شهید "محمد طالبیان" به روایت دوستان و همرزمان
سه‌شنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۸ ساعت ۰۷:۴۸
خودش این طور برایمان تعریف کرد: گروه گروه مردم به استقبال حاجیهایشان می آمدند و به دست شان دسته گل می دادند؛ ولی من با دلی شکسته، غریب و تنها روی صندلی نشسته بودم و میدانستم کسی به استقبالم نمی آید.

نوید شاهد همدان:

رحمان نادی: حاجی شیرزاد، صاحب خانه اش توی قصرشیرین، برایش حساب و کتاب کرده و گفته بود: با پولی که پیش من پس انداز کرده ای، مستطیع هستی و باید برای حج ثبت نام کنی.

آقای طالبیان هم استقبال کرد؛ اما چون فقط پول، کفاف هزینه رفت و آمد را می داد، قرار شد که همه قوم و خویش از موضوع خبردار نشوند. سرانجام سال ۱۳۴۳ بود که به مکه مشرف شد.

خودش این طور برایمان تعریف کرد: گروه گروه مردم به استقبال حاجیهایشان می آمدند و به دست شان دسته گل می دادند؛ ولی من با دلی شکسته، غریب و تنها روی صندلی نشسته بودم و میدانستم کسی به استقبالم نمی آید.

یک دفعه نام خودم را از بلندگو شنیدم. با خودم گفتم که خوش به حالش، همنام من است و حتما به استقبالش آمده اند!

نامم که برای بار سوم از بلندگو پخش شد، از جا بلند شدم و رفتم. کسی برایم دست تکان داد. جلوتر که رفتم، مردی پالتو به دوش با اشتیاق و ذوق زده به رویم آغوش باز کرد. فکر کردم حتما اشتباه گرفته.

با خودم گفتم که از هیچ که بهتر است! مرد ذوق زده فرصت هیچ سؤالی را به من نمیداد. با هم سوار یک اتومبیل سواری اپل شدیم.

پرسیدم که آقای عزیز! من هنوز شما را به جا نیاورده ام. اشک از چشمانش جاری شد و گفت: حاجی! یادت هست در کدام دبستان درس می خواندی؟ گفتم که بله. دوباره پرسید که کلاس دوم یادت هست؟ گفتم که بله.

گفت: خب، کدام میز مینشستی، یادت هست؟ گفتم که بله آن هم یادم هست، ردیف دوم.

گفت: . حالا بگو بغل دستت چه کسی می نشست؟ کمی فکر کردم و گفتم: قائمی، قائمی کنارم مینشست.

اتومبیل را نگه داشت، با صورت اشک آلود نگاهم کرد و گفت: حاجی جان! عزیز دلم! من همان قائمی هستم. حتما میپرسی از کجا فهمیدم که شما از حج برگشته اید؟ شاید باور نکنی، داشتم غذا میخوردم یک دفعه به نظرم رسید شما از مکه برگشته اید و در فرودگاه تنها هستید و کسی به استقبال تان نیامده؛ پس بلافاصله به طرف اتومبیل دویدم و در همان حال به خانواده گفتم که کجا میروم؛ حتی لباس هایم را درست و حسابی نپوشیدم!

دیدم که راست می گوید، زیر پالتو لباس راحتی تنش بود. جالب است که بگویم که خانواده آقای قائمی هم فورأ همسایه ها را خبر کرده و استقبال خوبی از حاجی به عمل آورده بودند.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده