گفتگو با همرزم شهید چمران؛
نوید شاهد - سی‌ویکم خرداد، سالروز گرامیداشت شهید چمران است. شهیدی که از خود قهرمانی‏‌های زیادی به یادگار گذاشت. او در جبهه‌های نبرد، تمام فكر خود را به كار بست تا دشمن را به زانو درآورد، با خون خود سرزمین جبهه را رنگین كرد و بر دل تاریخ نوشت كه ایرانی و مسلمان هرگز در برابر ظلم سر تعظیم فرود نمی آورد. خون او با خاک خوزستان درهم آميخت و نقشي زيبا از شجاعت را در خاک این استان کاشت.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید دكتر مصطفی چمران در سال 1311 هجری شمسی در تهران متولد شد و پس از سال‌ها مبارزه برای اعتلای اسلام و تشیع، در 31 خرداد 1360 در جبهه دهلاویه خوزستان با تركش خمپاره به شهادت رسید.

سردار پاسدار "محمدامین پوررکنی" مسئول راویان دفاع مقدس خوزستان، پاسدار و رزمنده هشت سال جنگ تحمیلی است. تحصیلاتش کارشناسی ارشد مدیریت می‌باشد و هم اکنون به عنوان راوی هشت سال دفاع مقدس استان و پژوهشگر و نویسنده دفاع مقدس درحال فعالیت است. وی پانزده کتاب در این زمینه نوشته است که می توان از کتابهای ایشان  «مرگ سرخ حامد»، «دشت آزادگان در دفاع مقدس»، «آبادان در دفاع مقدس»، «عملیاتهای محدود و اثر آن در دفاع مقدس» را نام برد. ایشان از همرزمان شهید چمران بوده و روزهای سخت جنگ را همواره در کنار ایشان تجربه کرده است. سایت نوید شاهد در  سالروز شهادت شهید چمران به گفتگویی با این همرزم گرامی این شهید نشست.

نوید شاهد خوزستان: از دیدار اول خود با شهید چمران و خصوصیات ایشان برایمان بگویید.


محمدامین پوررکنی: سال 1359 اولین حضورم در جبهه سوسنگرد بود. از روزهای اول، توفیق حضور در کنار مردان بزرگ در هشت سال دفاع مقدس را پیدا کردم و با منش، رفتار و فرماندهی شهید چمران آشنا شدم. حضور او همواره آرامش بخش دلها بود و اطمینان خاصی به همه می‌داد. او روح لطیف و عجیبی داشت. در عین جنگ، کنار همرزمان الگوی محبت بود و آدم فکر نمیکرد کنار مردی قرار گرفته که در جبهه‌های لبنان آوازه بلندی دارد. او مردی عارف بود و امام در وصف ایشان فرمود؛ «سعی کنید مانند چمران زندگی کنید و مثل چمران بمیرید». چمران مردی بود که در تمـامي صـحنه‌هـا مـرد عمـل به دور از غوغـا و هياهوي سياسي بود. او با شروع جنگ تحميلي عليه ايران با اجازه حضرت امام (ره)، همه مناصب و موقعيت‌ها را پشت سر گذاشت و خالصانه و بي ريـا بـه جبهـه شتافت و تجارب رزمي خود را كه در لبنان و فلسطين كسب كرده بود، به كـار مـي بست.

نوید شاهد خوزستان: از الگوهای رفتاری شهید چمران چه چیزهایی به یاد دارید.

محمدامین پوررکنی: او در بيشتر جبهه‌های جنوب حضور مي‌يافت و با ورود چمران به ميدان نبرد، تحولي در جبهـه‌هـا رخ مـي‌نماياند. نيروهـاي چمران كه از مردم عادي و زجركشيده انقلاب بودند، با عشق و ايثار و فداكاري‌، آسايش و آرامش را از نيروهاي عراقي مي‌ستاندند. شهيد چمران به همراه آيت اﷲ خامنه‌اي نماينده حضرت امـام(ره)، سـتاد جنگ‌هـای نـامنظم را بوجـود آوردنـد که حاصـل تـلاش سازماندهي نيروهاي مردمي بود.

نوید شاهد خوزستان: خصوصیات اخلاقی و نگرش ایشان نسبت به جنگ چگونه بود؟

محمدامین پوررکنی: در یک کلام باید بگویم شهید چمران از اصحاب عاشورایی بود. او روح بزرگ و لطیفی داشت و همواره نگران انسانیت بود. به یاد دارم یک روز در جاده در اوج درگیری و سختی، خودرویی که بر آن سوار بود با یک پرنده برخورد می‌کند، نگه می‌دارد و به سراغ آن می‌رود و پرنده را با لطافت خاصی مورد مهر خود قرار می‌دهد و زخم روی بال شکسته‌اش را التیام می‌بخشد، چمران در گفته‌ها و نوشته‌هایش همواره با خداوند متعال راز و نیاز می‌کرد. او در نيمه‌هاي شب تاسوعاي حسيني در جبهه طراح، قبل از زخمي شدن چنـين با خداي خود درد دل كرد و بر كاغذ نوشت: «من بازيافته‌ام من رفته بودم، من متعلق به خدايم، من ديگر وجـود نـدارم، ديگر به روی كسي عصباني نخواهم شد، ديگر به نام خود و براي خود قـدمي برنخـواهم داشت، ديگر هوا و هوس در دل نخواهم پرورد، آرزوها را فراموش خواهم كرد، دنيا را سـه طلاقه خواهم نمود. همه دردها و شكنجه‌ها و زخم زبان‌ها را خواهم پذيرفت. اي خداي بزرگ دست از جهان شسته ام و براي ملاقات تو به كربلاي خوزستان آمده‌ام.»

نوید شاهد خوزستان: در دهلاویه چه اتفاقاتی افتاد؟

محمدامین پوررکنی: دهلاويه روستايي در غرب سوسنگرد است كه در جريان هجوم دشمن خط مقدم رزمندگان ستاد جنگهاي نامنظم و محل شهادت شهيد چمران شد. مدافعان دهلاويه 10 روز سرسختانه در برابر دشمن مقاومت كردند تا اينكه در تاريخ 24 آبان 1359 دشمن با اشغال دهلاويه، خود را به سوسنگرد رسانيد.     

تعدادي از رزمندگان جنگهاي نامنظم در جريان شناسايي از مواضع دشمن جنوب کرخه متوجه شدند كه نيروهاي بعثي در مواضع شرق دهلاويه مستقر شده‌اند، تصميم گرفته شد تا با يک عمليات تهاجمي اين يگان دشمن را نابود و دهلاويه را آزاد نمايند.

در تاريكي شب با قايق از شمال رودخانه كرخه به جنوب آن نيروهاي خودي عبور كردند و براي آزاد سازي روستاي دهلاويه، عملياتي در ساعت چهارونیم بامداد روز  26 خرداد 1360 با تلاش يك گردان از نيروهاي سپاه پاسداران و ستاد جنگهاي نامنظم آغاز کردند تا روستاي دهلاويه را آزاد نمايند و دشمن را تا یک کیلومتر عقب برانند .

نیروهای بعثی که بر اثر قدرت تهاجم رزمندگان اسلام ناچار به عقب نشینی شده بودند، در ساعت 9 صبح همان روز، دشمن پاتك كرد و منطقه را زير آتش شديد قرار داد. دشمن که با مقاومت نیروهای پرتوان اسلام مواجه شد و پاتک آنان خنثی شد. بعدازظهر نیز بار دیگر با 22 دستگاه تانک و یک گردان پیاده و پشتیبانی، آتش توپخانه فشار خود را متمرکز کرد و توانست رزمندگان اسلام را از منطقه آزاد شده تا 300 متری شرق دهلاویه عقب براند. و در تاریخ 30 خردادماه رزمندگان در یک تلاش دوباره به روستای دهلاویه شبیخون زدند که علاوه بر وارد آوردن تلفات به نیروهای بعثی 6 تانک را منهدم و دو انبار مهمات را به آتش کشیدند.

