يکشنبه, ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۵۱
«با قطار بطرف تله زنگ میرفتیم قطار بدلیل نقص فنی در داخل تونل متوقف شد. از آنجا که قطار عادی بود، در تاریکی کامل فرو رفتیم «شهید محمد علی مومن» از فرصت استفاده کرد و در یکی از سالن ها با گویش دزفولی شعار سر داد: «ریشَت کَنا »( ریشه ات کنده شود ).ما ۱۰ نفر دیگر بصورت موج در سالن ها پخش بودیم، جواب میدادیم: «پلوی»(پهلوی )...» در ادامه متن خاطره این شهید والامقام را که از زبان دوستش سید رضا صائبی روایت می شود در نوید شاهد بخوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید محمد علی مومن سال ۱۳۳۸ در شهرستان دزفول به دنیا آمد از مبارزین دوره انقلاب بود و سرانجام در دواردهم دیماه 1357 در یک درگیری نابرابر  و ناجوانمردانه به وسیله ضربات سرنیزه یکی از مامورین رژیم به شهادت می رسد.

متن خاطره: 

شهيد محمد علي مومن را از سال ۱۳۵۶ ميشناختم در سفري كه تیر ماه ۱۳۵۶ با او  و ۱۰نفر ديگر از دوستان به آبشار شوي در تله زنگ داشتيم به جسارت و شجاعت و ايمانش پي بردم از همان بعداز ظهر كه با قطاربطرف تله زنگ میرفتیم قطار  بدلیل نقص فنی در داخل تونل متوقف شد.

از آنجا که قطار عادی بود ، در تاریکی کامل فرو رفتیم «شهید محمد علی مومن» از فرصت استفاده کرد و در یکی از سالن ها با گویش دزفولی شعار سر داد :

«ریشَت کَنا »( ریشه ات کنده شود ) .ما ۱۰ نفر دیگر بصورت موج در سالن ها پخش بودیم ،جواب میدادیم: «پلوی»(پهلوی )

بُنَت کنا (بوته ات کنده شود) . . . . پهلوی

 ای سر  گَرِت (این سر کچلت ) . . .پهلوی

 بووه خَرِت (پدر خرت ). . . پلوی .

وقتی مامورین وضع را این چنین دیدند سریعا” از قطار رفع نقص کردند و قطار حرکت کرد. به ایستگاه تله زنگ که رسیدیم برای نماز و تعویض لباس (لباس راحت کوهنوردی ) به مسجد ایستگاه رفتیم. ماموران کلانتری ایستگاه با یک نفر کت و شلواری کراوات زده به سراغمان آمدند و سوالات زیادی کردند.

 از جمله از کجا آمده اید و به کجا میروید و….. در آخر اخطار کردند که هرچه زوتر به کوه برویم  و مسجد را ترک کنیم . وقتی رفتند و از مسجد خارج شدیم، محمد علی گفت : «حیف شد اعلامیه های آقا(آن موقع در محاوره هایمان به امام خمینی آقا میگفتیم)  رو آورده بودم برایتان بخوانم مجبور شدم زیر فرش مسجد

بگذارم »

۱۱جوان ۳ روز در کوههای تله زنگ با ۴۰ عدد نان و یک کیلو پنیر و یک کارتن خرما . این برنامه ما بود. ۳ روز بیاد ماندنی . در کوه هم شعارها را ترک نکرد ( برنامه امام خمینی برای خودسازی جوانان و کوهنوردی در یکی از اعلامیه هایشان آمده بود)

از آن روز که از تله زنگ برگشتیم من محمد علی را ندیدم تا اینکه در شامگاه  ۱۲/دی/۵۷ من در منزل بودم که شهید عزیزم مصطفی فراوش سراسیمه به دنبالم آمد و خبر آورد که محمد علی در جنوب شهر با یک ساواکی درگیر شده  و در همین حین مامورین زیادی  سر رسیده اند و با سرنیزه به محمد علی حمله کرده اند و اکنون او دربیمارستان افشار است . سریعا” خودمان را به بیمارستان رساندیم وخبر یافتیم که محمد علی با ضربات سر نیزه به شهادت رسیده است .

ازآن سال وقتی گذرم به قطعه شهدای انقلاب در شهید آباد می افتد و عکس  شهید محمد علی را با آن بلوز سفید یقه اسکی میبینم شعارهایش در  گوشم طنین انداز میشود: «بنت کنا پلوی  ریشت کنا پلوی ….. »

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده