مروری کوتاه بر زندگی شهید مدافع حرم سید عبدالکریم اصل غوابش
به گزارش نوید شاهد خوزستان: شهید عبدالکریم اصل غوابش متولد 25 دی
ماه 1348در خانواده ای مذهبی و متدین در شهرستان اهواز
متولد شد .نام پدر حاج حلاوی و نام مادر حیله بود ،او در کودکی پسری آرام و شاداب
بود و همیشه متبسم بود و مورد توجه و مهر مادر بود.
شهید عبدالکریم اصل غوابش دبستان را
مدرسه ابتدایی حلاج پور آغاز کرد او دبستان را با موفقیت سپری کرد و پس از
آن دوران راهنمایی را در مدرسه هجرت آغاز کرد.شهید عبدالکریم اصل غوابش دوران
نوجوانی پرشوری داشت ،او نوجوانی مومن و باخدا بود ایشان بسیار شجاع بود و نماز را اول وقت بجا می آورد به روزه بسیار اهمیت میداد و همیشه قرآن را تلاوت
می کرد ،پس از اینکه دوران راهنمایی را با
موفقیت پشت سرگذاشت به هنرستان فنی شهدا در رشته مکانیک ثبت نام کرد.در این دوران بیش
از بیش در کارهای فرهنگی فعالیت می کرد و در کارهای جهادی و بسیج تلاش می کرد ،وی در
سن 16سالگی به ندای امام خمینی لبیگ گفت و
به جبهه شتافت و در این امر از هیچ کوششی
کوتاهی نکرد و در سال 66از ناحیه پا جانباز شد ،پس از پیروزی انقلاب در سپاه
پاسداران فعالیت داشت و بیشتر از قبل به تلاش و کوشش در زمینه تخصصی رزمی در
سپاه می پرداخت.او توانست در دوره های تخصصی زرهی سپاه شرکت کند و با سخت کوشی و
تلاش موفق به اخد این دوره شد در این راستا شهید همچنان در کارهای بسیج و جهادی در
مساجد ثابت قدم بود علاوه بر این او توانست با رفتار و اخلاق نیکو جوانان بیشتری
را به مسجد جذب کند و در مسجد حضرت علی در منطقه حصیراباد هیئت بزرگ زنجیر زنی را راه اندازی کند ،علاوه
بر این به ساخت دکور و کارهای فیلم و عکس و دست نوشته کوشش میکرد ،او در سال
68ازدواج کرد که ثمره این پیوند دو فرزند است.در
همین راستا او از اخبار جنگ در سوریه
اطلاع کامل داشت و از این موضوع بسیار رنج می برد و برای اعزام به سوریه اعلام حضور کردند او برای مبارزه با دشمن لحظه شماری میکرد و
اولین بار در 19خرداد 1394به سوریه اعزام شد و پس از درگیری های بسیار زیاد
درسوریه در 19/4/94در تدمر سوریه ساعت 3بعدازظهر آسمانی شدند .
خاطره ای از همسر شهید مدافع حرم عبدالکریم اصل غوابش
مدتی بود که یکی از اقوام و نزدیکان در بستر بیماری بودند و تقریبا
تمام فامیل به عیادت ایشان رفته بودند کم و بیش از احوال ایشان با خبر بودیم ولی
هنوز وقت سر زدن به ایشان مقدور نشده بود همه از ما میپرسیدند که به عیادت رفته
ایم و من اظهار تاسف می کردم که وقت دیدار ایشان هنوز میسر نشده ولی ان شاالله می
رویم یک روز به حاجی گفتم همه به عیادت رفته اند از من می پرسند که ما به دیدار
رفته ایم و من هم مشغله شما را بهانه کرده ام کاش زودتر وقت بشود و ما هم به عیادت
برویم ناگهان حاجی چهره اش به اخم نشست که خانم اگر ما برای حرف و سخن دیگران
بخواهیم به عیادت برویم این عمل ما ریا است ،و ما فقط باید برای هرکاری رضایت خدا
را در نظر بگیریم و هر قدمی که در زندگی برمیداریم برای خشنودی و رضای خدا
باشد،اکنون مدتهاست که حاجی کنار من نیست و این خاطره ایشان بسیار برای من شفاف
است و من سعی میکنم در هر کاری رضای خدا را در نظر بگیرم .
قسمتی از وصیت نامه شهید درباره حجاب و عفاف
زن باحجاب هر کجا که برود امنیت دارد،مردان بیمار به زنان محجبه نگاه
نمی کنند زیرا چیزی برای نمایش دادن ندارند.
قسمتی از وصیت نامه شهید درباره نماز
اگر می خواهید در کارهایتان گشایشی یابید به نماز متوسل شوید سعی کنید
در وقتهایی که بیکار هستید نماز مستحبی بخوانید.
مصاحبه
گر: هدی بازبرین