دوشنبه, ۰۲ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۰۸:۲۱
«من هم ذره‌ای از این حیاتم و من هم باید در این روزی که گذشت خود را حسابرسی نمایم که چقدر سود و زیان دیده‌ام قبل از اینکه در محضر عدل الهی محاکمه شوم باید خود را محاکمه کنم چون مولایمان علی (ع) می فرماید: «حاسبوا قبل أن تحاسبوا.» در ادامه متن خاطره این شهید والامقام را از زبان دوستش «علی بی‌باک» در نوید شاهد بخوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید علی كميلی‌فر، در دوم مرداد 1340، در شهرستان دزفول چشم به جهان گشود. پدرش احمد، كشاورز بود و مادرش طاهره نام داشت. تا پايان دوره كارشناسی درس خواند. سال 1361 ازدواج كرد و صاحب دو دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. پنجم فروردين 1367، در ريشن عراق بر اثر اصابت تركش به سر، شهيد شد. مزار او در بهشت علی زادگاهش قرار دارد.

متن خاطره:

من هم ذره‌ای از این حیاتم و من هم باید در این روزی که گذشت خود را حسابرسی نمایم که چقدر سود و زیان دیده‌ام قبل از اینکه در محضر عدل الهی محاکمه شوم باید خود را محاکمه کنم چون مولایمان علی (ع) می فرماید: «حاسبوا قبل أن تحاسبوا.»

این سخنان را فرمانده دلیر گروه شناسائی، شهید علی کمیلی‌فر می‌گفت، وقتی او را در غروب اردوگاه تا انتهای بیابان دنبال می‌کردم. او هر غروب به محض اینکه صدای دل انگیز قرآن از بلندگوی تبلیغات گردان پخش می‌شد، راهی بیابان اردوگاه می گشت و در بین راه مثل کسی که با دیگری دعوایش شده باشد، حرف می زد.

من حیران و سرگردان خود را به میان دعوایشان انداختم و نگران پرسیدم: «چی شده؟!»

و او متعجب اما خندان در حالی که دستش را به گردنم می انداخت، جواب داد: «اگر بگذاری داشتم محاسبه می کردم...»

با همان نگرانی پرسیدم: «چه چیزی را؟!»

نفس عمیقی کشید و ادامه داد: «محاسبه نفس. غروب خورشید، پایان روشنائی و پایان روز است هر انسانی باید در پایان روز اعمال خود را حسابرسی نماید باید بداند در روشنایی روز که لذت نور را چشیده چه کار خیری انجام داده است.»

آخرین میدان محاسبه سردار شهید علی کمیلی فر در بانه درعملیات والفجر۱۰بود که جان به جان آفرین تقدیم نمود.

راوی: علی بی باک

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده