خاطره/شیمیایی
به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید مصطفی رکابی دوم بهمن 1344 ،
در شهرستان دزفول چشم به جهان گشود. پدرش خدارحم، در شركت كار ميك رد و مادرش طوبا
نام داشت. دان شآموز اول متوسطه در رشته انساني بود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت.
دهم ارديبهشت 1361، در دارخوين بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. مزار وي در بهشت
علي زادگاهش واقع است.
متن خاطره:
مصطفی
رکابی از بچههای خوزستان بود. اما اغلب اوقات
خودش را در اهواز سپری میکرد. اکثر بچههای تخریب مثل آقای علیپور و شهید طاهر و
شهید شبرنگ؛ که (اولینهای تخریب هم بودند) اهل اسلامآباد بودند.
بچههای ستاد
جنگهای نامنظم شهید چمران نیز بودند. من هم ساکن این منطقه بودم و مصطفی هم با ما
انس گرفته بود و در یک محله با هم دوست شده بودیم.
این آشنایی باعث شد در کنار ایشان وارد واحد تخریب
قرارگاه کربلا شوم. البته پیش از آن من در لشکر 42 قدر با مصطفی آشنا شده بودم. انرژی
تمام نشدنی مصطفی در کار و فعالیتهایش مثال زدنی بود. هم فرمانده بود و هم نیروی رزمی.
بیشتر کارهای سخت اجرایی را خودش برعهده میگرفت. پای ثابت عملیاتها بود. اگر احساس
میکرد انجام مأموریتی ممکن است برای نیروها ایجاد خطر کند، خودش مأموریت را برعهده
میگرفت. در تخریب اولین اشتباه مساوی با آخرین اشتباه بود.
انسان شوخطبع
و بسیار مبادی آدابی بود. بعد از عملیات کربلای 4 ما در ضلع شرقی خرمشهر مستقر بودیم.
برای انجام کاری باید همراه مصطفی به آبادان میرفتیم. راه که افتادیم گفت:
شیشهها رو
ببر بالا.
گفتم: چی شده؟
گفت: شیمیایی
زدند.
من بویی احساس
نمیکردم اما اطاعت کردم. به آبادان که رسیدم، احساس خفگی میکردیم.
گفتم: برویم بیمارستان طالقانی شاید دارویی داشته
باشد.
گفت:« نمیخواهد
فوقش رشدمون بهتر میشه!»
تعبیرش این
بود که چون کود شیمیایی سرعت رشد را افزایش میدهد این بمب شیمیایی هم ما را رشد میدهد.
البته بعد متوجه شدم اشتباه از من بوده که هواکشهای لندکروز را باز گذشته بودم.