چهارشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۸:۰۳
نوید شاهد- عبدالرحیم سعیدی راد دوست شهید "عبدالرحمان موسايي قلعه عبدالشاهي" در دفتر خاطرات خود می نویسد:« عملیات تمام شده بود و ما کوله پشتی های بچه های شهید را به واحد تعاون گردان عمار تحویل می دادیم که متوجه شدم در یکی از کوله پشتی ها باز است وقتی داخل آن را نگاه کردم چند قوطی خالی واکس یک فرچه و یک پارچه سیاه واکسی در آن بود صاحب کوله پشتی همانی بود که مدت ها به دنبالش بودم...» متن کامل خاطره این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید عبدالرحمان موسايي قلعه عبدالشاهي، در 1349  روستاي قلعه عبدالشاه از توابع شهرستان دزفول به دنيا آمد. پدرش عيسي، كارگری میکرد و مادرش سعده نام داشت. دانش آموز اول متوسطه در رشته اقتصاد بود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. ششم اسفند 1365 ، با سمت آرپي جي زن در شلمچه بر اثر اصابت تركش به شكم و كمر، شهيد شد. پيكر او در امامزاده اسحاق ابراهيم شهرستان زادگاهش به خاك سپرده شد.

متن خاطره:

کلافه شده بودم از اینکه نتوانستم او را بیابم. این کار هر شبش بود. برای دیگران عادی شده بود اما من دست بردار نبودم. مثل توسل به ضریحی که نذری را اجابت کرده باشد چسبیده بودم به این کار.

من با تمام کنجکاوی هایم نتوانسته بوم ردی از او بیابم حتی چندین بار به کمین نشسته بودم و خود را تا پاسی از شب به خواب زده بودم تا بتوانم از زیر پتو او را که هر شب می آمد و پوتین هایمان را واکس می زد و منظم در چادر می چید شناسایی کنم اما او زرنگ تر از من بود و نمی خواست که هیچ چشم نامحرمی ثواب هایش را ببیند.

بالاخره او مرا نیز خسته کرد اما دعا کردم که خداوند اجر این ثواب را چند برابر به او عطا کند.

عملیات تمام شده بود و ما کوله پشتی های بچه های شهید را به واحد تعاون گردان عمار تحویل می دادیم که متوجه شدم در یکی از کوله پشتی ها باز است وقتی داخل آن را نگاه کردم چند قوطی خالی واکس یک فرچه و یک پارچه سیاه واکسی در آن بود صاحب کوله پشتی همانی بود که مدت ها به دنبالش بودم.

وقتی با کنجکاوی توام با نگرانی روی آن را خواندم نوشته بود عبدالرحمن موسایی اعزامی از دزفول. او همین چند ساعت پیش بود که در کربلای شلمچه به ضریح خداوند راه یافت.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده