نماز را سبک نشمارید
به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید حمید معینیان فرزند عبدالحمید و زهرا، بیست و نهم دیماه ۱۳۳۵ در اهواز به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در مدرسه ی خیام پشت سر گذاشت و دوران دبیرستان را در دبیرستان سعدی اهواز واقع در پادادشهر مشغول به تحصیل شد. بعد از گرفتن دیپلم ادبی، برادرش مراحل کار ایشان را برای ادامه تحصیل در آمریکا (گرفتن ویزا و پذیرش تحصیلی) انجام داد و حتی بلیط حرکت به آمریکا را تهیه کرده بود ولی به علت آغاز نهضت اسلامی در کشور، از رفتن منصرف شد.
تاسیس کتابخانه در منزل
او کتابخانهای در منزل تأسیس کرد. مُهر کتابخانه با نقشی از تمثال حضرت امام و زیرنویس کتابخانهی خصوصی معینیان بود که شامل کتابهای مذهبی علمی و سیاسی بود و اکثرا آنها را خود مطالعه کرده بود. سال ۱۳۵۴ به سربازی رفت.
برادرش میگوید: از زمانی که در خدمت سربازی بود، روحیاتش تغییر کرد و در این بین به دلیل مطالعاتی که داشت چندین نوبت در پادگان توبیخ و بازداشت شده بود.
اولین نفر خانواده بود که به مبارزه با رژیم پهلوی پرداخت و در طول انقلاب با شرکت گسترده در درگیریها، توزیع پیامهای امام، تکثیر نوارها و شرکت در سخنرانی و مهمتر از همه بمب گذاری در یکی از مراکز شهربانی به مبارزه با رژیم پرداخت.
تشکیل تشکل سربازان گمنام در دانشگاه شهید چمران
او همچنین بعد از اتمام خدمت به اتفاق محمدرضا پورکیان (شهید) تشکل سربازان گمنام را در دانشگاه شهید چمران راه اندازی کرد و به فعالیت سیاسی پرداخت.
با پیروزی انقلاب اسلامی، به عضویت سپاه پاسداران درآمد در این ایام با خانم مهوش پاک نژاد ازدواج کرد. ثمره ی این ازدواج دو فرزند پسر به نامهای حامد و محمد است. رفتارش با فرزندان و همسر بسیار مودبانه و با متانت و آرامش همراه بود و احترام خاصی برای پدر و مادر قائل می شد.
عشق و علاقه زیادی به ائمه معصومین داشت. مخصوصاً دلباخته ی حضرت مهدی (عج) بود. بیشتر اوقات مخصوصاً در نمازها، دعای مخصوص آقا را تلاوت می کرد.
به سبک شمردن نماز بسیار حساس بود
نمازهای خود را اول وقت و معمولاً به جماعت می خواند. سعی فراوان داشت با توجه به مشغله کاری ختم قرآن داشته باشد. درباره ی ارتباط با امام زمان (عج) مطالعات بسیار داشت.
برادرش می گوید: معمولاً اگر در بین خانواده مشکل خاصی پیش می آمد به دلیل رازداری و متانتی که در ایشان بود او را امین و حلال مشکلات خود می دانستند و نیز در محیط کار چنین بود. نسبت به سهل انگاری در کار غیبت کردن و سبک شمردن نماز بسیار حساس بود.
همرزمش آقای صابونی هم میگوید ایشان فردی خود ساخته بود. نسبت به همکاری با دیگران و حل مشکلات تشکیلات (سپاه)، خیلی علاقه داشت واقعاً عاشق امام بود در گفتهها و رفتارهای امام بسیار ریزبین بود.
بسیار فعال و پر انرژی بود
آنچه را که ولایت مطرح میکرد همان را موضع خود می ساخت. بسیار خونسرد بود و در لحظات بحرانی و بروز مشکلات با تفکر و خونسردی مسایل را حل می کرد بسیار فعال و پر انرژی بود. از طلوع صبح تا پاسی از شب کار میکرد در عین حال رسیدگی به خانواده و والدین را هیچ گاه فراموش نمی کرد.
قبل از آغاز جنگ تحمیلی، جهت بررسی وضعیت منطقه ی شلمچه به خرمشهر رفت. سپس به سازماندهی نیروها پرداخت و از یکم مهرماه 1359 تا پنجم دی ماه 1365 در جبهه ها حضور داشت. مسئولیتهای ایشان عبارت بود از: مسئول اطلاعات و عملیات قرارگاه کربلا، جانشین و مسئول واحد اطلاعات جنوب و نماینده معاونت آموزشی پادگان شهید حبیب اللهی
با قاطعیت تصمیم می گرفت و عمل می کرد
معینیان تمامی وقت خود را صرف جبهه و جنگ کرده بود. در آغاز جنگ در منطقه ی غرب اهواز (بستان، سوسنگرد و چزابه) حضور فعال جنگ داشت. همرزش، آقای صابونی، میگوید: «ضمن رعایت حقوق دیگران، در اظهار نظر و ارایه ی پیشنهاد، با قاطعیت تصمیم می گرفت و عمل می کرد. بسیار صادق، متواضع و فروتن بود و قدرت تفکر و تدبر و مدیریتی قوی داشت. همیشه لبخند بر لب داشت. از تزویر و مکر و ریا و دورویی بدش می آمد. در مواقع خطر به خاطر روحیه دادن به نیروها شدیداً می خندید. هنگام سخن گفتن با خدا، لحظاتی سخت مجذوب ذات احدیت می شد، در آن حالت هیچ چیز نمی فهمید و حس نمی کرد.»
سرانجام در منطقه عملیاتی کربلای ۴، در پنجم دی ماه 1365 بر اثر بمباران هوایی دشمن و سوختگی کامل بدن و اصابت ترکش به قلبش به شهادت رسید.