دواتگر

دواتگر
بازگشت یوسف‌های روح‌الله

ناراحت بودیم از اینکه قرار است آزاد شویم

احمد دواتگر آزاده مازندرانی در خاطره‌ای از پایان دوران اسارت می‌گوید: ناراحت بودیم از اینکه قرار است فردا آزاد شویم؛ آزادی‌ای که همراه بود با دور شدن از تمامی آن فضای معنوی حاکم در اسارت؛ دور شدن از دوستانی که در غم هم با یکدیگر گریستیم و در شادی‌های‌مان نیز با هم خندیدیم.
روایتی از احمد دواتگر

حکایت پیرزن عراقی که آب میوه به اسرای ایرانی داد

هیچ گاه یادم نمی رود آن پیر زن عراقی را که وقتی فهمید ما اسرای ایرانی هستیم به دلیل شلوغ بودن محوطه از فرصت استفاده کرده و یواشکی چند تا آبمیوه به داخل سالنی که در آن بودیم انداخت. اما سرباز عراقی وقتی متوجه این موضوع شد، قنداق تفنگش را روی بدن آن پیرزن فرود آورد ......
طراحی و تولید: ایران سامانه