در يكي از حملات سخت زرهي در 31 خرداد 1360، سروان رستمي فرمانده شجاع دهلاويه به شهادت رسيد و در پي خبر شهادت رستمي دكتر چمران، مقدم پور يكي ديگر از فرماندهان را براي فرماندهي دهلاويه برگزيد.

شهید چمران در حالی که عازم دهلاویه بود نوشت: «خدايا دردمندم، روحم از شدت درد مي‌سوزد و قلـبم مـي‌‎جوشـد، احساسـم شـعله مـي‌كشد و بند و بند وجودم از شدت درد صيحه مـي‌زنـد، خـدايا تـو مـرا اشـك كـردي كـه همچون باران بر نمكزار انسان ببارم، تو مرا فرياد كردي كه همچون رعد در ميان طوفـان حوادث ببرم، تو مرا غم و درد كردي تا همنشين محرومين و دل شكستگان باشم، تـو مـرا عشق كردي تا در قلب‌هاي عشاق بسوزم، تو مرا برق كردي تا در آسمان ظلمت زده بتازم و سياهي اين شب ظلماني را بدرم، خدايا تاروپود وجودم را با غم و درد سرشتي تا مـرا بـه آتش عشق سوختي، در كوره غم گداختي، در طوفان حوادث ساختي و پرداختي و در كوير فقر و حرمان و تنهايي سوزاندي. خـدايا دل غـم زده و دردمنـدم آرزوي آزادي مـي‌كنـد. روح پژمرده‌ام خواهش پرواز دارد تا از اين غربتكده سياه رداي خود را به وادي عـدم بكشاند و از بار هستي برهد و در عالم نيستي فقط با خداي خود به وحدت برسد.»

در حـالي كـه در مسـير چنـين مـي‌نوشـت: «اي حيات با تو وداع مي كنم با همه زيبايي هايت، با همه كوهها و آسمانها و درياها و صحراها، با همه وجود وداع مي كنم، با قلبي سوزان و غم آلود به سـوي خـداي خـود مـي روم و از همه چيز چشم مي‌پوشم. اي پاهاي من مي‌دانم شما چابكيد، مي‌دانم كه در همـه مسـابقه ها گوي سبقت را از رقيبان ربوده‌ايد، ميدانم فداكاريد، مي‌دانم كه به فرمان من مشـتاقانه به سوي شهادت صاعقه‌وار به حركت در مي‌آييد اما من آرزويي بزرگتـر دارم، مـن مـيخواهم به بلندي طبع بلندم به حركت درآيید، به قدرت اراده آهنينم محكم باشيد، به سرعت تصميمات و طرح‌هايم سريع باشيد، اين پيكر كوچك ولي سنگين از آرزوها و نقشـه‌هـا و اميدها و مسئوليت‌ها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانيد.»

«در اين لحظات آخر عمر آبروي مرا حفظ كنيد. من چند لحظـه بعـد بـه شـما آرامـش مـيدهم. آرامش ابدي، ديگر شـما را زحمـت نخـواهم داد. ديگـر شـب و روز شـما را اسـتثمار نخواهم كرد. ديگر فشار عالم و شكنجه روزگار را بر شما تحميـل نخـواهم كـرد. ديگـر بـه شما بي‌خـوابي نخـواهم داد و شـما ديگـر فريـاد نخواهيـد كـرد. از درد و شـكنجه ضـجه نخواهيد كرد از بي غذايي‌، گرما و سرما شكوه نخواهيد كرد. آرام و آسوده و براي هميشه در بستر نرم خاك آسوده خواهيد بود. اما اين لحظات حساس، لحظات وداع با زندگي و عالم، لحظات لقاي پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ بايد زيبا باشد.»

روح بلند چمران در این لحظات می رساند که از شهادت خودش با خبر بود. وقتی به دهلاویه آمد تک تک ما را بوسید و حلالیت طلبید و خداحافظی کرد و خواست که از سنگر بیرون نرویم. ولی نگفت چرا در کنار یکی از رزمندگان که او را به فرماندهی دهلاویه انتخاب کرده بود به نزدیکترین نقطه به دشمن رفت و ناگهان دشمن خط ما را زیر آتش سنگین و گلوله باران خمپاره قرار داد که در این لحظات ترکش به سر و صورت دکتر اصابت کرد و او را غرق در خون کرد. دست و پای خودمان را گم کرده بودیم، آخر مصطفی عَلَم آرامش ما بود که به زمین افتاده بود، به هر حال او را سوار آمبولانس کردیم و راهی بیمارستان سوسنگرد، ولی بعدا متوجه شدیم که در راه بیمارستان ایشان به شهادت رسیده‌اند.

نوید شاهد خوزستان: پیامتان به جوانان را برایمان بگویید.

محمدامین پوررکنی:
سعی کنیم مانند شهید چمران به دور از هیاهوهای زندگی، دنبال ادای تکلیف باشیم که چمران اینگونه وزیر، وکیل و نخبه علمی بود ولی همه را فدای دین کرد و در راه دین به کار گرفت. هیچگاه به مقام خود مغرور نشد در راه دین و مکتب اسلام، خود را ندید برای همین بزرگ شد. در جنوب لبنان در کنار یتیمان لبنان، و در جنوب خوزستان در کنار مردم ایستاد و همیشه حرف دین و حق را زد و بزرگ شد.

نوید شاهد خوزستان: از وصیت‌های شهید چمران چه به یاد دارید؟

محمدامین پوررکنی:
شهید چمران می‌گفت: «از اينكه به لبنان آمدم و پنج يا شش سال با مشكلاتي سخت دست بـه گريبـان بـوده ام، متاسـف نيستم. از اين كه آمريكا را ترک گفتم، از ايـن كـه دنيـاي لـذات و راحـت طلبـي را پشـت سـرگذاشتم، از اين كه دنياي علم را فراموش كردم، از اينكه از همه زيبايي ها و خاطرات، زن عزيز و فرزندان دلبندم را گذشته‌ام، متاسف نيستم.... از آن دنياي مادي و راحت طلبي گذشـتم و بـه دنياي درد، محروميت، رنج، شكست، اتهام، فقر و تنهايي قدم گذاشتم، با محروميت همنشين شدم، بـا دردمنـدان و شكسـته دلان هـم آواز گشـتم، از دنيـاي سـرمايه داران و سـتمگران گذشتم و به عالم محرومين و مظلومين وارد شدم، با تمام اين احوال متاسف نيستم.... وصيت مي‌كنم به كسي كه او را بيش از حد دوست دارم! به معبود من! به معشوق من! بـه امـام موسي صدر! كسي كه او را مظهر علي (ع) مي‌دانم! او را وارث حسين(ع) مي خوانم!  .... »

«كسي كه وصيت مي‌كند، آدم ساده‌اي نيست. بزرگترين مقامات علمي را گذرانده، سـردي و گرمي روزگار را چشيده، از زيباترين و شديدترين عشق‌ها برخوردار شـده، از درخـت لـذات زندگي ميوه چيده، از هر چه زيبا و دوست داشتني اسـت برخـوردار شـده و در اوج كمـال و دارايي، همه چيز خود را رها و به خاطر هدفي مقدس، زندگي دردآلود و اشكبار و شـهادت را قبول كرده است .... »

«من سرباز خاكي هستم كه به فرمان امام، به اين سمت گماشـته شـده‌ام تا وحدت فرماندهي و سربازي را عملا نشان بدهم.»

گفتگو از مریم شیرعلی
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده