نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - مصاحبه با مادر شهید
« حمیدرضای من به خاطر دفاع از اسلام و ناموسش رفت. شکر خدا که در راه اسلام رفت و با مرگ طبیعی از دنیا نرفت . به هرحال همه ما روزی از دنیا می رویم ، چه بهتر که این مرگ شهادت در راه خدا باشد » آنچه خواندید بخشی از گفتگوی نوید شاهد سمنان با " گل خانم عرب سرهنگی " مادر شهید" حمیدرضا عرب سرهنگی " است که توجه شما را به خواندن متن این گفتگو جلب می کنیم.
کد خبر: ۴۶۹۶۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۷

من برای محمد حسن هم که چهل و پنج روز جنازه اش نیومد خیلی بی قراری نکردم بعد ازچهل و پنج روز آوردنش تو امامزاده من هم رفتم وصورتش رو بوسیدم یه مو هم از بچه ام کم نشده بود .... آنچه خواندید بخشی از گفتگوی نوید شاهد سمنان با " اقدس جاجرمی " مادر شهیدان " محمدحسین و محمدحسن رضایی " است که توجه شما را به خواندن این گفتگو جلب می کنیم.
کد خبر: ۴۶۸۴۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۵

در مصاحبه مادر شهید جهانی با نوید شاهد می خوانیم : " حسن اخلاق خیلی خوبی داشت طوریکه تمام جوانان سنخواست با او دوست بودند . همیشه خوبی هایش ورد زبان مردم بود ، او مردمی بود و خود را از مردم جدا نمی دانست."
کد خبر: ۴۶۸۱۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۹

فیلم مذکور گزیده ای از مصاحبه نوید شاهد با مادر شهید "علی اکبر شاکری" و درد و دل این مادر بزرگوار است که در نوید شاهد استان مرکزی مشاهده می کنید.
کد خبر: ۴۶۷۵۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۰

«یه شب خیلی دلتنگ بودم و به من میگفتند: شهید شده، ولی من مطمئن بودم که یه روزی برمیگرده، یه نوری تو دلم بود که نمیتونستم خاموشش کنم. به خدا گفتم: هرچی قسمت من هست امشب تو خواب ببینم. خدا شاهده تو خواب یکی به من گفت: رفتند کربلا جستجو...» آنچه خواندید بخشی از گفتگوی نوید شاهد با "طیبه اخوت" مادر شهید "مصطفی اخیانی" است که توجه شما را به خواندن این گفتگو جلب می کنیم.
کد خبر: ۴۶۵۹۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۲

یه مدت بود حس میکردم: یکی تو گوش من میگه بذار "حمیدرضا" بره. دو ماه رفت جبهه و شهید شد. شبی که شهید شد، خواب دیدم خونه ی خواهرم هستم و من براشون برنج پختم. خواهر زاده ام اومد و بچه ی من نیومد. من تو خواب گریه کردم و گفتم: مرتضی بچه ی من کو؟...آنچه خواندید بخشی از گفتگوی نوید شاهد با "نرگس اسفنجانی" مادر شهید "حمیدرضا اسفنجانی" بود که توجه شما را به خواندن این گفتگو جلب می کنیم.
کد خبر: ۴۶۴۳۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۳۱

مادر شهید «غلامرضا وحید استخری » در گفتگو با نوید شاهد
مادر شهید در گفتگو با نوید شاهد : غلامحسین با عبادت و قرآن انس زیادی داشت. خیلی اخلاق مدار بود او بعد از دوران راهنمایی در بسیج عضو شد و از طریق بسیج به جبهه اعزام شد.
کد خبر: ۴۶۴۰۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۲۶

سرباز بیرجند بود وتقسیم شده بود. برامون نامه نوشت که قراره بریم ارومیه. بین راه ماشینشون به کمین خورده بود و پسرمن با یه نفر از قلعه شوکت شاهرود شهید شدند. بعدا خوابشو دیده بودند که گفته بود: ما که نمردیم پرواز کردیم. خیلی پسر خوب وسربه راهی بود . اهل نماز وروزه بود. ازاون جوان هایی بود که هرجا بود باید اول نمازش رو سرموقع میخوند....آنچه خواندید بخشی از مصاحبه نوید شاهد با مادر شهید "مهدی صبوری" است. شما را به ادامه این گفتگو دعوت می کنیم.
کد خبر: ۴۶۳۳۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۱۴

"علی اصغر ورزشکار بود وقبل ازاینکه بره جبهه هم ورزش می کرد . رفت سربازی و تو ورزشگاه های مشهد هم این ورزش رو ادامه داد . خیلی هم تشویقی گرفت .نزدیک جبهه رفتنش گفت ، من این بازوها رو قوی کردم که با دشمنان اسلام بجنگم" آنچه خواندید بخشی از مصاحبه نوید شاهد سمنان با "عالیه بیگم قابلی" مادر شهید و "طیبه شمس" خواهر شهید علی اصغرشمس است که توجه شما را به خواندن این مطلب جلب می کنیم.
کد خبر: ۴۶۲۱۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۳۰

مصاحبه اختصاصی نوید شاهد با مادر گرامی شهید علی بختیاری
تا کلاس ششم خوند و بعد رفت سنگبری. عکس امام (ره) هم با خودش آورد و گفت ، میخوام برم جبهه . یک سال و شش ماه جبهه بود و موقع خدمتش هم کردستان بود . سربازیش تموم شد و هفت روز به آمدنش شهید شد .
کد خبر: ۴۶۱۶۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۲

مصاحبه نوید شاهد با مادرشهید بینا
برای خودش لباس خرید و عکس گرفت،می گفت اگر داماد نشدم این عکس را از من به یادگار داشته باشید.
کد خبر: ۴۶۰۱۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۱

گفتگوی اختصاصی نوید شاهد سمنان با مادر گرامی شهید غفور افتخاری پور
به ما گفت، وظیفه ی همه ی ما هست که بریم . می گفت ، من برم جبهه که این بدحجابی ها درست بشه
کد خبر: ۴۵۵۳۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۹

مصاحبه اختصاصی نوید شاهد سمنان با مادر گرامی شهید عباس عرب
یه بار چند تا شهید آورده بودند . من رفته بودم برای مراسم اینها . فرداش قرار بود براش مراسم بگیرم به من خبر دادند که فرداباید برای بچه تون مراسم بگیرید . من گفتم ، خدایا من که بلد نیستم براش چیکار کنم. دیدم نصفه شب دراتاق رو میزنند . بلند شدم دیدم یه سبد پشت در هست و داخلش سیب هست وعباس هم هست ...
کد خبر: ۴۵۴۶۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۱

مصاحبه اختصاصی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید سید ابوالفضل حسینی
مادربزرگ مادریش می گفت ، مادر دست هات کو؟ ابوالفضل هم دست نداشت و تو هم دست نداری ... ننه کو دستهات بهم نشون بده ...
کد خبر: ۴۵۴۱۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۵

وقتی از تشییع پیکر شهید به منزل آمد تا صبح کنار بخاری با همان لباسها در فکر رفته و می گفت من هم هرچه زودتر باید به جبهه بروم. اطرافیان به او می گفتند که پسرجان فکر مادرت را نمی کنی؟ او می گفت: مگر مرا در قبر مادرم می گذارند که من به فکر او باشم. هر کس باید پاسخگوی اعمال خودش باشد. من در پیشگاه خدای خودم مسئولم و باید جواب بدهم. اگر دشمن به ناموس ما حمله کرد جواب خدا را چه بدهیم؟ اگر کربلا را بگیرند ما چگونه سرمان را در جامعه بلند کنیم؟
کد خبر: ۴۵۳۷۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۹

مصاحبه اختصاصی نوید شاهد سمنان با مادر گرامی شهید قربانعلی(مجید)ترامشلو
خیلی اخلاقش خوب بود . هرچی بهش می گفتند، نرو می گفت: درخت اسلام آبیاری می خواد و باید براش خون داد . هنوز هم من باهرصدای دری ازجا می پرم وامید دارم بچه ام زنده باشه .
کد خبر: ۴۵۳۲۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۲

مصاحبه اختصاصی نوید شاهد سمنان از خانواده معظم شهید سید جواد طاهری
موقعی که خبر شهادتش رو دادند گفتم، شکر خدا شیر پاک خوردی پسرم . خدارو شکر که پسرم تو این راه رفت . من رو بردند هیئت حضرت ابوالفضل (ع) که شهیدها رو بیارند. چادرم رو بستم به کمرم و رفتم زیرتابوتش. گفتم، خداروشکر که من همچین بچه ای داشتم و پاک و طاهر تحویلش دادم .
کد خبر: ۴۵۲۹۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۲۹

مصاحبه اختصاصی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید مجید ابراهیمی
می گفت، وقتی شهید شدم شما گریه نکنید. خوشحال باشید که ما داریم میریم راه کربلا رو باز کنیم.
کد خبر: ۴۵۲۳۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۲۲

گفتگوی خودمانی نوید شاهد سمنان با مادر گرامی شهید سیدتقی حسینی
دفعه ی آخر گفتم، گفت: عروس من فعلا جبهه هست . انشاالله وقتی پیروز شدیم ازدواج می کنم
کد خبر: ۴۵۱۹۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۰

ویژه روز شهید
هر وقت خبر شهادت فرزندانم را برایمان می آوردند اولین کار که من و پدر فرزندانم انجام می دادیم، وضو گرفته و دو رکعت نماز شکر به جا می آوردیم و از خداوند می خواستیم این هدیه را از ما قبول کند
کد خبر: ۴۵۰۷۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۱۸