در سلام کردن همیشه پیشقدم بود
به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید مرتضی حشمان (طاهری) بیستم دیماه 1365 در خانوادهای مذهبی و متدین در شهرستان صیدون به دنیا آمد. در ابتدای کودکی به دلیل شغل پدر از شهر صیدون به اهواز مهاجرت کردند. تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان کوشا و دوره راهنمایی را در مدرسه شهید حمید شجيرات در شهرستان اهواز به پایان رساند.
در سلام کردن همیشه پیشقدم بود
وی از نوجوانی از صداقت و محبت برخوردار بود، اخلاق اسلامی در وی دنیایی خاص و پر از شوق به وجود آورده بود، در سلام کردن به دیگران همیشه پیشقدم بود و در برخورد با بزرگان با فروتنی هر چه بیشتر خم میشد و دست آنان را میبوسید. اخم در چهرهاش هرگز دیده نمی شد و خنده رویی از خصوصیات بارز ایشان بود.
در احترام به والدین در میان دوستان فامیل و هم سن و سالان خود بینظیر بود. عاشق بسیج بود و اعضای فعال بسیج پایگاه حضرت فاطمه الزهرا (س) به شمار میرفت در بین همسایگان و دوستان از محبوبیت خاصی برخوردار بود با همه گرم می گرفت و می جوشید.
دوران شکوهمند سربازی
با فرا رسیدن خدمت سربازی این وظیفه را بر دوش خود احساس نمود تا هر چه سریعتر به خدمت مقدس سربازی اعزام شود تا در حفظ دستاوردهای انقلاب ارزشهای نظام اسلامی همت گمارد.
دوران آموزشی خود را در پادگان شهید درویش اهواز سپری نمود سپس به پاسگاه انتظامی سویسه منتقل و مشغول به خدمت شد، از عشق، علاقه و صلابت در رفتارش روشن بود که آیندگان درس ایثار را از فرزند برومندی که زندگی خود را صرف خدمت به اسلام و جامعه اسلامی نمود می آموزند.
در ادامه خدمت سربازی خود به جهت امانت داری شهامت در دستگیری متهمان مهارت خاص در رانندگی توسط یکی از فرماندهان انتظامی شناسایی و به عنوان راننده فرمانده منطقه انتظامی بخش باوی مشغول خدمت شد و در انجام وظیفه با کمال شهامت و شجاعت تلاش دلیران میکرد و پرتلاش و قاطع بود.
طى شش ماه خدمت صادقانه و شجاعانه در بخش باوی که با علاقه پشتکار و جدیت وصف ناپذیر توأم بود همواره مأموریتهای محول شده را به نحو مطلوب به انجام می رساند به گونهای که در آن بخش در میان سربازان سرآمد بود، یکی از دوستان هم خدمتی وی در این باره از زبان مرتضی می گفت: «امکان ندارد روزی متهمی از دستم فرار کند مگر آنکه از روی جنازه ام رد شود.»
شهادت پس از رشادتهای تحسین برانگیز
در واپسین روزهای خدمت خود یعنی هفت روز قبل از تسویه حساب در حالی که چشمان خانواده اش در انتظار ورود ایشان بود تا جشن پایان خدمت برایش برپاکنند سرانجام یازدهم دی ماه 1386 در حین مأموریت و گشت زنی در سطح شهر ملاثانی هنگام درگیری با سارقین مسلح پس از ساعتی تعقیب و گریز شجاعانه خودروی سارقین را متوقف و در میان کوچه های تنگ و تاریک و صعب العبور ملاثانی با پای پیاده اشرار را تعقیب میکند سرانجام در نزدیکی رودخانه کارون با تیراندازی آن دشمنان کوردل از ناحیه گلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت.
سرانجام پس از رشادتها و فداکاریهای تحسین برانگیز روح پاکش به آسمانها پر کشید و عاشقانه و خالصانه جام شهادت را نوشید و به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از تشییع باشکوه در شهرستان باغملک به خاک سپرده شد.