چهارشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۴۴
نوید شاهد- غلامرضا پیامنی دوست و همرزم شهید"بهروز بیات زاده"خاطره ای را از ایشان نقل می کند که بیانگر شوخ طبعی این شهید بزرگوار به است. نوید شاهد خوزستان شما را به مطالعه بخشی از خاطرات دعوت می‌کند.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید بهروز بیات زاده هفدهم آذر 1340، در شهرستان اهواز به دنيا آمد. پدرش غلامعلي، در شركت نفت كار میکرد و مادرش عفت نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. از سوي بسيج در جبهه حضور يافت. سي و یکم شهريور 1362، در پاسگاه زيد عراق بر اثر اصابت تركش به سر، شهيد شد. مزار او در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.

خاطره ای از غلامرضا پیامنی دوست و همرزم شهید:

دوستی من و بهروز برمی گشت به سال اول جنگ که آنها به عنوان جنگ زده به دورود آمده بودند و با هم هم‌کلاس شده بودیم.

یک نوجوان خونگرم اهوازی بود که خیلی زود با همه جوش می‌خورد البته بیشتر از همه با من.

 چه ماه های خوبی با هم داشتیم اما خیلی زود به همراه خانواده به اهواز بازگشت و از آن به بعد من با نامه با وی ارتباط داشتم.

سال ۱۳۶۲ و من خدمت سربازی را در اهواز آغاز کردم سعادتی شد تا باز هم با او باشم.

یک روز به شوخی گفتم: «بهروز من خیلی دوستت دارم و خواهش می‌کنم یک یادگاری مثلا انگشتر را به من بده تا با دیدن آنها بیاد تو باشم.»

بهروز سرحال و قبراق جواب داد: «وقتی به انگشت هایت نگاه کردی و دیدی انگشترم را در دست نداری یا چفیه ام را به گردان نداری به یاد من بیفت.»

آن روز خیلی باهم خوش بودیم ولی آخرین دیدار ما بود بی آنکه خود بدانیم.

ماه‌ها از آن دیدار گذشت یک شب در عالم رویا دیدم که بهروز آمد پیشانی ام را بوسید و چفیه شخصی اش را به گردنم انداخت.

_ ماموریت این چه حرفیه برای من تمام شده است هدیه به تو.

هر چه گفتم که بابا شوخی کردم تو در قلب من جای داری نپذیرفت.

_ این چفیه را به تو می‌دهم که نشان من است و بعدها پرچم ما خواهد شد.

فردای همان روز خبر شهادتش را شنیدم و همه چیز را دریافتم و در غم و اندوه فرو رفتم.

چند روزی از مراسم تشییع گذشته بود که فردی به پادگان آمد و به من مراجعه کرد و یک پاکت در دست داشت که به من داد و گفت: «بهروز یک روز قبل از شهادت از هنگامی که برای مرخصی به اهواز می آمدم این پاکت را به من داد و گفت که آن را به شما بدهم.»

از او تشکر کردم و رفت روی پاکت نام و نشانی من و این جمله نوشته شده بود هدیه از طرف بهروز بیات زاده است.

پاکت را که باز کردم دیدم چفیه و انگشترش را در آن گذاشته است.

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده