خاطره/ما که رفتنی هستیم
به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید نورالدین میری هشتم ارديبهشت 1343، در شهرستان دزفول چشم به جهان گشود. پدرش كسه آقا و مادرش بسي خانم زمان یکرهگاه (شهادت 1363) نام داشت. دانش آموز سوم متوسطه بود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. يازدهم اسفند 1362، در طلایيه بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. پيكر وي را در روستاي جااردو تابعه شهرستان انديمشك به خاك سپردند. برادرش ضرغام نيز به شهادت رسيده است
متن خاطره:
از نوجوانی می شناختمش باهم دوست و رفیق بودیم. بیشتر وقتش را در مسجد می گذراند اوقات بیکاری اش قرآن در دست داشت و همیشه قرآن می خواند.
با هم به بسیج رفتیم و برای رفتن به جببه درخواست. نورالدین گفت: کاش در جبهه هم کنار هم باشیم»
و من خندیدم و گفتم تا لحظه شهادت باهم هستیم نگران نباش»
هر دو خندیدیم و آن اخرین دیدارهای ما باهم بود چندروز بعد برای اعزام آماده شدیم کنار اتوبوس فهمیدیم که از هم جدا شده ایم هر دو کمی دلتنگ و دلگیر بودیم وقتي مي خواست سوار اتوبوس اعزام نيرو شود، قرآن جيبي ام را بيرون آوردم و به او هديه دادم، قرآن را بوسيد و بر روي جيب سمت چپش گذاشت و لبخندي زد و آرام گفت:«من ديگر رفتني هستم، ما كه رفتيم، شما جاي ما را پر كنيد.»
دلم لرزید و دقیقا همانطور كه مي گفت او رفت و پس از يازده سال پيكر مهتاب گونه اش را به خاك سپرديم.