سه‌شنبه, ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۲۲
نوید شاهد-«به خوبی بخاطر دارم بعد از شهادت اسماعیل پسر بچه‌ای می‌آمد خانه پدری اسماعیل و قرآن می‌خواند. همیشه در صحبتهایش می گفت: «اسماعیل پدرم بود.» بعدها معلوم شد او بچه یتیمی بود که اسماعیل بخشی از درآمدش را صرف خانواده آنها می‌کرد...» در ادامه خاطره‌ای از دوست شهید «اسماعیل لجم اورک» را بخوانید

به گزارش به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید اسماعیل لجم اورک بيست وهفتم شهريور 1337 ،درروستاي رمه چر از توابع شهرستان ايذه به دنيا آمد. پدرشفرهاد،كشاورزبود و مادرش طلعت نام داشت.  تا پايان دوره ابتدايي درس خواند. به عنوان پاسدار درجبهه حضور يافت. سوم اسفند 1362،  درجزيره مجنون عراق بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد.  اثري از پيكرش به دست نيامد. مزار ياد بود او در روضه الزهراي شهرستان زادگاهش قراردارد.

متن خاطره:

نگاه اسماعیل لجم اورک به زندگی با نگاهی که انسان این روزگاری باید به دنیا داشته باشد بسیار همخوانی دارد. فردی که با جسارت امر به معروف و نهی از منکر می‌کند. نان بازوی خودش را می‌خورد و رانت خوار و ویژه خوار نیست. از جان و مال خودش دستگیری از ضعیفان و نیازمندان می‌کند و برای حفظ آبروی آنها شخصا و بی خبر وارد عمل می‌شود. شهیدی که شجاع است و تا آنجا مخلصا لله می‌شود که در گرمای تابستان سخت کار می‌کند تا گوشت‌هایی که از دوره طاغوت به تنش چسبیده آب شود.

زندگی شهید اسماعیل در بردارنده ابعادی جز سجاده نشینی و زهد و عبادت و جنگ و جهاد است. او به جد به محرومیت زدایی اشتغال داشته و در این راه کوشید. به خوبی بخاطر دارم بعد از شهادت اسماعیل پسر بچه‌ای می‌آمد خانه پدری اسماعیل و قرآن می‌خواند.

همیشه در صحبتهایش می گفت: «اسماعیل پدرم بود.»

بعدها معلوم شد او بچه یتیمی بود که اسماعیل بخشی از درآمدش را صرف خانواده آنها می‌کرد.

قبل از شهادتش یک روز اسماعیل آمده بود خانه ما. بعد از این که مدتی با هم نشستیم، رفت داخل حیاط که دست و صورتش را بشوید. در آینه که نگاه کرد از من پرسید: «تا حالا برایت پیش آمده است که وقتی به آینه نگاه می‌کنی شیطان را ببینی؟»

با تعجب نگاهش کردم و گفتم: «نه»

بسیار جدی به صورتم نگاهی کرد و ادامه داد: «من گاهی زیر هر تار مویم یک شیطان می‌بینم! همین محاسن هم گاهی انسان را مغرور می‌کند و فریب می‌دهد. همین محاسن می‌تواند یک آدم مذهبی را دچار غرور کند. فکر کند که من نسبت به دیگران بهترم.»

اسماعیل عادت داشت خودش را در موقعیت چنین سوال و جواب‌هایی قرار بدهد. من هنوز وقتی در اینه نگاه میکنم به حرفهای اسماعیل فکر می کنم و مراقب هستم شیطان بر من غلبه نکند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده