خاطرات اسرار ایرانی

خاطرات اسرار ایرانی
باز هواي وطنم، وطنم آرزوست!

خاطرات آزادة جانباز محمود شريعت(نقي پورعلمداري) در «پوکه های طلایی»

شيشه‌هاي اتوبوس را شكستيم و به سروان حمله كرديم. زير مشت و لگد تا جايي كه مي‌خورد كتكش زديم. راننده كه فرمان را برگردانده بود، از ترس تسليم شد.
طراحی و تولید: ایران سامانه