خاطره/ با هر کس که گفتید مسابقه می دهم
به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید محمد محمدی قلعه عبدشاهی نهم بهمن 1309 ، در روستاي عبدالشاهي از توابع شهرستان دزفول به دنيا آمد. پدرش حسين، كشاورزی میکرد و مادرش عطري نام داشت. خواندن و نوشتن نم يدانست. كارگر شركت بود. از سوي بسيج در جبهه حضور يافت. چهارم دي 1365 ، در جزيره سهيل بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. مزار او در اسحاق ابراهيم شهرستان زادگاهش واقع است.
متن خاطره:
بعد از اعزام نیرو برای عملیات کربلای ۴ در مقر گردان بلال در پادگان کرخه (پروژه) مستقر بودیم. قرار شد اسامی تک تک نیروهایی را که توانایی های مختلف عملیاتی و سابقه ی شرکت در عملیات های قبلی را دارند یادداشت کنم و به فرماندهی بدهم.
به تک تک نیروهای گروهان قائم سر می زدم و شرح حالشان را می پرسیدم و اسامی را یادداشت می کردم.
رسیدم به مشهدی محمد! نگاهی به سر و رویش و موهای سفیدش انداختم. نیاز به پرسش و پاسخ نبود. به خاطر و سن و سالش صلاح نبود توی عملیات باشد. موضوع را که فهمید ناراحت شد و خودش را به من رساند و گفت: «اسم من را هم بنویس!»کم کم حرف هایش رنگ التماس گرفت و وقتی اصرارهایش با انکارهای من روبرو شد، شروع کرد به قسم دادن! کمی دلم لرزید، اما باز کوتاه نیامدم. رضایت نمی دادم و او همچنان قسمم می داد. دستش را گذاشت روی شانه ام و گفت: «فکر نکن پیر و ناتوان هستم و شب عملیات دست و پاگیرتان می شوم! نه! اصلاً اینطور نیست! من چندین عملیات قبل از این هم بوده ام! تجربه دارم! اصلاً تا هر کجا که گفتی می دَوَم!» و باز هم اصرار و اصرار و اصرار.
امیر پریان(شهید) آمد و برایش پادرمیانی کرد و گفت بگذار مشهدی محمد هم در عملیات باشد! با پادرمیانی امیر، بالاخره حرفش را به کرسی نشاند و ماند توی گروهان قائم .
توی صبحگاه بهتر از جوان ها می دوید و پا به پایشان می آمد. طبق قولی که داده بود، واقعاً کم نمی آورد.
شب قبل از عملیات کربلای۴ در فرودگاه آبادان گفت که خواب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را دیده است. همانجا بود که فهمیدم مشهدی محمد آسمانی می شود