چهارشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۴۲
نوید شاهد - همرزم شهید "مجید بهادری" خاطره ای را از ایشان نقل می کند که بیانگر چگونگی لحظه شهادتش است. نوید شاهد خوزستان شما را به مطالعه بخشی از خاطرات دعوت می‌کند.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید مجید بهادری بيست و نهم شهريور 1342، در شهرستان بهبهان ديده به جهان گشود. پدرش شكرالله، كارگر ساختماني بود و مادرش گل بس نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته تجربي درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و هفتم دي 1365، با سمت جانشين فرمانده گروهان در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. پیکر او را در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپردند.

متن خاطره:

جنگ و پیکار در راه خدا را بهترین و نزدیک ترین راه رسیدن به مقام والای شهادت می دانست و وجودش  سرا پا اخلاص بود مجید همیشه خندان بود در تمامی  اوقاتی  که با او بودم حتی یکبار احساس خستگی در او دیده نمی شد. در آستانه عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه وی فرمانده گروهان بود و پروانه وار گرداگرد نیروهایش می چرخید روزی او را در محوطه گردان دیدم  لباسهایش به سفیدی می زد پرسیدم:«مگر لباس نو نداری که این لباس های رنگ و رو رفته را عوض کنی؟»

با زیرکی دستم را گرفت و به چادرش برد صندوقچه ای را باز کرد که بوی عطر در  فضا پیچید دستش را در صندوق برد و یکدست لباس نو عطرزده و اتو کشیده را نشانم داد و گفت:«لباس دارم ولی آن را نگه داشتم که در شب عملیات بپوشم تا اگر خداوند شهادت را نصیبم کرد با این لباس  شهید شود و همین لباس گفتم باشد.»

زمان  شروع عملیات  بود بچه ها عاشقانه همدیگر را در آغوش میگرفتند و می بوسیدند و خداحافظی می کردند احساس کردم بوی عطری به مشامم می خورد به عقب برگشتم:«مجید  را دیدم لباس هایش نو و اتو کشیده بود بوی عطرش همه جا را پر کرد.»

از ته دل خندیدم و به او گفتم:«مگر می خواهی شهید شوی  که اینها را پوشیدی!»

و او  نگاهی عمیق به من انداخت لبخندی زد و گفت:«اگر لایق باشم.»

موعد عملیات فرا رسید و مجید در شب اول عملیات به خط دشمن زد مدتی گذشت و فریاد یا حسین بلند شد و کسی که فریاد می زد  مجید بهادری شهید شد لحظاتی میخکوب شدم و بعد آهسته گفتم:«مجید جان شهادتت مبارک دیدی که لایق بودی»

و او به دیدار مولا حسین بن علی (ع) شتافت و همان لباس های سبز معطر نیز کفنش شد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده