دوشنبه, ۱۰ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۰۸:۲۶
نوید شاهد- همسر شهید "فتح اله مرزبان" در خاطره ای از این شهید والامقام می گوید: «سرش را رو به آسمان کرد و گفت: مدتی است كه از زندگي دست كشيدم و در خلوت های شبانه راهي حق و حقيقت شده ام به هيچ چيز جز اسلام فكر نمي کنم، ايمان من به خدا و امام خمینی (ره) چنان در من رشد کرده كه جاي لذات دنيوي را برایم پر كرده است...» ادامه متن خاطره این شهید والامقام را در نوید شاهد بخوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید فتح اله مرزبان نهم فروردين 1331، در شهرستان انديمشك ديده به جهان گشود. پدرش اسدالله (فوت 1343) و مادرش دولت خانم نام داشت. تا چهارم ابتدايي درس خواند. كارگر بنايي بود. سال 1355 ازدواج كرد و صاحب يك پسر و دو دختر شد. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيست و سوم آبان 1359، با سمت نيروي واحد تداركات در كرخه هنگام انجام مأموریت بر اثر اصابت تركش خمپاره دچار سانحه رانندگي شد و به شهادت رسيد. مزار وي در بهشت زهراي زادگاهش واقع است.

متن خاطره:

چند سالی بود که ازدواج کرده بودیم و سه فرزند داشتیم. همسرم هیچ وقت دیر موقع به خانه نمی آمد به دیدن من و فرزندانش بسیار وابسته بود.

اوایل جنگ و انقلاب بود که رفتارش تغییر کرده بود شبها دیر می آمد وقتی از او می پرسیدم سعی می کرد رفتارش را توجیه کند اما من می دانستم واقعیت را به من نمی گوید و برای هر سوال من که می پرسیدم او برایم از اسلام و امام خمینی (ره) می گفت.

یک شب از او بسیار ناراحت شدم و گفتم: «فتح اله احساس می کنم دیگر من، این خانه و فرزندانت را دوست نداری؟!»

اما او با همان لبخند زیبایش گفت:« نه عزیزم این چه حرفی است. خدا می داند که تو و فرزندانم را بسیار دوست دارم اما ...»

من سراسیمه میان سخنش پریدم و گفتم:«اما چه؟ چه چیزی تو را دلزده کرده؟»

سرش را رو به آسمان کرد و گفت:«مدتی است كه از زندگي دست كشيدم و در خلوت های شبانه راهي حق و حقيقت شده ام به هيچ چيز جز اسلام فكر نمي کنم، ايمان من به خدا و امام خمینی (ره) چنان در من رشد کرده كه جاي لذات دنيوي را برایم پر كرده است»

به چند دقیقه هر دو سکوت کردیم و او ادامه داد:«برایم آرزوی شهادت کن که من جز شهادت دیگر آرزویی ندارم»

فتح اله آنقدر در گفتن این سخنان صداقت داشت که من نیز برایش آرزوی شهادت کردم.

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده