نوید شاهد - شهید "سید حمید حیالی موسوی" از همه سن دوازده سالگی اذان گوی مسجد شد و با همان صدای ملکوتی اش ساکنان روستای ویس و ملحه را به خواندن نماز دعوت می کرد. در ماههای محرم و صفر در مراسم روضه خوانی شرکت می‌کرد و خود نیز روضه می خواند. در ادامه سایت نوید شاهد شما را به خواندن زندگی نامه این شهید بزرگوار دعوت می‌نماید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید سید حمید حیالی موسوی دوازدهم اسفند 1341، در شهرستان اهواز به دنيا آمد. پدرش سيد سلمان و مادرش شكره نام داشت. تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. حضور در مسجد محل و علاقه نشان دادن به شرکت در کلاس های دینی، پای  او را به مسجد و نماز و قرآن بند کرده بود و از همان ابتدا تا انتهای  مسیر روشن این راه را نشانش داده بود.

کمک خرج خانواده

در طول مدت تحصیل به پدر در کار کشاورزی کمک می رساند اما با فوت ناگهانی پدر در جریان یک تصادف برای کمک به معیشت خانواده ترک تحصیل و در شرکت نفت مشغول کار شد. اداره نمودن خانواده  هفت نفره اش روح مسئولیت پذیری  اش رابه همه نشان داد.

خواندن نماز اول وقت

به گفته مادرش نسبت به انجام فرایض دینی مخصوصاً حفظ حجاب خانمها تعصبی خاص داشت ولی هرگز عصبانی نمی شد او با مردم خوش رفتار در حل مشکلات دیگران به آنها کمک می کردشهید سید حمید واقعا متدین بود و مثلا" همیشه قبل از اذان آماده می شد و منتظر می شد تا وقت نماز خواندن فرا برسد و بتواند نمازش را اول وقت بخواند

مداح امام حسین(ع)

وی از همه سن دوازده سالگی اذان گوی مسجد شد و با همان صدای ملکوتی اش ساکنان روستای ویس و ملحه را به خواندن نماز دعوت می کرد. در ماههای محرم و صفر در مراسم روضه خوانی شرکت میکرد و خود نیز روضه می خواند امام خمینی را خیلی دوست میداشت و همیشه از ایشان برای ما و دیگران صحبت میکرد.

شعارنویسی و تظاهرات

در زمان انقلاب در راهپیمایی ها شرکت می کرد و همچنین در نوشتن شعار بر روی دیوارها به دوستانش کمک میکرد بعدها چون می دید که در زمان جنگ، دوستان و همکاران سپاهی اش به جبهه می روند و به شهادت می رسند، او هم به فکر رفتن به جبهه افتاد.

شهادت

او سه بار در جبهه های جنگ حضور یافت و به یاری رزمندگان اسلام شتاب ه خیلی بالایی داشت و خیلی شجاع بود از رفتن به جبهه و شهادت‌طلبی هیچ نیت و انگیزه نداشت و فقط آرزو داشت به شهادت برسد سرانجام این دسته‌بندی دلاور در تاریخ بیست و هفتم شهریور ۱۳۶۰ درجه یک که وقتی از او خواستند که حرفهایی دو پناهنده عراقی را ترجمه کند بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سرش به شهادت رسید.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده