يکشنبه, ۱۳ فروردين ۱۴۰۲ ساعت ۰۸:۰۴
«من که بسیار به او وابسته بودم سعی می کردم نصحیتش کنم تا دنبال سیاست نرود و می گفتم: « پسرم من به خاطر تو می ترسم، می ترسم کشته شوی!» و او با لبخندش می گفت: «به شهادتم افتخار کن … » در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان مادرش در نوید شاهد بخوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید عظیم اسدی مشکال در سي ام شهريور 1336، در شهرستان دزفول به دنيا آمد. پدرش رحيم، كارگری می کرد و مادرش روبخير نام داشت. دانشجوي سال اول دوره كارداني بود. سيزدهم فروردين 1357، در زادگاهش توسط عوامل رژيم شاهنشاهي بر اثر شکنجه به شهادت رسيد. مزار او در شهيدآباد همان شهرستان واقع است.

متن خاطره شهید عظیم اسدی مشکال:

«عظیم در یکسال تحصیلی دانشگاه بسیار متحول شد و هر وقت می آمد دزفول برای من از دانشجوها و مبارزات آنان تعریف می کرد، می گفت:«رژیم شاه مملکت را به بی دینی برده و مردم در بی خبری هستند، سواد ندارند، می ترسند وگرنه فساد و فحشا بیداد می کند.»

و من که بسیار به او وابسته بودم سعی می کردم نصحیتش کنم تا دنبال سیاست نرود و همیشه به او گفتم: «مادر و پدرت فقیرند، پدرت با دستمزد بنایی و من با پخت نان و فروش آن تلاش می کنیم تا تو درست را بخوانی و به جایی برسی تا بتوانی با موفقیت خودت به داد ما هم برسی»

اما پسرم تصمیمش را گرفته بود و در آخر تمام صحبت ها، می گفت:«منتظر من نباشید …»

من که چاره ایی نداشتم می گفتم: « پسرم من به خاطر تو می ترسم، می ترسم کشته شوی!»

و در نهایت با لبخندش می گفت: «به شهادتم افتخار کن …»

سرانجام در سیزدهم فروردین 1357 مامورین ساواک با لباس شخصی و پاسبان ها و مامورین شهربانی درب منزل ما آمده و گفتند:«شناسنامه را بیاورید و جسد را تحویل بگیرید» و من فهمیدم پسرم به آرزویش که شهادت بود رسید.»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده