از مبارزه در روزهای انقلاب تا شهادت در جبهه
به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید شکرخدا بهمنی دهم اردیبهشت ماه ۱۳۴۷، در شهرستان هفتکل دیده به جهان گشود. پدرش عبدالله، در شرکت نفت کارگری میکرد و مادرش ماه بیگم نام داشت. وی سومین فرزند پسر خانواده بهمنی بود و در دوران کودکی و در سن یک سالگی پدرش را از دست داد، به همین دلیل در فقر و تنگدستی بزرگ شد و علی رغم فشارهای اقتصادی با پشتکار فراوان موفق به اخذ دیپلم گردید.
از همان سنین نوجوانی گرچه پدری نداشت اما نماز و روزه اش ترک نمیشد، اهل مطالعه بود و دوران خدمت را پشت سر گذاشت.
ادامه مبارزات در دانشگاه
در شرکت نفت مشغول به کار شد و در سال ۱۳۵۵ مبارزات خود را علیه رژیم آغاز کرد و از همان دوران حقوقش را دو قسمت کرد، یکی را برای مخارج فردی کنار گذاشت و دیگری را به مبارزه و مطالعه و انفاق به فقرا اختصاص داد.
در حین اشتغال در شرکت نفت در کنکور سراسری هم شرکت کرد و در رشته ادبیات دانشگاه جندی شاپور اهواز پذیرفته شد. با ورود به دانشگاه مبارزاتش شکل جدی تری به خود گرفت. تکثیر و پخش اعلامیههای امام و شرکت در تظاهرات و ساماندهی جمعیت و به علاوه توزیع نوار و کتب مذهبی در بین همکلاسیها و همکاران شرکت نفت از جمله اقدامات وی علیه رژیم بود.
در سال ۵۷ ازدواج کرد و و صاحب یک پسر شد. در همان سال در تحصنی که به منظور بازگشایی مدرسه فیضیه قم به راه افتاده بود شرکت نمود و با اوج گیری انقلاب رفته رفته مارکسیستها قدرت گرفتند و علی رغم تعداد زیاد آنها در شرکت نفت، شهید بهمنی در آنجا مخالفت جدی و علنی با آنها پرداخت تا آنجا که حتی از طرف آنها تهدید به مرگ شد.
در چنین شرایطی وی مخفیانه مسئولیت انجمن اسلامی شرکت نفت را به عهده گرفت و تا آنجا که میتوانست به افشای عقاید مادی گرایانه آنها پرداخت.
سال ۱۳۵۷ در تظاهرات ۱۷ شهریور دستگیر شد، اما رژیم که مدرکی علیه او نداشت برای او پرونده سازی کرد، وی خودش را به نام دیگری به ساواک معرفی نمود و با ترفندی از چنگ آنها گریخت.
خدمت در جهاد سازندگی هفتکل
پس از پیروزی انقلاب به جهاد سازندگی شهرستان هفتگل رفت و بیست ماه در آنجا به طور خستگی ناپذیری به خدمت به مردم فقیر آنجا پرداخت و با اوج گیری فعالیت گروهکهای داخلی علیه نظام و پس از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی نماینده هفتکل نیز به همراه شهید بهشتی و یارانش شهید شد؛ لذا شهید بهمنی برای نمایندگی مجلس کاندید شد، اما در میانه راه به نفع حجه الاسلام نواب کنار رفت و در همان جهاد سازندگی به خدمت مشغول شد.
در این دوران ارتباط صمیمانهای با مردم هفتکل برقرار نمود. نزدیکان وی صراحت در بیان خوش زبانی اهل، معاشرت با گذشت بودن در موارد شخصی و سعه صدر در برخورد با مردم را از ویژگیهای وی بر شمرده اند.
گفتنی است صراحت وی و برخورد با مفسدین اقتصادی در شرکت نفت بارها و بارها باعث شده بود تا تهمت اختلاس و دزدی به او بزنند.
با شروع جنگ به عنوان بسیجی راهی جبهه شد و در طول دوران دفاع مقدس دو بار حضور در جبهه را تجربه نمود. بار اول یک ماه و نیم در جبهه فارسیات حضور یافت و بار دوم در عملیات طریق القدس مقابل دشمن ایستاد.
وی سرانجام در عملیات طریق القدس در هشتم آذرماه ۱۳۶۰ در دهلاویه بر اثر اصابت ترکش به قلب، شهید شد و به دیدار پروردگار شتافت و همانگونه که در وصیت نامه اش سفارش کرده بود در بهشت شهدای اهواز کنار یاران آسمانی اش به خاک سپرده شد.