بانك سوژه ايثار و شهادت(64)
سه‌شنبه, ۰۵ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۰۰:۰۰
شب عمليات والفجر هشت، آقاي عرب عامري از نيروها عقب مي ماند و فكر مي كند خيلي عقب مانده. با سرعت شنا مي كند كه خودش را برساند اما زماني كه از آب بيرون مي آيد، مي بيند همه جا روشن است و خبري از درگيري نيست! خود ايشان معتقد بود از بصره سردرآورده است...


شب عمليات والفجر هشت، آقاي عرب عامري از نيروها عقب مي ماند و فكر مي كند خيلي عقب مانده. با سرعت شنا مي كند كه خودش را برساند اما زماني كه از آب بيرون مي آيد، مي بيند همه جا روشن است و خبري از درگيري نيست! خود ايشان معتقد بود از بصره سردرآورده است! مجددا برمي گردد. حدود دوازده روز داخل آب معطل مي ماند. او مي گفت : براي رفع گرسنگي از آب بيرون مي آمدم و غذاي عراقي ها را از داخل سنگرهاشان برمي داشتم . آنها بر سر اينكه كدام يك غذاي ديگري را خورده، با هم دعوا مي كردند. روزها از داخل آب به وسيله ني نفس مي كشيدم.
در فاو بوديم كه توانست خودش را به نيروهاي ما برساند. نيروهاي خودي او را گرفته بودند و به حساب اين كه منافق است، ابتدا كتكش زده بودند. مي گفت: وقتي مرا به قرارگاه كربلا بردند، حاج آقا مصباح مرا شناخت و نجاتم داد.
انتهاي پيام/ز
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده