گفتگوی اختصاصی با آزاده و جانباز «جاسم مقدم» به مناسبت روز جانباز؛
«نه اصلا پشیمان نبودم. نه تنها برای آمدن به جبهه نظرم عوض نشد بلکه هرگاه به مرخصی می آمدم، اشتیاق بیشتری جهت بازگشت داشتم. ما در جنگ به چشم، شهادت دوستان و همرزمان خود را می دیدیم و به واقع می دانستیم که زندگیمان به دست خدا رقم می خورد...»آنچه خواندید بخشی از سخنان آزاده و جانباز «جاسم مقدم» در گفتگو با نوید شاهد خوزستان است. شما را به خواندن متن کامل این گفتگو دعوت می کنیم.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، جانبازی نماد بزرگواری و دلاوری حضرت عباس (ع) در حادثه کربلا است. به پاس قدردانی از جانبازان دلاور کشورمان، روز چهارم شعبان در تقویم ایران به نام روز جانباز به مناسبت میلاد حضرت ابوالفضل (ع)، نامگذاری شده است. این روز در تقویم ۱۴۰۰ مصادف با ۱۶ اسفندماه شده است.

آزاده و جانباز جاسم مقدم سال 1341، درست در سن 18 سالگی بود که به صورت داوطلبانه رهسپار جنگ شد. 27 ماه در جبهه همپای سایر رزمندگان جنگید و در عملیاتهای بستان و الفجر مقدماتی شرکت کرد. برادرش مهدی که شهید شد همه به او می گفتند نباید به جبهه بازگردد اما دست از آن حال و هوای دفاع از دین، میهن و ناموس نکشید. آنقدر آنجا ماند که مجروح شد و بعد هم به اسارت درآمد پس از 90 ماه اسارت در زندانهای بعثی در سال 1369 به میهمن بازگشت و اکنون یکی از جانبازان 45 درصد استان خوزستان شهرستان رامشیر می باشد. پس از بازگشت به میهن خود درسش را در رشته زبان و ادبیات عرب تا مقطع دکترا ادامه داد و سالها در جبهه های علم مشغول بکار شد. هم اکنون بازنشسته آموزش و پرورش می باشد و در دانشگاه در کنار جوانان ایران زمین قرارگرفته تا بتواند در عرصه پیشرفت به آنها کمک کند او که سال‌هاست در غم دوری از همرزمانش روزگار گذرانده می‌گوید هرگز از رفتن به جبهه پشیمان نشده است. در این روزها نیز دست به قلم برده و خاطرات روزهای جبهه و جنگ را به رشته تحریر درآورده تا نسل های بعدی انقلاب قهرمانان ملی خود را بشناسند.

در ادامه گفتگوی خبرنگار نوید شاهد با این جانباز سرافراز را به مناسبت فرارسیدن روز جانباز همراه باشید؛

نوید شاهد خوزستان: لطفا خودتان را معرفی کنید.

جاسم مقدم: بسم الله الرحمن الرحیم، من جاسم مقدم فرزند شرمز هستم که در عملیات والفجر مقدماتی در سال 1361 به درجه جانبازی و اسارت رسیدم و برادرم مهدی مقدم نیز از شهدای دوران دفاع مقدس می باشد. در رشته زبان و ادبیات عرب تا مقطع دکترا تحصیل کردم. بازنشسته آموزش و پرورش می باشم و هم اکنون به عنوان استاد در دانشگاه مشغول به تدریس هستم.

نوید شاهد خوزستان: چگونه شد که برای رفتن به جنگ اقدام کردین و آیا در خانواده مخالفتی داشتید؟

جاسم مقدم: آن روزها شور و حال خاصی کشورمان داشت هرکس با هر چیزی که در اختیار داشت به جبهه و رزمنده ها کمک می کردند. ما جوان تر ها هم با هم با رفتن به جبهه به پیروزی انقلاب می خواستیم کمک کنیم. تا دشمن نتواند حتی یک وجب از خاکمان را ببرد.

امام خمینی (ره) در یکی از سخنرانی هایش از جوان خواست تا برای رفتن به جبهه و کمک به هموطنانشان اقدام کنند و من نیر به ندای رهبرم لبیک گفتم و داوطلبانه از سوی بسیج به جبهه اعزام شدم در اوایل جنگ آبان 59 اولین اعزام من به جبهه دارخوین بوده است.

در خانواده مخالفتی نبود زیرا پدر من پاسدار بود و خود در جبهه حضور فعالی داشت و برادرم مهدی نیز که قبل از من از پدرم برای رفتن به جبهه های حق علیه باطل خواسته بود با ایشان نیز مخالفتی نکردند و بسیار از پیشنهاد ما استقبال کردند و خوشحال شدند.

نوید شاهد خوزستان: زمانی که تصمیم رفتن به جبهه را داشتید هیچ وقت به شهادت، اسارت و جانبازی فکر کرده بودید؟

جاسم مقدم: من می‌دانستم به کجا قدم می‌گذارم شاید به جزئیات آن فکر نمی‌کردم. اما می‌دانستم این راه فراز و نشیب دارد. اصلا دوست نداشتم اسیر شوم و به اسارت فکر نمی‌کردم. تمام آرزویم شهادت بود. اما از قافله دوستانم عقب ماندم و سرنوشت من به اسارت ختم گردید و به مدت 90 ماه در اسارت بودم.

نوید شاهد خوزستان: وقتی پا به جبهه گذاشتید و شرایط آن را از نزدیک دیدید نظرتان عوض نشد؟ تصمیم به برگشت نگرفتید؟

جاسم مقدم: نه اصلا پشیمان نبودم. نه تنها نظرم عوض نشد بلکه هرگاه به مرخصی می‌آمدم، اشتیاق بیشتری جهت بازگشت داشتم زیرا می‌دانستم که همرزمانم به من نیاز دارند و آنقدر بهم دلبسته شده بودیم که نمی‌توانستم دوری آنها را تحمل کنم.

ما در جنگ خودمان به چشم، شهادت دوستان و همرزمان خود را می دیدیم و به واقع می دانستیم که زندگیمان به دست خدا رقم می خورد و آن احساس الهی که در جان و وجودمان نشسته بود منجر شد که با عشق در آن شرایط شجاعانه پیش برویم.

نوید شاهد خوزستان: درکدام عملیات ها حضور داشتید؟

جاسم مقدم: من در عملیات آزادسازی بستان - با رمز عملیات یا حسین و در عملیات والفجر مقدماتی حضور داشتم و در تاریخ هجدهم بهمن ماه 1361 به اسارت نیروهای بعثی درآمدم. 

نوید شاهد خوزستان: دقیقا در کجا به درجه جانبازی نایل آمدید؟

جاسم مقدم: بنده هم در عملیات بستان و هم در عملیات والفجر مقدماتی منطقه پاسگاه صفریه – منطقه شیب عراق مجروح شدم و به درجه 45 درصد جانبازی رسیدم.

نوید شاهد خوزستان: از حال‌وهوای جنگ بگویید.

جاسم مقدم: جنگ تحمیلی مدرسه، جهاد، ایثار، شهادت بود. در جنگ اخلاص، حرف اول را می‌زد و ایثار و ازخودگذشتگی در جنگ به عینیت دیده می‌شد. تا آنجایی که همه رزمندگان تمام هستی خود را خالصانه و بی ریا تقدیم کرده بودند. آن روزها واقعا ایثار موج می زد. زمانی که دشمن تا بن دندان مسلح را به عقب می راندیم، آنقدر خوشحال می شدیم که برای ادامه، انرژی بی‌اندازه داشتیم. ظلمی که دشمن بر ما تحمیل می‌کرد را می‌دیدیم و تاب سکوت نداشتیم.

نوید شاهد خوزستان: رفتار رزمندگان با هم چگونه بود که در آن شرایط صبر و قراری برای ماندن و برگشتن پیش خانواده خود را نداشتند؟

جاسم مقدم: حال و هوایی که میان رزمندگان بود اصلا قابل توصیف نیست و الان چقدر جای آن روزها خالی است. روزهایی داشتیم که مرگ را از همدیگر می خریدم یعنی وقتی قرار بود به دل دشمن بزنیم رزمندگان با خواهش و التماس می خواستند که جای یکدیگر به خط مقدم بروند و هیچ ترسی از مرگ نداشتند. آن روزها ما به بازگشت به خانه فکر نمی کردیم تمام تلاش ما به زانو در آوردن دشمن بود به هم روحیه می دادیم. رزمندگان اسلام در آن روزها از همه متعلقات دنیا رها شده بودند و تقرب به سوی پروردگار کاملا در میانشان مشهود بود و این را در میان نمازهای شب خالصانه که همراه با تضرع و زاری بود و معنویتی که آنجا حاکم بود، کاملا می شد مشاهده کرد.

نوید شاهد خوزستان: شما در روزهای جنگ از نزدیک مشاهده کردید به نظرتان چگونه باید یاد و خاطر شهدا را زنده نگه داریم؟

جاسم مقدم: شهدا از جان و مال خود که بزرگترین سرمایه آنها بود گذشتند تا امروز ما ملت ایران به راحتی و در آسایش زندگی کینم. نسل جوان ما باید قهرمانان ملی خود که شهدا هستند را بشناسند و این مستلزم است که مسئولین به مدارس و دانشگاه ها بیشتر اهمیت بدهند و  زمینه فرهنگ سازی و الگو پذیری جوانان از شهدا بیشتر تلاش کنند.

خاطرات شهدا از زبان والدین شان که بزرگترین سرمایه های ملت شریف ایران هستند بسیار می تواند به نسل جوان کمک کند. همچنین بازدید از مناطق جنگی به همراه روایانی که خود در آن لحظه ها حضور داشتند و توصیف و شرح وقایع بدون غلو مطمنا" می تواند به جوانان کمک کند تا بتواند راه خود را بهتر پیدا کنند و دنباله رو راه شهدا باشند. 

نوید شاهد خوزستان: چه خاطره‌ای از جنگ دارید؟

جاسم مقدم: به خوبی به خاطر دارم در عملیات بیت المقدس بود که برادرم به شهادت رسید، وقتی بعد از تشییع ایشان می‌خواستم به جبهه بروم فرمانده سپاه امیدیه آقای ایران پور ممانعت کرد و گفت: «با توجه به شهادت برادرت باید اینجا باشی.»

اما من بی قرار بودم، مجبور شدم با یکی از بچه ها رفتیم شیراز تا از آنجا اعزام شوم وقتی ثبت نام کردم و آدرس خود را قید کردم با تعجب به من گفتند:«شما خوزستانی هستی؟! شما  که جبهه دم در خانه تان است چرا آمدید اینجا؟! بروید همان استان خودتان»

من نیز برگشتم و دوباره سراغ آقای ایران پور رفتم و با کلی خواهش و تمنا توانستم آنها را راضی کنم و دوباره به جبهه اعزام شدم.

نوید شاهد خوزستان: حضور خدا را در جنگ چگونه احساس می کردید؟

جاسم مقدم: حضور خداوند در جنگ توصیف شدنی نیست، این همه ایثار و ازخودگذشتگی و رها شدن از تعلقات مادی همه ناشی از حضور خداوند و احساس نزدیکی به خدای متعال و ائمه اطهار بود که همه مشکلات را حل می کرد. دشمن بسیار مسلح بود و زمانی که قصد حمله می کردند از آسمان باران گلوله بر سرمان می باراند اما عجب صحنه‌ای خلق می‌شد که در میان آن همه گلوله صدمه‌ای به ما وارد نمی شد. اینها همه برای نزدیکی به خداوند بود و رهایی از تعلقات دنیوی.

نوید شاهد خوزستان: و سخن آخر ...

جاسم مقدم: در پایان انشالله خداوند همه ما را عاقبت به خیر کند و به ما کمک کند تا راه شهدا و اهداف شهدا را فراموش نکنیم. هشت سال دفاع مقدس یک نعمت معنوی بود و یک کارخانه انسان سازی که رزمندگان ره صدساله را یک شبه طی کردند و عاشقانه دل به خداوند متعال دادند و به شهادت رسیدند.

گفتگو: محمد حمید

تنظیم: مریم شیرعلی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده