خاطره/ عزیز صالحین
به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید احمد جوکار بيست و هشتم آذر 1342، در روستاي قنبري از توابع شهرستان بهبهان به دنيا آمد. پدرش خداخواست، كشاورزی میکرد و مادرش مخمل نام داشت .دانش آموز چهارم متوسطه در رشته تجربي بود .به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيست و نهم تير1361، در كوشك بر اثر اصابت تركش به قلب، شهيد شد. پ كير او را در زادگاهش به خاك سپردند.
متن خاطره:
احمد عزیز و دردانه خانواده بود و همه با تمام وجود به او عشق می ورزیدند. آنقدر همه اعضای خانواده به او وابسته بودند که حتی یک ساعت طاقت دوریش را نداشتند. ما دوستانش هم بخوبی این موضوع را درک کرده بودیم و کمتر کسی تصور می کرد که احمد به جبهه اعزام شود.
رمضان سال 1361 بود که زنگ خانه به صدا در آمد در را که باز کردم دیدم ((احمدجوکار))است با چهره ای بشاش از خوشحالی در پوست نمی گنجید. پرسیدم:«چی شده؟چه خبر؟ چقدر خوشحال به نظر می رسی»
با خوشحالی خندید و گفت:«امروز برای آموزش ویژه رفتم در بسیج ثبت نام کردم»
با کمال تعجب پرسیدم:«رضایت پدر و مادرتان چی؟!»
گل خنده بر لبانش نقش بست و جواد داد:«نمی دانم چطور شد که بدون چانه زدن رضایت دادند.»
خلاصه با هم به آموزشی رفتیم و پس از گذراندن آموزش ویژه به جبهه اعزام شدیم .شب اول که وارد جبهه شدیم.دعای توسل برقرار بود احمد دعا را با سوز خاصی زمزمه و راز و نیاز و گریه می کرد دعا که تمام شد به سراغش رفتم و پرسیدم:«احمد چرا این قدر گریه می کنی؟»
جواد داد:«می خواهم خداوند متعال از من راضی شود.»
او را از بچگی می شناختم همیشه با هم دوست و رفیق بودیم و همیشه با او درد و دل می کردم ،تلاش هایش را برای ورود به جبهه های نبرد را می دیدم و می دانستم که برای آنجا سر از پا نمی شناخت.
احمد جوانی آرام و نجیب بود و همیشه لبخند بر لب داشت آن شب او جواز شهادت را از سید و سالار شهیدان گرفت اشکهای آن شب، دعای توسل درآن شب او را از زمین و آن سرزمین گرفت.
فردای شبی که به جبهه اعزام شدیم دشمن اقدام به پاتک نمود و احمد در همان شب عزیز تمام صالحان در دنیا و آخرت شده در زمره شهدای ایران زمین قرار گرفت او تجارتی نمود که زوال نایافتنی است.