از کرخه تا کربلا
به گزارش نوید شاهد خوزستان، جانمحمد علیپور در یکم دی ماه سال 1344در شهر اندیمشک در خانواده ای متدین و مذهبی چشم به جهان گشود.نام مادرش خاور و نام پدرش پیرعلی بود و پدرش دامدار و کشاورز بودند ایشان فرزند پنجم خانواده بودند و سه خواهر و دو برادر داشتند .شهید جانمحمد در خانواده ای ساده و بی آلایش پرورش یافت .دوران پرتپش کودکی را با توجه و نگاه پرمهر خانواده سپری کرد و وارد دبستان شهید یساری شهرستان اندیمشک شد و دوره دبیرستان ایشان همراه با روزهای پرتب و تاب انقلاب بود ،تنها 12سال داشت که در صف مبارزین و انقلابیون حضور پیدا کرد.
در
تظاهرات ها حضور دائمی داشت تا اینکه ناقوس جنگ به صدا درآمد .با شروع جنگ جانمحمد
15سال داشت ایشان از طریق بسیج مسجد به صف رزمندگان پیوست و شروع به کارش را در
جبهه پدافند از کرخه آغاز کرد .در همان روزها دوره های تخصصی نظامی را پشت سرگذاشت
و سال بعد در عملیات فتح المبین و والفجر مقدماتی به عنوان خط شکن حاضر شد. بعد از
تمام این مراحل به تهران برای گذراندن دوره های تخصصی تانک اعزام و در این رسته
ماندگار شد.
سپاه پاسداران در آن زمان یگان زرهی نداشت و در
ساختار سپاه به شدت به این مهم نیاز داشتند. ایشان پس از کسب تجارب و طی دوره های
آموزشی مختلف عهده دار تاسیس گردان مکانیزه لشکر 7ولی عصر(عج)در جنوب کشور شدو در عملیات
های مهمی از جمله والفجر 8،کربلای 4،کربلای 5،نصر4......نقش آفرینی های چشمگیری
داشتند.
در طول 8سال جنگ از متخصص ترین و توانمندترین
فرماندهان زرهی در سپاه پاسداران بود،به همین منظور ستاد کل نیروهای مسلح در رسته
زرهی تعدادی از فرماندهان جوان و کارآمد خود را برای دوره های عالی نظامی به شهر
مسکو روسیه فراخواند که سردار علیپور جز اولین نفراتی بودند که برای این دوره عالی
نظامی انتخاب شدند و سرانجام در پایان دوره به عنوان دانشجوی ممتاز با نمره عالی
فارغ التحصیل شدند.
ایشان در 1369/01/12 عقد کردند و ثمره این ازدواج سه فرزند می باشد، در
طول خدمت 34ساله خود در سپاه پاسداران خدمات بسیار ارزنده ای داشتند و نسل ها
تربیت کردند ایشان در رسته زرهی حدود 20جلد کتاب آموزشی تالیف کردند.
پس از بازنشستگی این بار ایشان با محاسنی سفید که پربار از تجربیات گذشته بود راهی کربلا و شام شد در ابتدا بعنوان مستشار ارشد نظامی مسئول آموزش زرهی جبهه مقاومت در سوریه شروع به کار کردند ایشان با توجه به اشرافی که به جغرافیای سوریه داشتند در مناطق مختلفی از جمله دمشق ،حلب حمص،الحاظر،حما،خان طومان،نبل و الزهرا ،تدمر....حضور فعال داشت. سرانجام شهید جانمحمد علیپور در 13مرداد 1396 حوالی تدمرمصادف با شب میلاد امام رضا (ع)به شهادت رسیدند البته پیکرایشان 20روز بعد توسط تروریست های مورد حمایت آمریکا تحویل داده شد و در یکم شهریور مراسم تشیع ایشان در شهر اندیمشک انجام شد.
خاطره آخرین دیدار همسر شهید
همیشه موقع رفتن قرآن بالای سرش می گرفتم و با دعا و صدقه بدرقه اش می کردم این بار گفت حاج خانم نیازی نیست خودم قرآن را بالای سرم می گیرم شما زحمت نکشید هر چه اصرار کردم لبخند میزد و میگفت نیازی نیست موقع رفتن هم اصرار میکرد که خودش به تنهایی به فرودگاه می رود و نیازی نیست آقا محسن و حسین آقا (فرزندان شهید) همراهیش کنند که موفق به راضی کردن آنها نشد ،آن روز را خوب به خاطر دارم 31تیر 96بود برایش دعا کردم زیارت عاشورا خواندم به خدا و حضرت زینب (س)امانتم را سپردم ،فردای آن روز تماس گرفت که احوال ما را جویا شود گفت حاج خانم هنوز ذائر حضرت زینب (س)نشدم و من با لبخند به او گفتم شما 4سال است که ذائر ایشان هستی هر روز تماس برقرار می شد و او همین جمله را تکرار می کرد تا بعد از دو هفته بالاخره ایشان به سوریه رسیدند اینبار او بی قرار بود دلش پرکشیده بود و توان ماندن نداشت آخر 13مرداد 96 روز تولد آقا امام رضا (ع)تماس گرفتند و تبریک گفتند و اینبار من به او گفتم حاجی ذایر حضرت زینب (س)شدید با لبخندی گفت بله الحمدالله خدا قبول کند .ولی گفتند که برای تماس اوضاع بسیار سختی است و کیلومترها آمده است تا بتواند تماس بگیرد فقط خواستم بگویم نگران نباشید همان روز با همه ما تماس برقرار کرد و با کل فامیل و خانواده خداحافظی و حلالیت گرفت .
قسمتی از وصیت نامه
شهید جانمحمد علیپور