امیر سپهبد علی صیاد شیرازی/
سه‌شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۴۰
نوید شاهد: پس از نماز صبح متوجه مي شوم که تغييراتي در برنامه ها ايجاد شده است و برنامه اعزام گروهي به دهلاويه ،‌بدريه و بستان از طريق زمين منتفي شده است.
حجت را برايمان تمام كرد
پس از نماز صبح متوجه مي شوم که تغييراتي در برنامه ها ايجاد شده است و برنامه اعزام گروهي به دهلاويه ،‌بدريه و بستان از طريق زمين منتفي شده است . و افراد هيأت در دو هلي کوپتر براي انجام برنامه هاي امروز سازماندهي مي شوند .

سر و صداي زياد هلي کوپتر ، مانع از تصويربرداري از شهر سوسنگرد نمي شود اما من ،‌نمي توانم همه آنچه را که صياد توضيح مي دهد ، بشنوم :

"‌ الان در منطقه ي عمومي طريق القدس هستيم رودخانه کرخه از شهر سوسنگرد عبور مي کند الان بر فراز شهر سوسنگرد پرواز مي کنيم. جاده آسفالته اي که به طرف هورالعظيم مي رود ،‌ شمالي- جنوبي است و بهترين محور حرکت براي دشمن بود ارتفاعات ميش داغ از ارتفاعات حساس منطقه است ."

بناي يادبود شهيد چمران در کنار روستاي دهلاويه ،‌دومين منطقه پس از هورالعظيم است که بايد از آن فيلم برداري شود . بنايي که چون صدف ،‌در اين دشت خودنمايي مي کند . ما نيز براي اداي احترام و نثار فاتحه ،‌در کنار بنا فرود مي آييم . در ابتداي ورود ، صياد و تعدادي از همراهان در حسينيه محل ، دو رکعت نماز به جاي مي آورند و بعد، از قسمتهاي مختلف آن ، به ويژه نمايشگاه عکس و کتابخانه ديدن مي کنند . در اين بين صياد از سرايدار گلايه مي کند که : ‌اينجا تميز نيست اين محل براي شما زينت است . قدر اينجا را بدانيد "

در بيرون از ساختمان اهالي پيرامون صياد شيرازي جمع مي شوند و ضمن ديده بوسي از وضعيت بد زندگي خود سخن مي گويند . يکي از اهالي نيز به همراه فرزندش با او عکس مي گيرد و از وي مي خواهد متني را به يادگار برايشان بنويسد . کاغذي به تيمسار مي دهم و او اين گونه مي نويسد :
 

بسم الله الرحمن الرحيم

من کان لله ، کان الله له

هرکه با خدا باشد خدا با اوست .

تقديم به اهالي متعهد روستاي دهلاويه

سرباز کوچک اسلام

سرتيپ صياد شيرازي

1/10/74 ـ امضا
 

پس از خروج از دهلاويه ، در برداشتهاي هوايي ديگري ،‌توضيحات صياد را بريده بريده مي شنوم : " جاده سوسنگرد به طرف بستان، رودخانه ي سابله، روستاي سابله: در اينجا رزمندگان اسلام پاتک بسيار شديد ( و خطرناک ) دشمن را سرکوب کردند.  پل سابله را از طرف شرق مي بينيم ، محل پاتک سنگين دشمن و دفع آن از طرف رزمندگان اسلام چند تا از تانکهاي ( سوخته ) دشمن ، از آثار مانده از حمله دشمن را مي بينيم. شهر بستان ، که در عمليات طريق القدس آزاد شد شهر از شهرهاي مرزي خوزستان و به تنگه معروف چزابه نزديک است. پلي که مشاهده مي کنيد ، پل ابوچلاچ است ".

در کنار تپه هاي الله اکبر فرود مي آييم . و با وانت ،‌ادامه مسير مي دهيم . خنکي باد ،‌در پشت وانت ، وادارمان مي کند تا لباسها را بر تنمان محکم کنيم ،‌مقداري در جاده خاکي با وانت حرکت مي کنيم . پياده روي بر رملها را نيز ، همين جا تجربه کردم . تجربه اي شيرين و لذت بخش .

پس از صرف چاشتي در اين منطقه ،‌مجدداً به پرواز درمي آييم و گروه فني از تپه هاي رملي تصوير برمي دارند . دوباره به قرارگاه زرگان باز مي گرديم .

اتاق عقيدتي سياسي ، زماني اتاق فرماندهي بود . صياد پالت ( ديوارک ) وسط اتاق را نشان مي دهد که؛‌از همان موقع در اينجا است . اتاق دست نخورده است ولي کولر نداشتيم ، فقط پنکه داشتيم  او سپس توضيح مي دهد : "‌ در آستانه نماز ظهر ،‌روز جمعه يکم دي ماه سال 1374 در محلي صحبت مي کنيم که قبل از عمليات طريق القدس به عنوان قرارگاه مقدم ارتش جمهوري اسلامي ، اينجا را انتخاب کرده بوديم و در اين اتاق که محل کار خود من بود ، خاطرات بسياري از آن دارم ، اتاق پر خير و برکتي است . تقريباً دستي به ترکيب اتاق نخورده ، پشت اين اتاق محل استراحت من بود و بعضي جلسات ويژه و مطالعه نقشه نيز در آن صورت مي گرفت ، در اين قرارگاه سه نقطه مهم بود : 1ـ همين جا 2ـ مسجد قرارگاه 3ـ محل اتاق عمليات و جلسات ارتش و سپاه ".

تعدادي مهمان از لشگر 92 زرهي به مسجد قرارگاه آمده اند ، پس از اقامه نماز ، جلسه اي با حضور ميهمانان در محل مسجد شکل مي گيرد . تيمسار در اين جلسه خاطره اي بيان مي کند :

" در همين قرارگاه زماني عين حالت و انگيزه تأسي از اخلاق حضرت امام (ره) براي ما بروز کرده بود . آن نماز اول وقت و صحنه اي که از امام ديده بوديم ،‌حجت را برايمان تمام کرد . ديديم ايشان جلسه جنگي را براي نماز ترک کردند و همين تحولي را که در روحيه ي ما پيش آمد ، آمديم و در جبهه ابلاغ کرديم که جلساتتان را جوري تنظيم کنيد که با نماز تمام شود و يا بعد از نماز شروع شود. از قرارگاه خودمان شروع کرديم ، خيلي من سفارش مي کردم نماز را اول وقت بخوانيد ، ( ولي ) ضمن آن که مي ديديم اول وقت به نماز نمي آيند ، بلکه کم هم مي آيند . يک روز به فرمانده ي قرارگاه گفتم همه ساعت يک ربع به فلان اينجا باشند ، نگفتم اذان صبح ،‌گفتم مي خواهيم آمار بگيريم ،‌منتها همه با وضو باشند ، چون به وقت نماز رسيديم ، نماز هم مي خوانيم . همه وضو گرفته آمدند . ما آمار گرفتيم و چون به نماز رسيديم بعد از نماز من شروع به صحبت کردم و مطالب را با اين مضمون گفتم که چطور من آدميزاد ! پست ! ضعيف ! و نحيف ! دستور مي دهم و دستورم به اين دقيقي اجرا مي شود . ولي اين خداي متعال که خالق ماست و ما را خلق کرده واجبات گذاشته ، مستحبات گذاشته ،‌اين قدر نسبت به او بي اعتنا هستيم و سهل انگاري مي کنيم . و اين قدر کم توفيق شديم و به طرف ضرر رفته ايم . من از اين به بعد از حقم استفاده مي کنم وکساني را که به نماز بي اعتنا هستند ،‌اينجا راه نمي دهم . کسي را در قرارگاه مي پذيرم که به اين مطلب و نماز اعتنا بدهد . ( چراکه ) جايي که مي خواهيم عمليات را فرماندهي و کارگرداني کنيم ، جايي نباشد که در آن ، آدمهاي بي برکت و بي اعتنا به نماز باشند . وقتي رفتيم به حسينيه زيد و دارخوين ،‌( خب ) خيلي خوب بود ،‌نمازهاي ما خيلي خوب و با حال بود . چون نماز به نهار وصل مي شد . ( چرا ) به جسم آنقدر دقيق اعتنا مي کنند که کوچکترين سهل انگاري نمي شود ولي متأسفانه براي قلب و روح ،‌نه . خب حالا چه عزيزاني که در اين قرارگاه هستند و چه از لشگر 92 آمده اند اين نکته را با خود ببرند ،‌چه در خانواده و چه در جمع که هستيد ،‌براي نماز الگو بشويد. موقع اذان گفتن هم تازه دير است که ( انسان ) متوجه نماز شود . بايد قبل از اذان منتظر باشد که ساعت و وقت نماز کي است . بپردازيم واقعاً به اين برنامه که بهترين زينت دهنده ي اخلاق ، رفتار و کردار ما نماز واجبي است که با حال ،‌به وقت و به موقع خوانده شود . "‌

او پس از اين صحبت با يکايک افسران جمعي لشگر 92 به گفتگو مي نشيند و از درجه و نقشي که در عمليات طريق القدس داشته اند سؤال مي کند .

پس از صرف ناهار ، وسايل خود را جمع و جور مي کنيم و با اتوبوس به طرف فرودگاه اهواز مي رويم . با به پرواز درآمدن هواپيما ،‌صياد را مي بينم که مشغول نوشتن يادداشتهايي است . تيمسار هاشمي از فرط خستگي به خواب رفته است ، ناگهان آقاي آذرين او را بيدار مي کند .

ـ "‌چه شده ؟ ‌

ـ " هيچي . بيدارشو وگرنه ( کاظمي ) اسمت را مي نويسد " !

پس از اين که در تهران فرود مي آييم ،‌جلسه ي پايان سفر در نمازخانه ي ترمينال ساها برگزار مي شود و صياد شيرازي آخرين ارزيابي خود را از اين مأموريت ، بيان مي کند و سفر آينده را ،‌موفق تر از اين سفر پيش بيني مي کند .

لحظاتي بعد ،‌افراد از يکديگر خداحافظي مي کنند . تا مأموريتي ديگر .

نقشه اي که تيمسار صياد شيرازي به دست خط خود در پنج شنبه شب (30/9/74) در قرارگاه زرگان ترسيم نمودند .
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده