به مناسبت سالروز آزاد سازی خرمشهر؛
دوشنبه, ۰۱ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۴:۵۹
«صفر را دیدم که از ناحیه شکم مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود. بلافاصله خودم را به او رساندم.  شاید هنوز بدنش گرم بود که از درد به خود نمی پیچید. هنوز حال و احوال نکرده بودیم که آمبولانس سریع رسید و او را به همراه اسیر عراقی که مجروح بود، درون آمبولانس گذاشتیم. وضعیت صفر به گونه ای بود که ابتدا رفت و روی صندلی آمبولانس نشست. اما دوباره پیاده شد و از من طلب حلالیت کرد» در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان همرزمش «حسین قاسمی» در نوید شاهد بخوانید
خاطرات/
 

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید صفر قاسمی راد در يكم فروردين 1343، در شهرستان دزفول به دنيا آمد. پدرش ابراهيم، كشاورز بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا دوم راهنمايي درس خواند. از سوي بسيج در جبهه حضور يافت. بيست و سوم ارديبهشت 1361، در خرمشهر بر اثر اصابت تركش به پهلو، شهيد شد. مزار وي در محمدبن جعفر زادگاهش واقع است.

متن خاطره شهید صفر قاسمی راد:

مرحله دوم عملیات بیت المقدس شروع شده بود و در حال پیشروی به سمت دشمن بعثی بودیم. در مسیر پیشروی یکی از نیروهای بعثی را به اسارت گرفته و چون در حال پیشروی بودیم، او را نیز همراه خود به جلو می بردیم.

در کنار یکی از خاکریزها، صفر را دیدم که از ناحیه شکم مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود. بلافاصله خودم را به او رساندم.  شاید هنوز بدنش گرم بود که از درد به خود نمی پیچید. هنوز حال و احوال نکرده بودیم که آمبولانس سریع رسید و او را به همراه اسیر عراقی که مجروح بود، درون آمبولانس گذاشتیم. وضعیت صفر به گونه ای بود که ابتدا رفت و روی صندلی آمبولانس نشست. اما دوباره پیاده شد و از من طلب حلالیت کرد. گفتم: «چیزی نیست برادر! ان شاالله زود خوب میشی و دوباره خودت رو بهمون می رسونی!»

بعد از عملیات که به شهرک «شهید منتظری» برگشتم، مثل همیشه ابتدا رفتم تا به بچه ها سری بزنم و آخرین اخبار را بپرسم. رفتم پایگاه بسیج اولین خبر تلخ ترین خبر بود. بچه ها گفتند صفر در بیمارستان اصفهان به شهادت رسیده و قرار است فردا پیکرش تشییع شود. ناخوداگاه یاد آن لحظه های حلالیت طلبیدن صفر افتادم. انگار به دلش برات شده بود که رفتنی است.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده