من از دنیا دل کنده ام
به
گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید حاج حمید مختاربند در سال 1335 در خانواده ای متدین و معتمد شهر شوشتر به دنیا آمد. به اقتضای
شغل پدر خانواده به روستا مهاجرت کردند وی تا پایان دوره ابتدایی در مسجد سلیمان بود
و مجدد با خانواده به شوشتر بازگشت. ایشان اولین فرزند بودند، به همین خاطر از کودکی
و سنین بسیار کم تابستانها کار میکرد تا کمک خرج خانواده باشد و هیچگاه فکر جمع
کردن پول و اموال نبود و دستمزدش را مستقیم در اختیار خانواده قرار میداد. کارگری
میکرد، حتی مدتی گاری داشت و در بازار اجناس مردم را جابهجا میکرد. بدنی ورزیده
و روحیهای محکم و کاری داشت و به سادگی خسته نمیشد .
دوران
تحصیل
اوایل
دهه 50، تحصیلات دبیرستان ایشان با زمزمههای انقلاب گره خورد. بسیار علاقه مند
بود به دیگران کمک کند و با شرکت در برنامههای امدادرسانی و کمک به محرومان و مستضعفان
با مفاهیم عمیق انقلاب آشنا شد. دوران انقلاب در شوشتر با دوستان خود هسته انقلابی
تشکیل دادند و در آن شرایط خفقان اعلامیه جابهجا میکرد. کتابهای شهید مطهری را توزیع
و شعارنویسی میکرد. جلسات مهمی برای آموزش قرآن و مفاهیم دینی و انقلابی دایر نمود.
پیروزی
انقلاب اسلامی
بعد از
پیروزی انقلاب، حاج حمید از اولین کسانی بود که لباس مقدس سپاه را برتن کرد و به فاصله
کوتاهی غائله کردستان پیش آمد که ایشان به سرعت لباس رزم پوشید و به آنجا رفت. پس از
بازگشت از کردستان با چند تن از دوستان نزدیکش بسیج شوشتر را تشکیل و نیروهای مخلص
بسیاری را جذب کرد. بعد از تشکیل بسیج شوشتر به تیپ امام حسن(ع) رفت و فرمانده عملیات
و سپس فرمانده محور شد و بعد از آن هم به عنوان فرمانده سپاه شوش منصوب شد.
دوره های مدیریتی حاج حمید
اقدامات
ارزندهای که در سپاه شوش داشت بهعنوان جانشین فرمانده سپاه شوشتر معرفی شد، بعد از
آن به قرارگاه کربلا رفت. مدیریت ستاد تیپ 51 حضرت حجت، مسئولیت بعدی ایشان بود و پس
از آن در بازرسی لشکر هفت، ولی عصر(عج) منتقل و سپس مسئول آماد لشکر هفت ولی عصر(عج)
شد. در نهایت به دلیل دقت و شناخت معارف و احکام دینی و قدرت و تخصص او در امور مالی
به عنوان مدیر شعب بانک انصار خوزستان و پس از 5 سال تلاش پیگیرانه به عنوان مدیر
شعب بانک انصار قم انتخاب شد.
ازدواج
وی در
سال 1360 تصمیم به ازدواج گرفت با دختر مذهبی و متدین بواسطه یکی از دوستان آشنا
شد به گفته همسر ایشان حاج حمید پاسدار انقلاب بود و در همان ابتدای صحبت هایشان
هم میگفتند: ما در شرایط جنگ هستیم و ممکن است هر اتفاقی برایم بیفتد و در واقع همهچیز
را برای من روشن کردند. ازدواج و مراسم ما به شكلي كاملاً سنتي برگزار شد. وی
دارای چها فرزند ، 2 دختر و 2 پسر می باشد.
ویژگیهای بارز حاج حمید
اطاعت
ایشان از ولایت فقیه خیلی بارز بود. بسیار علاقمند به امام خمینی(ره) و بعد از ایشان
به رهبر معظم انقلاب بودند و میگفت: «من بهقدری به ایشان ایمان دارم که اگر به من
بگوید برو درون آتش، میروم» و فکر میکنم با رفتن در آتش جنگ سوریه این را ثابت کرد.
بسیار مقید به مسجد رفتن و شرکت در نماز جماعت بودند؛ خستگی و مشغله و گرما هیچکدام
مانعی برای این کار نبود.به محض اینکه وقت اذان میشد دست از کار میکشید و راهی مسجد
میشد و فکر میکنم توفیق مسجد رفتن زمینهساز توفیقاتی دیگر برای حاجی شد بسيار خودساخته
بود. از ابتدا هم سختكوش بار آمده بود اگر بيكار ميماند، مريض ميشد. دائم فعاليت
ميكرد نمازهایشان به ویژه نماز شبهایشان خاضعانه و عاشقانه بود؛ تقریبا نمیشود
گفت هیچ قنوت ایشان بدون گریه و طلب شهادت سپری میشد
من از دنیا دل کنده ام
وی عاشق شهادت بود و به گفته همسر ایشان: مرداد سال93 آغاز یک تصمیم بزرگ برای ایشان بود؛ یکی از فرماندهان دفاع مقدس که عازم سوریه بود از ایشان پرسیده بود که اگر نیرو خواستیم، هستی؟ و ایشان هم پاسخ مثبت داده بود؛ این اواخر که با او صحبت میکردم میگفت: «من از دنیا دل کندهام» و تا کسی همه وابستگیها و دلبستگیهایش را رها نکند شهید نمیشود. محال است كه من خودم بر گردم و اسم برگشت را نياوريد. امكان ندارد كه من با پاي خودم بيايم، من را ميآورند.
شهادت