كه از اين اختلافات كاملا مطلع بودند هر از گاهي به مسؤولان تذكر ميدادند كه بايد اين بار بزرگ را به منزل برسانيم و در اين راه متحد باشيم و گرايشي خاص به اين گروه و آن گروه نداشته باشيم».
سست شدن آرمانهاي اوليه انقلاب و سوءاستفاده برخي سودجويان كه در بحثهاي دولتي فعال بودند باعث شد كه فسادهايي از قبيل احتكار يا اختلاس كم كم نمايان شود. اضافه شدن اين مشكلات بر اقتصاد بيمار كشور باعث ميشد كه با تمام تلاشي كه دولت در جهت رفاه مردم اعمال ميكرد مشكلي به نام تورم گريبانگير كشور شود، يكي از نتايج طبيعي تورم آشكار شدن شكافهاي اقتصادي و پيدايش اختلاف طبقاتي بود.
امام هيچگاه در اين دوران منكر مشكلات نبودند يكي از خصوصيات مؤثري كه رهبر را به افراد تحت رهبري نزديك ميكند اين است كه او در مقام خود نشان دهد كه مشكلات مردم را درك ميكند و از آنها آگاه است. امام با بيان اينكه «از حيث گراني ما هم نگران هستيم، از اين گراني همه نگران هستند اما چاره چيست؟» خود و مردم را در يك جايگاه قرار ميدادند. به عبارت ديگر ضمن قبول مسأله لاينحل بودن آن را با توجه به شرايط صريحا ميگفتند و اميد بيهوده نميدادند. تأثير اين برخورد بر مردمي كه از عمق وجود به رهبر خود ايمان دارند باور مشكلات ، تحمل آنها و ياري رهبري ميباشد. و از طرفي ديگر امام هميشه مردم را به ياد آرمانهاي انقلاب ميانداختند. ميفرمودند «ملتي كه براي شهاد ميرود ملتي كه زن و مردش عاشق شهادت هستند ديگر از اينكه فلان چيز كم است فلان چيز زياد است نمينالد ... نرخش كم باشد ، نرخش زياد باشد».
كلام امام تسكيني بود بر دردهاي مردم و باعث ميشد كه تأثير اين شرايط بر مردم بريدن از امام و انقلاب نباشد بلكه نهايتا وقتي از زبان مسؤولان مشكلات را ناشي از جنگ ميشنوند كم كم از آن سرد شوند. ولي تأثير اين وضعيت بر مسؤولان مهمتر بود چرا كه در عين ناباوري طبقه جديدي در كشور بوجود آمد كه سابقه انقلابي داشتند. شعار انقلابي هم ميدادند ولي از امكانات رفاهي نسبتا بهتري برخوردار بودند. اثر منفي اين واقعيت انكار ناشدني بر مردم از تأثير فشار اقتصادي آنها بسيار بيشتر بود. امام خميني در اين زمينه هميشه تذكرات را به مسؤولان گوشزد ميكردند. ميفرمودند «بايد افراد متوجه اين معنا باشند كساني كه واقعا دلشان براي اسلام ميتپد و براي كشورشان متوجه اين معنا باشند كه پست ميزان نيست مقام ميزان نيست ....». ايشان بخصوص به روحانيت سفارش ميكردند كه «من از دو جهت نگران هستم يك جهتي كه زيطلبگي در بين ما ضعيف بشود يا از بين برود يك جهت ديگر هم اينكه مبادا خداي نخواسته اختلاف پيدا بشود كه هر دو اينها از باب اينكه شما در جايي واقع شدهايد كه مردم به شما توجه دارند و شما ارشاد ميخواهيد بكنيد مردم را مبادا يك وقتي به واسطه خارج شدن ماها از زيطلبگي مردم را از ما منصرف كنند كه انصراف از روحانيت منتهي ميشود به انصراف از اسلام».

11ـ امام با فرمايشي شدن جنگ مقابله ميكنند.
فرسايشي شدن جنگ و شرايطي كه ذكر آنها گذشت غير از اينكه در مردم احساس خستگي بوجود ميآورد 2 نتيجه ديگرهم داشت: اول اينكه همه مسؤولان كشور چون طي چند سال برنامههاي خود را با جنگ هماهنگ كرده بودند كم كم به آن عادت كرده و ديگر در برنامهريزيها نگاهشان به جنگ مانند نگاه به يك عنصر هميشگي در حاشيه بقيه مسايل و مسؤوليتها بود. و دوم اينكه رزمندگان و بخصوص داوطلبين بسيجي كه در جبههها در شرايط نه حمله و نه دفاع قرار گرفته بودند و تنها فعاليتشان به غير از مقاطع خاص و كوتاه عمليات ـ عموما شركت در درگيريهاي كوچك بود، آتش شور و اشتياقشان آرام آرام فروكش ميكرد و از شرايط حاكم بر جنگ خسته ميشدند. افت روحيه رزمندگان از اطمينان فرماندهان به نگه داشتن جنگ در توازن ميكاست. زيرا «روحيه بالا و خوب نبرد واحدهاي مختلف نظامي در شرايط جنگي به عنوان يك شكل ظاهري مضاعفي از انضباط تلقي ميشود». و از بين رفتن نظم يگانها ممكن بود ضايعات جبران ناپذيري به جبهه خودي بزند. مجموعه اين شرايط باعث ميشد كه به طور كلي جنگ در ايران كم كم عليرغم صلاح كشور و خواست امام در حاشيه قرار گيرد. از آنجا كه انسجام اجتماعي مردم حول مسأله جنگ بود با كم رنگ شدن نقش آن در حيات كشور وحدت مردم نيز دستخوش آسيب ميشد.
امام در اين مقطع مدام تذكر ميدادند كه مسؤولين مراقب شرايط باشند. ايشان هميشه وحدت مسؤولين را گوشزد ميكردند كه نمونههايي از آن ذكر شد و بعد نيز خواهد آمد به ائمه جمعه نيز سفارش ميكردند « مردم را در صحنه حاضر نگه داريد» و آرزو ميكردند كه: «من اميدوارم كه اين مردم با بيشتر در صحنه باشند و از جنگ خسته نشوند. جنگ در اسلام يك امري بوده كه از آن وقتي كه اسلام حكومت پيدا كرده جنگ همراهش بود». خطاب به رزمندگان ميفرمودند. همانطور كه اشخاص حول كعبه ميگردند و عبادت ميكنند شماهم در سنگرهايتان عبادت ميكنيد ... من هر شب به شما دعا ميكنم». يا ميگفتند «حكم اسلام اين است امروز». از جايگاه مرجع مذهبي نيز ضمن بيان اينكه «قضيه جنگ امروز براي همه ما اهميتش بيشتر از فروع دين است» در پاسخ به استفتائات ، جنگ را بر زيارت مكه، اذن پدر و مادر و ادامه درس طلاب مقدم دانستند.
مجموعه اين مواضع حضرت امام مقاومتي بسيار مؤثر بود در برابر آن امواج فرمايشي كه مطمئنا بخشي از زمينه پيروزيهاي سال 65 را بايد در اينجا جستجو كرد.

12ـ اختلافات ارتش و سپاه
از عمليات فتحالمبين به بعد جنگ در شب انجام ميشد و بدون استفاده از قواي زرهي و با حضور گسترده نيروي انساني همراه با ايثارگريهاي سپاه و بسيج. با اينكه به قول كاستن به قول جامعهشناس برجسته جنگ. بيترديد جنگ براي داوطلب از جاذبه خاصي برخوردار است زيرا او با روي گشاده آن را ميپذيرد و براي دفاع از يك آرمان وارد جنگ ميشد» اما هيچ كدام از شرايطي كه ذكر شد با اصول منظم و كلاسيك جنگ همخواني ندارد.
به تدريج نياز نيروهاي رزمي و عملا نياز جبهه به تخصصهاي نظامي كم كم از بين رفت. همين موضوع باعث شد به مرور زمان ابتكار عمل در خط مقدم بدست سپاه نيفتد و نيروي زميني ارتش كه در مدت طولاني پس از آزادسازي خرمشهر پتانسيل بالاي خود را در اولين عملياتهاي آزادسازي با موفقيت به ارا گذاشته بود. در جبهههاي مياني محدود شده و عملا به نوعي سرگرم جنگ گردد. اگر به موضوع فوق نكات زير را هم بيفزائيم ـ كه براي كوتاهتر شدن كلام به طور خلاصه به آنها اشاره ميشود ـ نگاه ما دقيقتر خواهد بود.
ـ خط استراتژي دقيق و از پيش تعيين شده نظامي جز در چند عمليات بزرگ
ـ كوچك بودن صحنههاي عمليات در بسياري از موارد تا آن حد كه طراحي استراتژيك را غير ممكن ميكرد
ـ صرفهجويي در استفاده از امكانات زرهي به علت تحريم تسليحاتي و فشار اقتصادي
ـ تشكيل شدن بدنه ارتش از سرباز بر خلاف داوطلب بودن نيروهاي تحت فرماندهي سپاه
ـ كسب مجوز توسط سپاه براي گرفتن سرباز و جذب سربازهاي انقلابيتر و محروم شدن ارتش از آنها كه بالطبع ايجاد دوگانگي بيشتر در روحيه ارتش و سپاه ميكرد.
ـ دستگيري فرمانده نيروي دريايي ارتش (ناخدا يكم افضلي) و فرمانده جبهه مياني نيروي زميني (سرهنگ عطاريان) به جرم عضويت در حزب توده و جاسوسي براي شوروي كه باعث متهمتر شدن ارتش به دور بودن از انقلاب و فاصله گرفتن از سپاه كاملا انقلابي شد.
امام به اين موضوع توجه جدي داشتند. بيانات و پيامدهاي ايشان در طي سالهاي نيمه دوم جنگ مالامال از تذكرات در اين موارد است. ميفرمودند « شما توانستيد در مقابل تمام قدرتهاي عالم بايستيد و تا اين روح برادري محفوظ است ... شما محفوظيد» «اگر بناباشد كه يك وقت خداي نخواسته ارتش بگويد من سپاه هم بگويد من بسيج هم بگويد من آن روز است كه فاتحه همهتان خوانده شده است». ايشان به فرمانده سپاه ميگفتند « هميشه به سپاه سفارش كنيد .... با ارتشي ها با برادري رفتار كنند» و در پاسخ به شهيد محلاتي نماينده خود در سپاه كه در مورد اقدام براي جلوگيري از گروهگرايي سؤال كرده بودند مرقوم كردند: «در اين امر كه با سرنوشت سپاه سر و كار دارد با قاطعيت و بدون ملاحظه از احدي انجام گيرد».
هر چند تدابي رامم كاهش دهنده بخشي از مشكلات بخصوص كم توجهي سپاه به ارتش بود ولي واقعيت اين بود كه ابتكار عمل جنگ در دست سپاه بود نه ارتش. بنابراين احساس ميشد كه هم سپاه بايد امكانات بيشتري داشته باشد و هم منظمتر عمل كند. در همين راستا امام به سپاه دستور دادند كه تحت نظارت آيتالله خامنهاي از بعضي امكانات ارشت استفاده كند» همينطور در ششمين سال جنگ حكم تشكيل 3 نيروي مجزاي زميني ، هوايي و دريايي را به سپاه ابلاغ كردند.

13ـ ايستادگي امام در مقابل تهاجمات تبليغاتي
1ـ13) امام و عرصه بينالمللي
در آن سالفشارهاي تبليغاتي جهان غرب بر ايران به شكل همه جانبه ادامه داشت و همانطور كه ذكر شد ايران به علت نداشتن تريبون در دفاع از خود و اشاعه تفكر صحيح انقلاب اسلامي و رساندن نداي مظلوميت خوش به جهانيان ناموفق بود. ولي امام در حد امكان سعي ميكردند كه اگر ايران نميتواند تأثير مثبتي ر اين وضع داشته باشد اقلا اثر منفي نيز نگذارد. مثلا ايشان با درايت خاص خود پس از اينكه يكسري بمبگذاري ، هواپيما و كشتيربايي توسط رسانههاي بينالملل به ايران نسبت داده شد و يك نفر در راديو ايران از سر خشم و خودسرانه از اين اقدامات ابراز رضايت كرده بود با موضعگيري تندي فرمودند « راديو نبايد همينطوري ، بيتوجه و بدون فهم يك مسايل را بگويد و ايرانرا مفتضح كند ... چطور يك مطلبي كه برخلاف عواطف دنياست، برخلاف اسلام است، برخلاف عقل است ما ميتوانيم تأييد بكنيم؟ از يك جايي يك دستهاي را بردارند ميروند، به يك دسته ديگر مينگذاري ميكنند در يك جايي مينگذاري كردن معنايش اين است كه عدهاي اصلا گناهي ندارند آنها هم از بين بروند، چطور اسلام اجازه اين را ميدهد؟ چطور ايران اجازه اين را ميدهد ... لكن ببينيد ما در چه گرفتاري هستيم كه هر مطلبي كه واقع ميشود گردن ما ميگذارند». اين موضعگيريهاي سريع و صريح امام باعث ميشد تا رسانههاي خارجي به موضوعات ديگري بپردازند و كمتر روي اين مسايل مانور دهند.

2ـ13) امام در عرصه داخلي
در طي سالهاي نيمه دوم جنگ و بخصوص 64 به بعد حركت خزنده و به احتمال زياد غيرهماهنگ شدهاي محسوس بود كه جنگ و مشروعيت آن را زير سئوال ميبرد. بخشي از اين جريان تلاش ميكردند كه براي تأثير بيشتر موضاع خود را به بزرگان مذهبي حتي مراجعي نظير آيات عظام گلپايگاني و مرعشي نسبت دهند. امام در راه خنثي كردن اين القائات هم نقش بسيار مؤثري داشتند. البته ايشان مطمئن بودند كساني كه چنين مواضعي ميدارند از علما و مراجع طراز اول نيستند چرا كه اولا آنها اگر حرفي باشد مستقيم و بيهياهو ميگويند و ثانيا اينكه خود آقايان مراجع هم پس از پخش شايعات تكذيبيه صادر ميكردند. از آنجا كه قويترين ابزار پخش شايعات و اخبار بعد از راديو و تلويزيون ـ كه در اختيار حكومت است ـ مطبوعات ميباشند امام ابتدا در تعيين تكليف اصحاب قلم فرمودند: روزنامهها بايد مسايلي كه پيش ميآيد نظر كنند يك وقت انتقاد است يعني انتقاد سالم اين مفيد است يك وقت انتقام است نه انتقاد اين نبايد باشد». همچنين ايشان كساني را كه با استفاده از اسلام به تفرقهافكني ميپرداختند با تندي خطاب قرار داده و فرمودند: نبايد از قرآن سوء استفاده كرد و آنهايي كه با رژيم ما مخالف هستند .... يا آخوندهاي درباري يا آخوندهاي بدتر از آخوندهاي درباري بگويند اين مخالف قرآن است. خير اين موافق قرآن است اگر كسي بگويد با فاسد جنگ نكنيد مخالف قرآن است». ايشان اختلافافكنيها را گناهي بزرگ شمرده و ميگفتند يك كلمه اختلاف انگيز در يك همچو موعقي كه اسلام در معرض خطر كفر است اين از گناهاني است كه نميشود به اين زودي ازش گذشت»
در شرايطي كه انتقادهاي بنياني در قالب شايعات و اخبار نسبت به جنگ وارد ميگشت امام هر از گاهي به تبيين علت و انگيزه و تكليفي كه باعث ادامه جنگ ميشد ميپرداختند به عنوان نمونه و براي اينكه ما نيز امروز يك بار ديگر تكليف ولايت شيعي را در قبال كفر مروركرده باشيم به يكي از اين موارد اشاره ميكنيم. اين جملات را حضرت امام در پاسخ به كساني كه شعار «جنگ جنگ تا پيروزي» را خلاف اسلام و قرآن و نوعي قدرت طلبي تحت لواي دين ميدانستند در جمع مسؤولان كشوري و لشكري فرمودند:«اگر ما امروز جنگ ميكنيم و جوانهاي ما ميگويند جنگ جنگ تا پيروزي اينطور نيست كه اينها يك امري بر خلاف قرآن ميگويند. اين يك ذرهاي است .... آني كه قرآن ميگويد بيشتر از اين حرفهاست اينكه ما ميگوييم به اندازه حدود خودمان ميگوييم چون ارموز با فرض كنيد كه صدام يا باكساني كه مؤيد صدام هستند جنگ داريم، در اين محيط ناقص ميگوييم كه جنگ جنگ تا پيروزي خداي تبارك و تعالي چون نظرش به اول و آخر است تا آخر نظر دارد ميگويد كه جنگ تا رفع فتنه ، غايت رفع فتنه است. يعني ما اگر پيروز هم بشويم يك كمي فتنه را كم كرديم اگ رما به جاي ديگر هم پيروز بشويم با زكي جاي كمي پيروزي حاصل شده است اگر همه دنيا را هم ما فرض كنيد كه جنگ بكنيم و پيروز بشويم باز همه دنياي عصر خودمان را پيروز درست كرده ايم و قرآن اين را نميگويد . قرآن ميگويد جنگ تا رفع فتنه بايد رفع فتنه از عالم بشود بنابراين غلط فهمي است از قرآن كه كسي خيال كند كه قرآن نگفته است جنگ جنگ تا پيروزي ... بالاتر از اين را گفته است».
همچنين ايشان همه روز به مناسبتهاي مختلف به تكريم و تعظيم شهدا و اسراء و مفقودين و خانوادههاي آنها ميپرداختند رزمندگان را ستايش ميكردند و ميفرمودند: «من وقتي كه فكر ميكنم جوانهاي ما كه در جبههها اينطور زحمت ميكشند خجالت ميكشم كه چرا اينجا نشستهام». اي نمونهاي از جملاتي است كه باعث ميشد جان بركفان بسيج با ايمان به مراد خويش به حضور قدرتمند خود در جبههها ادامه دهند و در زمانيكه همه دنيا دنبال اين بودند كه آتشبس را بر ايران تحميل كنند به پيروزيهاي چشمگيري دست يافتند. حضرت امام پيش از آنكه پتانسيل دوبارهاي را كه به جبههها داده بودند به حركت درآورند هرگونه صلح بدون در نظر گرفتن شرايط ايران را نامشروع قلمداد كردند. «ما از تاريخ بايد ياد بگيريم به حضرت امير تحميل كردند، مقدسين تحميل كردند ... به حضرت امير حكميت را و تحميل كردند آنكه بايد حم بشود بعد كه حضرت امري با فشار اينها نتوانست ميخواستند بكشندش اگر نكند ... اين ابتلا را حرت امير داشت الان نظير او را ما داريم ... ما از آن قضيه بايد عبرت بگيريم و زير بار حكميت نرويم»
در ماه رمضان سال 65 كه مخالفان نا آگاه جمهوري اسلامي به بهانه حرام بودن جنگ در ماه رمضان پيشنهاد آتشبس عراق را صحه ميگذاشتند، حضرت امام ضمن مخالفت جدي با اين حرف فرمودند «مهلت بدهيد به اين جنايتكار كه در ماه مبارك تجهيز كند خودش را و بعد از ماه مبارك بدتر از اول حمله كند ... ماه رجب ماه حرام است نه ماه رمضان ماه رمضان ماه جنگ است»
توده انقلابي ايران به حمايت و تأييد بيش از پيش امام پرداختند پس از راهپيماييهاي مكرر به عنوان بيعت دوباره ايشان سمينار « لبيك يا امام» رگزار شد كه امام خطاب به اعضاي آن سمينار فرمودند «مسؤولين و فرماندهان ارتش و سپاه بسيج با استفاده از امكانات مادي و معنوي خود با تزلزل سخت و عميق حاكم بر پيكر پوسيده عراق در جبهههاي جنگ خصوصا در نبرد قهرمانانه فاو به نبرد قهرمانانه خود و مقاومت تا سقوط صداميان ادامه دهند».
در همين زمان به طور غير منتظرهاي توازن نظامي در جنگ به نفع ايران تغيير كرد. سپاه كه اولين عمليات مستقل از ارتش را طراحي كرده بود براي اجراي موفق آن نياز به تقوت نيروي انساني پياده نظام داشت كه با اعزام بزرگ سپاهيان محمد (ص) مهيا شد. سپاه توانست 140 گردان وارد صحنه عمليات والفجر هشت كند و طي 75 روز جنگ با ارتش عراق منطقه ازاد شده فاو را حفظ نمايد. پس از آنكه هر دو جبهه ايران و عراق مشغول ترميم ضربات سنگين نبرد دو ماه و نيمه خود بودند سپاه با دومين عمليات بزرگ در منطقه مهران با نام كربلا يك در دو جبهه ابتكار عمل را به دست گرفت و سوار بر جنگ شد. بار ديگ رارتش عراق در لاك دفاعي فرو رفت و همه اندك نيروي باقي مانده خود را براي دفاع در برابر تهاجمات كوچك و منطقهاي ذخيره كرد.

14ـ استراتژي جديد تحميل صلح
بعد از اين بود كه آمريكا در نتيجه جنگ ترديد جبهه كرد. ريچارد نيكسون در كتاب فرصت را در يابيم به صورتي كاملات واضح استراتژي آن روز آمريكا را بيان كردهاست:ايالات متحده نميـواند از بحرانهاي جاري در خليج فارس خود را دور نگه دارد آنچه امروز جنگ ايران و عراق اتفاق ميافتد بر توانايي ما در دفاع از منطقه در قبال مداخله شوروي در آينده عميقا تأثير ميگذارد. اگر جنگي وجود داشته باشد كه در آن ايالات متحده شكست هيچ يك از دو طرف را نميتوانسته تحمل كند جنگ ايران و عراق است. شكست عراق به سلطه بنيادگرايان ايراني بر كويت وعربستان و سرتاسر منطقه منجر خواهد شد. در اين جنگ ما بايد به دنبال راه حلي باشيم كه صلح بدون پيروزي را به بار آورد هر چند هيچ تصوري درباره توانايي ديپلماتهايمان باري جامه عمل پوشاندن سريع به اين هدف نداريم . ما بايد دوستانمان را در خليج فارس تقويت كنيم.... ما بايد آماده و حاضر باشيم برا يهر حملهاي عليه ناوهايمان به اقدام تلافي به مثل شديد عليه هدفهاي نظامي و اقتصادي ايران دست بزنيم».
واقعا ترديد نيكسون در مورد توانايي ديپلماتهايشان براي تحميل صلح به ايران بسيار هوشمندانه است چرا كه آنان ناتواني خود را در ماجراي سفر مك فارلين به ايران اثبات كردند. اين اقدام آمريكا كه به منظو رختم جنگ بدون تحميل هزينهها و مخاطرات نظامي در بخش كوچكي ا زحاكميت اين كشور طراحي شد پس از شكست آنقدر بر اعتبار بينالمللي ايالات مت حده خدشه وارد كرد و آنقدر مناسبات سياسي و بخصوص نظامي ايران را دستخوش تغيير قرار داد كه در تاريخ انقلاب اسلامي از اهميت بسيار ويژهاي برخوردار است. سعي ميشود بدون تفصيلهاي اضافه و آمار و اطلاعات غير لازم در د نياز اين ماجرا و تبعات آن بررسي شود.

2ـ14) ماجراي مك فارلين
جمهوريخواهان محافظه كار آمريكا كه طراحي اين ديپلماسي را بر عهده داشتند تصور ميكردند در شراطي كه ايران براي تجهيز و تغمير سلاحهاي خود كه عموما آمريكايي بودند نياز مبرم به اسلحه و قطعات يدكي ادوات نظامي دارد با فروش مستقيم سلاح به ايران ، زمينه برقراري رابطه و ختتم ديپلماتيك جنگ فراهم شدني است. به همين منظور در چهار مرحله محمولههاي سلاح توسط هواپيما به ايران منتقل شد كه به همراه سومين محموله مك فارلين و 3 نفر ديگر با هدايايي مثل انجيل امضا شده به دست ريگان ، كيكي كه به صورت كليد تهيه شده بود و يك اسلحه كمري با گذرنامه ايرلندي به تهران آمدند. وقتي كه موضوع را به اطلاع امام رساندند ايشان مع مذاكره مستقيم كردند و به همين ع لت چند نفر از نيروهاي امنيتي براي بررسي جوانب امر و كسب اطلاعات با آنها در حدود 3 ساعت ديدار كردند. ايران به همين قدر بسنده كرد و پس از 5 روز هيأت آمريكايي از ايران اخراج شدند.
در آمريكا جز عدهاي معدود كسي از اين جريان مطلع نبود و بالطبع از آن سو خبري در اين رابطه مطرح نشده بود در ايران هم نيازي احساس نميشد كه خبر پخش شود چرا كه به قدري ماجرا مشكوك بود كه شايد حتي جمهوري اسلامي متهم به عقبنشيني سياسي و تلاش براي مذاكره ميشد. از طرفي ازدواج بحران تسليحاتي ايران هر چه بود اين سفر ناموفق مقامات آمريكايي حداقل نتيجهاش براي ايران ترميم و تجهيز قواي تسليحاتي جنگ بود. ولي منافق كهنهكار مهدي هاشمي با نفوذي كه در بيت قايم مقام رهبري داشت خبر را به دست آورد و در اختيار رسانههاي خارجي مخالف ايران (اولين باره الشراع لبنان) قرار داد. اين عمل او كه مسلما به منظور ايجاد تفرقه در ميان مسؤولان نظام انجام گرفت با چنان برخورد هوشمندانهاي از سوي امام و مسؤولان درجه يك نظام روبرو شد كه نه تنها توطئه تفرقه را خنثي كرد بلكه به سياست خارجي و اعتبار بينالمللي آمريكا نيز ضربات سختي وارد آورد.
پس از مطرح شدن خبر اين سفر آمريكا رسما خبر را تكذيب كرد و شايد از ايران هم توقع همين را داشت اما امام آقاي هاشمي رفسنجاني را مأمور كردند جريان را رسما مطرح كند. ايشان هم به شكل مبسوطي در سخنراني 13 آبان مقابل لانه جاسوسي و خطبه نمازجمعه پايان همان هفته ماجرا را تشريح كرد.
اولين نتيجه افشاي اين خبر بر اساس اسناد و مدارك اعتراض رسمي وزارت خارجه ايرلند به آمريكا بود. همچنين علاوه بر دموكراتهاي آمريكا طيف وسيعي از جمهوريخواهان آن كشور به انتقاد از ريگان پرداختند. رسانهها يآن كشور هر روز خبرها و تحليلهاي متعددي عليه اين سياست شكست خورده ارايه ميدادند. نيويورك تايمز نوشت ريگان هيچ گاه تا اين حد زبان بسته و بياعتنا و مغاطهكار ديده نشد و بيبي سي گفت ريگان چهارمين نفري است كه بعد از شاه و كارتر و صدام توسط امام خميني ساقط ميشود.
رييس جمهور آمريكا در فشار همه جانبهاي قرار گرفته بود خواستار توقف انتقادات شد و گفت كه به اندازه كافي تي از دولت خود شنيده است. مك فارلين پس از آنكه به اشتباه فاحش خودشانا عتراف كرد طي 2 نوبت در سنا مورد بازجويي قرار گرفت و بعد هم به اتفاق مشاور سياسي ريگان از كار بركنار شدند.
با اينكه آمريكاييها در اين ديپلماسي به هيچ يك از اهداف خود دست نيافتند و اعتبار سياسي خوش را هم لكهدار كردند اما در آن روز ريگان يكي از راههايي را انتخاب كرده بود كه واقعا نفع آمريكا در آن بود ولي در اجراي آ» موفق نشد. نكسون ميگويد: «اينكه چرا ما د ركنار كمك تسليحاتي به عراق به ايران هم كمك كرديم بايد دانست دولت ريگان كار درستي كرد چرا كه ما ميخواستيم در اين جنگ هيچ كدام پيروز نباشند فقط اشتباه ما اين بود كه عراق را بيش از حد نگه داشتن توازن جنگ با ايران مسلح كرديم». كيسينجر هم در همان روزها گفته بود «تلاش رييس جمهور آمريكا در دوستي با ايران قابل ستايش است زيرا ارتباط باايران به نفع آمريكاست»
حداقل منافع آمريكا رد رابطه داشتن با ايران پايان دادن به جنگ بود جنگي كه ديگ رادامه يافتن آ» به صلاح آمريكا نبود به چند علت:
الفـ ايران علبه نسبي پيدا كرهد بود و امكان داشت پيروز شود.
بـ جنگ هزينه زيادي به اقتصاد آمريكا تحميل ميكرد.
ج ـ ايران جنگ را وسيلهاي براي بدست آوردن ا عتبار بينالمللي خوش قرار داده بود و كشورهاي به ظاهر كم اهميت و كوچك دنيا كم كم گرايش به ايران پيدا ميكردند و اين آغاز يك خطر بود.
2ـ14) مواضع امام در قبال مسأله مك فارلين:
حضرت امام در دو جهت به موازات هم در قبال اين مسأله موضعگيري كردند:
1ـ2ـ14) امام اين موضوع را از بركات الهي قلمداد كرده و در عظمت ايران و رسوايي آمريكا فرمودند: رييس جمهور آمريكا در اين رسوايي بايد عزا بگيرد و كاخ سفيد مبدل به سياه شود ـ اگرچه هميشه بوده است ـ آنهايي كه ميگفتند .. قطع رابطه ميكنيم... امور زمعلوم شدكه با عجز و ناله در پيشگاه اين ملت آمدهاند» و بعد در تحليلي زيبا مشكل دنياي غرب را نشناختن نظام جمهوري اسلامي و برخورد كردن با آن بر اساس عرف بينالملل كه آمريكا را ابرقدرتي بيچون و چرا ميشناخت دانستند «آني كه ادعا ميكند كه اگر به من به شوروي رفته بودم رييس شوروي 3 مرتبع ديدن من ميآمد گمان ميكند اينجا هم شوروي است. اينجا كشور اسلام است ... اينجا كشور رسول خداست ... اينجا بسيجيهاي ما و امت ما شرافت دارند بر تمام كاخ نشينهاي عالم و همه كساني كه .... گمان ميكنند كه بايد عالم پيش آنها خاضع باشد».
اين برخورد امام اولا دشمني را كه دنيا تلاش ميكرد غولي شكستناپذير معرفي شود در چشم مردم ايران خرد و حقير كرد و ثانيا اينكه يك بار ديگر ارزشهاي اصيل اسلامي و نقش محوري امت در اسلام و جمهوري اسلامي را يادآوري نمود . كه باعث اعتماد بيشتر مردم به رهبر و نظام و منسجم شدن حول اهداف و آرمانهاي جمهوري اسلامي ميگرديد .
2-2-14 جلوگيري از بروز اختلافات داخلي
در همان روزهاي نخست پس از افشاي ماجرا چند نماينده مجلس با نوشتن نامهاي از دولت در مورد اين مسأله توضيح خواستند كه از ؟ نامه اينگونه برداشت ميشد كه دولت بدون توجه به آرمانهاي انقلاب و حق ملت با آمريكا به مذاكره نشسته است . برخورد امام با اين مسأله از مواضع خاص حيات و رهبري ايشان محسوب ميشود . با اينكه تعداد نويسندگان نامه به تعداد انگشتان دو دست نميرسيد حضرت امام آنقدر صريح و تند برخورد كردند كه پيش بيني آن خيلي دشوار بود . شايد علت آن حساسيت موضوع ، تصميم بر خشكاندن ريشه اختلافات و از بين بردن فضاي نااميدي در كشور بود . ايشان فرمودند : " چرا اينقدر ما عقب افتاده هستيم ؟ چرا ما بايد به واسطه اغراض نفسانيه اين قدر خودمان را ببازيم ؟ .... من هيچ توقع نداشتم از بعض اين اشخاص ولو بعضيشان در نظر من پوچند لكن از بعضي از اين اشخاص كه سابقه دارند توقع نداشتم كه در اين زمان كه بايد فرياد بزنند سر آمريكا فرياد ميزنند سر مسئولين ما.... در يك همچو مسأله مهمي كه بايد همه شما دست به هم بدهيد و ثابت كنيد به دنيا كه ما وحدت داريم ، وحدت ما اينطور شده است .... چرا ميخواهيد دو دستگي ايجاد كنيد ؟ چه شده است شما را ؟ كجا داريد ميرويد ؟ اين تذهبون .... لحن شما در آن چيزي كه به مجلس داديد از لحن اسرائيل تندتر است . از لحن خود كاخ نشينان آن جا تندتر است .. من بعضي تان را ميشناسم شما اينطور نبوديد .

15 . فضاي سياسي ايران در آخرين سالهاي جنگ
قبلا ذكر شد كه به علت فرسايشي شدن جنگ و طولاني شدن آن در محافل داخلي جنگ در حاشيه قرار گرفت . هر چه از زمان وقوع انقلاب دور ميشديم اختلاف نظرها و عملكردها ظهور و بروز بيشتري پيدا ميكرد . اختلافات تا آنجا پيش رفت كه در آستانه انتخابات سومين دوره مجلس شوراي اسلامي در درون جامعه روحانيت مبارز كه بعد از انحلال حزب جمهوري پايگاه مسؤولان اصلي نظام محسوب ميشد انشعاب بوجود آمد. تمام دغدغه امام در طي سالهاي رهبريشان حفظ وحدت مسؤولان و جلوگيري از اختلافات از راه نصيحت و دستور و يا حتي تنبيه بود كه به طور پراكنده به بعضي از آنها اشاره شد. ايشان هميشه متذكر مي شدند كه ، اگر اين وحدت از دست برود ما برميگرديم ، همان رژيم فاسد . يا همه نواميسها و زحمت هاي انبياعليهم السلام به باد فنا خواهد رفت .
اما عليرغم همه اين گوشزدها اختلافات روز به روز افزايش مييافت تا جايي كه در زمان شمارش آراي مرحله دوم انتخابات مجلس آنقدر فضا آلوده و مشكوك بود كه امام يك نماينده شخصا در ستاد انتخابات تعيين كردند . و در پايان حكمي كه به اين منظور به آقاي محمدعلي انصاري ابلاغ كردند آوردند " خداوند همه را به راه راست هدايت كند و از شر شيطان نفس نجات دهد " كه گوياي موضع امام و وضعيت آنروز است . همچنين ايشان پس از اطمينان از صحت انتخابات و مشخص شدن تعلل شوراي نگهبان در نامهاي كه دستور تعجيل در اعلام صحت انتخابات را به آن شورا دادند مرقوم كردند ، هيچ گاه ميل نداشتم در مورد انتخابات مسأله اي بگويم ولي اوضاع را به صورتي ديدم كه اگر پا در مياني نميكردم به اصل نظام و اسلام آن هم درشرايط كنوني صدمه ميخورد .
همانطور كه ذكر شد كم كم فسادهاي بي سابقهاي هم بخصوص در زمينههاي اقتصادي آشكار ميگشت . اين مسائل باعث ميشد امام تذكراتي را بدهند كه شايد كسي تصور نميكرد هيچ وقت در جمهوري اسلامي رهبر انقلاب مجبور به گفتن چنان حرفهايي شود . ايشان در مورد بيتالمال و مصرف آن ، هواي نفس ، پست و مقام و ..... مرتب به مسئولان تذكر ميدادند و نسبت به جدا شدن مسؤولان از مردم گله مند بودند . خود حضرت امام به عنوان الگوي مسؤوليت در جمهوري اسلامي در همان سالهاي عمر مباركشان طي تذكري به رييس صدا و سيما فرمودند " من مدتهاست كه وقتي ميبينم راديو – تلويزيون را هر وقتي بازش ميكنم از من اسم ميبرد خوشم نميآيد .... اين كه راديو تلويزيون دست ماها باشد اما آن بيچارهها كه كار ميكنند هيچ چيز دستشان نباشد ولي ما كه هيچ كاره هستيم دست ما باشد به نظر من صحيح نيست .... من ميل ندارم ديگران خودشان ميدانند . " مجله آخر حكايت از گله مندي ايشان از ديگراني ميكند كه ايشان روش آنها را نميپسندند .

16. ايران در ميان فشارهاي همه جانبه
همانطور كه پيش از اين اشاره شد تصميم آمريكا براي خاتمه جنگ پس از سال 65 قطعي شد . عدم موفقيت در پياده كردن صلح از راه مذاكره مستقيم با ايران و رسوايي ناشي از آن عزم آمريكا را براي ختم جنگ قوت بخشيد و باعث شد آمريكا مجموعهاي از فعاليتهاي عمدتا غير انساني را براي پايان دادن به جنگ انجام دهد كه فهرست وار بيان ميشود .
1-16 – فشارهاي اقتصادي و تبليغاتي شامل :
الف – كمك اقتصادي و نظامي پيش از پيش به عراق از جمله تكميل 4 خط لوله انتقال نفت ، تجهيز عراق به سلاحهاي شيميايي و در اختيار گذاشتن اطلاعات ماهوارهاي مورد نياز به آن كشور .
ب – تشديد تحريمها و فشار سياسي و تبليغاتي عليه ايران از راههاي :
ج – تعطيلي بيشتر دفاتر خريد سلاح ايران در سراسر دنيا
د – فشار از طريق شوروي به چين كه بهترين راه تهيه اسلام ايران بود .
ه- كاهش شديد قيمت نفت و تلاش نسبتا موفق در قطع خريد نفت از ايران توسط عمده كشورهاي مصرف كننده
و- گنجاندن درخواست ختم فوري جنگ در بيانيه اجلاس 7 كشور صنعتي در ونيز .
ز- منظور كردن راههاي تحريم و تهاجم نظامي عليه ايران در صورت نپذيرفتن صلح در قطعنامه 598
ح – پيدا كردن راههاي مخفي تهيه سلاح ايران و مسدود كردن آنها
ط – فشار تبليغاتي از راه متهم كردن ايران به بمب گذاري و خرابكاريهاي اقصي نقاط جهان
2-16 – جنايات و اقدامات نظامي عليه ايران در قالبهاي :
الف – اقدامات نظامي در خليج فارس : اولين بار به بهانه برخورد يكي از ناوهاي آمريكا به مين و انهدام يك نفتكش كويتي توسط ايران و ساقط شدن هليكوپتر آمريكايي متجاوز به حريم هوايي ايران توسط فعاليتهاي تندرو ايراني ، پايانه نفتي رشادت و ميدان نفتي رسالت پس از 20 دقيقه مهلت براي تخليه نيروي انساني با يكصد گلوله توپ يك ناو آمريكايي كاملا منهدم شد و بالغ بر نيم ميليارد دلار خسارت به بار آورد . بار ديگر به بهانه برخورد يك ناو با مين كه به سختي آسيب ديد سكوهاي سامان و سبحان و نصر محاصره و منهدم گرديدند و خسارتي در حدود 1 ميلياد دلار وارد شد. همچنين در اثر حملات پراكنده موشكي ناوهاي سهند و سبلان و ناوچه جوشن صدمات فراواني ديدند . نكته مهم اين بود كه دولت ريگان بعد از اكثر اين تهاجمات موضع ميگرفت و آنها را اجراي دستورات خود قلمداد ميكرد .
ب – عراق دور تازهاي از جنگ شهرها را آغاز كرد. در اين دوره كه برد موشكهاي عراق توسط تكنسينهاي خارجي افزايش يافته بود تهران نيز مورد حملات موشكي وسيع قرار گرفت .
ج- عراق به عنوان زنگ خطري جديد براي ايران در عمليات والفجر 10 و در منطقه حلبچه دست به بمباران گسترده شيميايي زد كه تهديدي جدي براي ايران محسوب ميشد .
د- شايد فجيعترين جنايات اين سالها ساقط كردن هواپيماي مسافربري ايران از آسمان خليج فارس بود كه طي آن 290 نفر مسافر بي دفاع به شهادت رسيدند و دولت آمريكا در مقابل به فرمانده ناو مهاجم ، نشان اعطا كرد . نكته مهم پس از اين حادثه مشخص شدن عزم بينالمللي عليه ايران بود چرا كه در پي فاجعهاي چنين دلخراش و غير انساني رييس سازمان ملل متحد فقط به يك اظهار تأسف بسنده كرد و پي گيريهاي جمهوري اسلامي هم به هيچ كجا نرسيد .
ه- وضعيت نظامي جنگ در آخرين سال
قبلا ذكر شد كه ايران بعد از فتح فاو توازن جنگ را به سود خود تغيير داد . در هشتمين سال جنگ بنابر آمار 4725 كيلومتر مربع از خاك عراق در تصرف ايران بود در حالي كه عراق تنها 1070 كيلومتر مربع از مناطق اشغالي را همچنان حفظ كرده بود .
از تابستان سال 66 تلاش براي طرحريزي يك عمليات بزرگ و يكسره كردن كار جنگ توسط ايران آغاز شده بود ولي چند عامل باعث به تعويق انداختن آن شد .
الف – اجراي عمليات در تابستان جنوب بسيار دشوار بود .
ب – دولت ايران با توجه به تحريم و حتي بسته شدن راههاي مخفي تهيه تسليحات نميتوانست تجهيزات لازم را فراهم كند .
ج- از همه مهمتر اينكه اتكاي سازمان رزم سپاه به نيروي انساني باعث شده بود كه براي چنين عملياتي درخواست حداقل 500 گردان پياده نظام را بكند در هفتمين سال جنگ با توجه از دست دادن حدود نيم ميليون از كارآمدترين نيروها – شامل شهدا ، آزادگان ، مفقودين و جانبازان – عملا بسيج اين حجم نيرو غيرممكن بود . ضمن اينكه بايد توجه كه ايران براي نگه داشتن توازن جنگ در همان برتري نسبي هم از نظر نيرو با مشكل روبرو بود تا چه رسد به عملياتي گسترده . حتي در آن سالها نيروهاي داوطلب بسيجي را هم كه به شكل آزاد يا از ارگانهاي مختلف با مرخصيها و مأموريتهاي مدت دار به جبهه اعزام شده بودند با كسب مجوز از امام در جبههها نگه داشتن و اجازه برگشت به آنها نميدادند .
در آن روزهايي كه نيروهاي ايران بيشتر در جبهه شمالي جنگ فعال بودند در جبهه جنوبي يعني منطقه عمومي فاو تقريبا هيج درگيري وجود نداشت . اما در همين مدت عراق قواي نظامي خود را به حدود شش برابر افزايش داده بود كه با حملهاي گسترده و غافلگيركننده در منطقه جنوبي توازن جنگ را كاملا تغيير داد .
از طرفي ديگر پس از پيشرويهاي گسترده ايران بخصوص در فتح فاو جهان غرب به اين نتيجه رسيد كه امتيازاتي هم در انعقاد صلح به ايران بدهد تا شايد جمهوري اسلامي از اين طريق به پذيرش آن ترغيب شود كه در همين راستا وقتي قطعنامه 598 به تصويب رسيد بندهايي در جهت تعيين آغازگر جنگ ، برآورد خسارت ، محكوميت كاربرد سلاحهاي شيميايي و تجاوز به مناطق مسكوني در آن گنجانده شد . به همين علت نسبت به همه بيانيهها و قطعنامههاي قبلي از مزاياي زيادي برخوردار بود . اما پس از آن هم تا پايان جنگ ايران خواستار اضافه كردن بحث تعيين و تنبيه متجاوز به قطعنامه بود ولي شرايط بحراني و ترس از بروز فاجعهاي غير قابل جبران باعث شد جمهوري اسلامي ايران قطعنامه 598 را به رغم عدم تأمين همه خواستههايش در تاريخ 27/4/67 بپذيرد.
18 – امام در چالشهاي پذيرش قطعنامه
پذيرش قطعنامه پس از هشت سال جنگ ، با آنهمه اصرار ايران بر دستيابي به خواستههاي مشروعش ، با شعار جنگ جنگ تا رفع فتنه و .... در حالي كه به ظاهر بخش زيادي از مسايل حل نشده باقي مانده بود خيلي دشوار به نظر ميآمد و در ميان گذاشتن و حل كردن اين موضوع با مردم هم بسيار سخت بود . بايد مردم در آن هجمه تبليغاتي درك ميكردند كه بيهوده هشت سال مقاومت نكردهاند . امام كه از ابتداي جنگ گفته بودند ما براي عمل به تكليفمان است كه ميجنگيم چرا كه خداوند از ما خواسته است از حكومت اسلام و قرآن دفاع كنيم و ما تهاجم نميكنيم بلكه با حد توان دفاع خواهيم كرد يك بار ديگر با تأكيد مجدد بر اين ديدگاه و تحليل جنگ و صلح از اين منظر مسأله پذيرش قطعنامه را هم براي ملت ايران كه ذرهاي از ايمان و ارادتشان به آن رهبر كبير كم نشده بود هموار كردند .
2 روز پس از پذيرش قطعنامه حضرت امام در پيامي بسيار طولاني به مناسبت سالگرد فاجعه مكه مطالب خود راجع به پذيرش قطعنامه را با مردم در ميان گذاشتند .
ايشان پس از بيان اينكه " كمربندهايتان را ببنديد كه هيچ چيز تغيير نكرده است و امروز روزي است كه خدا اينگونه خواسته است و ديروز آنگونه خواسته بود " . آوردند : " قبول قطعنامه كه حقيقتا مسأله بسيار تلخ و ناگواري براي همه خصوصا براي من بود اين است كه من تا چند روز قبل معتقد به همان شيوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و كشور و انقلاب را در اجراي آن ميديدم ولي بواسطه حوادث و عواملي كه از ذكر آن فعلا خودداري ميكنم و به اميد خداوند در آينده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامي كارشناسان سياسي و نظامي سطح بالاي كشور كه من به تعهد و دلسوزي و صداقت آنها اعتماد دارم با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع كنوني آنرا به مصلحت انقلاب و نظام ميدانم و خدا ميداند كه اگر نبود انگيزهاي كه همه ما و عزت و اعتبار ما بايد در مسير مصلحت اسلام و مسلمين قرباني شود هرگز راضي به اين عمل نميبودم و مرگ و شهادت برايم گواراتر بود اما چاره چيست كه همه بايد به رضايت حق تعالي گردن نهيم و مسلم ملت قهرمان و دلاور ايران نيز چنين بوده و خواهد بود ." بعد با تشكر از همه كساني كه در ارتباط با جنگ زحمت كشيده اند ارزش و مقام آنها را اينگونه ارج نهادند كه " در آينده ممكن است افرادي آگاهانه يا از روي ناآگاهي در ميان مردم اين مسأله را مطرح كنند كه ثمره خونها و شهادتها و ايثارها چه شد .... ما براي درك كامل ارزشها و راه شهيدانمان فاصله طولاني را بايد بپيمائيم . ... مسلم خون شهيدان انقلاب و اسلام را بيمه كرد .... خوشابحال جانبازان و اسرا و مفقودين و خانوادههاي معظم شهدا و بدا بحال من كه هنوز ماندهام و جام زهر قبول قطعنامه را سركشيدم .... آنهايي كه به هر دليلي از اداي اين تكليف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و ديگران را از آتش حادثه دور كردند مطمئن باشند كه از معامله با خدا طفره رفتهاند ... شما ميدانيد كه من با شما پيمان بسته بودم كه تا آخرين قطره خون و آخرين نفر بجنگم اما تصميم امروز فقط براي تشخيص مصلحت بود و تنها به اميد رحمت و رضاي او از هر چه گفتم گذشتم و اگر آبرويي داشتم با خدا معامله كردم ... " حضرت امام براي رفع هر گونه اتهام كه ممكن بود در قالب قدهاي علمي يا خبرهاي محرمانه و تحليلهاي سياسي ارايه شود تذكرات ديگري نيز در باب پذيرش قطعنامه فرمودند از جمله اينكه به اتكاي خودمان بوده و كشوري دخالت نداشته و خودشان در جريان همه امور بودهاند . بعد هم ايشان پيام تاريخي خود را با دعا براي خانواده شهدا و شفاي جانبازان و آرزوي بازگشت اسرا و مفقودين به پايان رساندند .
اين جملات قويترين مسكن بر آلام ستم كشيدگان جنگ تحميلي بود . آرامشي كه حرفهاي امام به انسان ميدهد و امروز هم حتي پس از سالها محسوس باعث شد كه مردم ايران با رضايت دروني صلح را هم با اعتقادات ديني و انقلابي خود تطبيق داده و بار ديگر حول كلام و راه رهبر خويش بر سر مفهومي ديگر منسجم گرديدند . طولي نكشيد كه قدرت اين انسجام آشكار گرديد . پيش بيني امام مبني بر احتمال تجاوز دوباره دشمن و لزوم مهيا بودن براي دفاع آن درست از كار در آمد و يك بار ديگر وحدت مردم ايران و پيروي از رهبرشان باعث شد حملهاي به منظور پيشروي سريع از مسير كرمانشاه به سمت تهران طراحي شده بود و در ابتداي مرداد ماه 67 آغاز شد ظرف كمتر از يك ماه با حضور سيل آساي نيروهاي مردمي كه حتي خارج از تصور فرماندهان نظامي خودمان بود با شكست روبرو شد. عمليات مرصاد هم تأييد كلام امام بود مبني بر پايان نيافتن دشمنيها و هم تأييد ملت بود از آن جهت كه هميشه در صحنه خواهند بود .
ملت ايران و امامشان تا آخرين روزي كه در كنار يكديگر بودند اعتقاد وفاداري خويش به ارزشهاي دفاع مقدس را بارها به اثبات رساندند . در صحيفه امام مؤيدي بر اين نكته ديده شد كه ذكر آن در بخش انتهايي نوشته خالي از لطف نيست .
خانمي از طلاب علوم ديني و شاغل در كميته امداد با اينكه شوهر خود را از دست داده بود و چهار فرزند خويش را سرپرستي كرد يك دستبند طلا و حقوق 6 ماهش را كه براي رفع نيازهاي ناشي از جنگ نذر كرده بود براي امام ميفرستد و ايشان ضمن بيان اينكه مبلغ معادل آنرا جايگزين ميكنند طلا و پول را به او هديه كرده و مرقوم ميكنند . من در مقابل اينهمه محبت و صفا غير از تشكر و دعا كار نميتوانم انجام دهم . "
امام امت هم در مقابل از آرمانهاي انقلاب و مجاهدتهاي ملت ذرهاي عدول نكرده و تا پايان عمر مباركشان بر اين موضع خويش ثابت قدم ماندند . از جمله وقتي قائم مقام رهبري كه عرفا بالاترين مقام كشور بعد از ايشان محسوب ميشد در آخر بهمن 67 كم لطفي بزرگي در حق رزمندگان جنگ و دفاع مقدس آنان كرد حضرت امام در لابلاي پيام به مهاجرين آوردند " من بارها اعلام كردهام كه با هيچ كس در هر مرتبهاي باشد عقد اخوت نبستهام " و پس از چند روز عملا اثبات كردند .
اما بي شك نبايد انكار كنيم كه چگونگي و چرايي ختم جنگ و پذيرش قطعنامه را هنوز هم به شكل دقيقي نمي شود بررسي كرد چرا كه عمده مسايل و خبرهاي دقيق را مسؤولان به دلايل امنيتي و يا ساير دلايلي كه خودشان ميدانستند با مردم در ميان گذاشتند . آقاي هاشمي رفسنجاني به عنوان يكي از گردانندگان اصلي جنگ براي بيان واقعيتهاي اين مسأله بارها وعده آيندهاي را داده كه هنوز هم محقق نگرديده است . ولي نكته قابل توجه اين است كه اكثريت توده مردم ايران هنوز هم جهاد هشت ساله خود را مقدس دانسته و ارزشهاي آنرا چه به شكل رسمي و چه غير رسمي تكريم ميكنند كه ادامه اين تكريم و تعظيم ارزشها خود جهادي است كه هنر خاصي ميطلبد . خداوند جهادگران اين عرصه را هم موفق و منصور بدارد .

نويسنده: محسن جلالي فراهاني
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده